نقد، بررسی و نظرات کتاب بیچارگان - فئودور داستایوفسکی
4.5
635 رای
مرتبسازی: پیشفرض
جان فورد
۱۴۰۳/۰۱/۰۹
110
کتاب بیچارگان از اولین کتابهای داستایوفسکی نویسنده نابغه و بلند آوازه روس است که مانند بسیاری از آثار وی فضایی فیلسوفانه با طعم فقر و تبعیض را پیش مخاطب ترسیم میکند و به شیوه خود نظام طبقاتی قرن 19 روسیه تزاری را مورد اعتراض و انتقاد قرار میدهد و زبان عامه مردم زمان خویش میگردد. همین تلخکامیها و تحمل کردنهای خاموش به مثابه آتش زیر خاکستر سرانجام به انقلاب اکتبر 1917 روسیه و کشتار وسبع مردم و اعدام خاندان رومانوفها و برچیده شدن بساط سلطنت و تشکیل نظام بی طبقه سوسیالیستی انجامید و روسیه محل آزمایش تئوریهای مارکس و انگلس گردید. اما کمونیسم هم درمان این جامعه فلاکت زده نشد و در این نظام بسته و خفقان آور نیز انسانهای زیادی قربانی شدند تا سر انجام و بعد از 70 سال با فروپاشی کمونیسم به آن نیز خاتمه داده شد. داستایوسکی ادامه دهنده نسل طلایی و تکرار نشدنی ادبیات روسیه: چخوف و پوشکین به غنای ادبیات این کشور و بلکه جهان افزود. ممنون از عزیزان در کتابراه
بیچارگان داستان زندگی آدم های بدبخت و درمانده ای است که از فرط بیچارگی به مرگشان راضی شده اند. این کتاب یک رمان عاشقانه و رازآلود جذاب است که من را تا انتها مجذوب خود کرد. ”“شخصیت های این کتاب به خوبی پرداخت شده اند و می توان با آن ها همذات پنداری کرد. ”“این کتاب به من یاد داد که با گذشته خود روبرو شوم و از آن نترسم. هرکس در این دنیا هدف و رسالتی دارد و به قول آپرا وینفری، «وظیفه ی شما در زندگی این است که هرچه زودتر به رسالتتان پی ببرید، بدانید که واقعا چه کسی هستید و می خواهید چه کاری کنید، و برای رسیدن به پاسخ این سؤال باید به ندای درونی تان گوش بدهید.» سفر اصلی درست از همین جا آغاز می شود. اپرا در این کتاب آنچه را طی این سال ها دیده و تجربه کرده، همچون یک راهنمای خوب در اختیارتان قرار می دهد تا بهتر بتوانید زندگی را بشناسید و با دیدگاهی تازه به دنیا نگاه کنید. سبک رمان بیچارگان ناتورالیستی است و وضعیت فعلی دو شخصیت اصلی داستان آن قدر ملال انگیز است که بارها و بارها مخاطب را تحت تأثیر قرار می دهدبیچارگان صرفاً شرح حال اهالی بی بضاعت سن پترزبورگ نیست؛ گویا تصویری واقعی ست از زندگی بسیاری از مردمان سرزمین خودمانکه شاید هرگز نتوان درد و رنجشان را درک کرد؛ که شاید آن ها هم مثل پیرمرد داستان با قدم زدن در خیابان های پُر زرق و برق در حسرت زندگی تجملاتی هم وطنانشان مانده اند.
نقطه قوت بیچارگان نگاه تیز داستایوفسکی به روان آدما و جامعهست. ماکار با غرور و شرمش، و واروارا با معصومیت و ناامیدیش، خیلی واقعیان. داستایوفسکی فقر رو فقط مادی نمیبینه، بلکه روحی و عاطفیش رو هم نشون میده—اینکه چطور فقر آدما رو خرد میکنه و بهشون حس حقارت میده. نثرش سادهست، ولی پر از احساس؛ انگار خودت اون نامهها رو میخونی و غم شخصیتها رو لمس میکنی.
ضعفش شاید ریتم کند هستش، چون بیشتر نامهنگاریه و اتفاق زیادی نمیافته. برای کسایی که دنبال داستان پرهیجانن، ممکنه خستهکننده باشه. یه جاهایی هم حس میکنی ماکار زیادی غر میزنه و تکراری میشه. اما اینم به نظرم عمدیه—داستایوفسکی میخواد تو رو توی اون زندگی فلاکتبار غرق کنه.
به نظرم، بیچارگان یه شروع قدرتمند برای داستایوفسکی بوده. هرچند به اندازهی شاهکارای بعدیش مثل جنایت و مکافات عمیق نیست، ولی نشون میده که از همون اول استعدادش توی کندوکاو روح آدما چقدر بوده. اگه به ادبیات روانشناختی و اجتماعی علاقه دارین، از خوندنش بسیار لذت خواهید برد.
ضعفش شاید ریتم کند هستش، چون بیشتر نامهنگاریه و اتفاق زیادی نمیافته. برای کسایی که دنبال داستان پرهیجانن، ممکنه خستهکننده باشه. یه جاهایی هم حس میکنی ماکار زیادی غر میزنه و تکراری میشه. اما اینم به نظرم عمدیه—داستایوفسکی میخواد تو رو توی اون زندگی فلاکتبار غرق کنه.
به نظرم، بیچارگان یه شروع قدرتمند برای داستایوفسکی بوده. هرچند به اندازهی شاهکارای بعدیش مثل جنایت و مکافات عمیق نیست، ولی نشون میده که از همون اول استعدادش توی کندوکاو روح آدما چقدر بوده. اگه به ادبیات روانشناختی و اجتماعی علاقه دارین، از خوندنش بسیار لذت خواهید برد.
«بیچارگان» اولین رمان فئودور داستایوفسکیه و یه جورایی آغاز راه نویسندگیِ نابغه ای مثل اونه. این کتاب یه داستان نامه نگارانه ست بین مکار آلکسی یویچ، یه مرد فقیر و کارمند دون پایه ی دولتی، و واروارا، یه دختر جوان و درمانده. مکار، یه مرد ساده و مهربونه که با حقوق کمش به سختی زندگی می کنه. از طرفی، واروارا یه زندگی سخت و پر از بدبختی داشته و تنها کسی که بهش توجه نشون می ده، همین مکاره. اونا توی نامه هاشون از زندگی، فقر، تنهایی، عشق و تحقیرهایی که از جامعه می کشن، حرف می زنن. کم کم، بین شون یه رابطه ی احساسی شکل می گیره، یه جور عشق ناتمام و ناامیدکننده که بیشتر از اینکه امیدبخش باشه، درد داره. داستان بیشتر از اینکه صرفاً درباره ی عشق باشه، یه نقد تند به فقر، اختلاف طبقاتی و بی عدالتی تو جامعه ی روسیه ست. داستایوفسکی تو همین رمان اولش، نشون می ده که چطور یه آدم فقیر توی سیستمی که براش ساخته شده، محکوم به بدبختیه، حتی اگه قلب بزرگی داشته باشهدوتا قسمت کتاب بسیار برای من بسیار غمناک بودلحظه ای که مکار می فهمه واروارا قراره با مرد دیگه ای ازدواج کنه، یکی از غم انگیزترین قسمتای کتابه. اینجا دقیقاً نقطه ایه که حس می کنی چقدر آدمای فقیر توی سرنوشت شون ناتوانن. وصف فقر توی این کتاب فوق العاده ست. مثلاً توصیفی که مکار از لباس های کهنه ش می کنه، یا وقتی توی یکی از نامه هاش می گه که بازم از حقوقش چیزی باقی نمونده و مجبور شده پول قرض بگیره. داستایوفسکی هم روانشناس هم جامعه شناس هم فیلسوف بوده و برای اینکه بدونید چقدر این بشر نابغه بوده، باید بدونید زیگموند فروید مبدع اتریشی روانکاوی، رمان برادران کارامازوف رو ارزشمندترین کتاب تمام اعصار می دونه. (همه ی آثارش عالین منظورم این بود)
پس از مطالعهی کتابهایی قبیل شبهای روشن، قمارباز، نازنین و بیچارگان متوجه شدم ناکامی عشقی در آثار این نویسنده به طرز شدیدی به چشم میخورد و در آخر داستان شاهد صحنههای تراژدی هولناکی هستیم، این برای شخص بنده تازگی ندارد اما هر دفعه مخاطب را میخکوب کرده و در شوک احساسی فرو میبرد، در این رمان، دیوشکین که دلباخته واروارای جوان است تصمیم میگیرد رو به روی خانه عمه این دختر که در آن جا ساکن است، خانهای اجاره کند، گرچه در واقع آشپزخانهای در یک آپارتمان میباشد، داستان به سبک نامه نگاریست و ما شاهد وقایع و اتفاقات ازطریق همین نامهها هستیم، پیامی که من از این داستان استنباط کردم ظلم سرمایه داری و طبقاتی در دورهی تزار قرن نوزدهم بود و به طرز فاحشی نمایش داده شد و متوجهمان میکرد آن دوره چه بی رحمی سنگینی در روسیه حاکمیت داشت. در آخر داستان هم تفاسیری مکمل وجود دارد تا خواننده جریان را بهتر درک کند، در کل پیشنهاد من به دوست داران قلم این نویسنده این است حتما کتاب بیچارگان را مطالعه کنند...
رمان بیچارگان اولین رمان داستایفسکی است که آن را در ۲۰ سالگی نوشت. داستایفسکی با این اثر توانست وارد محافل ادبی روشنفکران مطرح زمان خود شود و راه را برای رسیدن به موفقیت هموار کند. داستایفسکی شهرت زیادی کسب کرد و داستان اینکه منتقدان چگونه این رمان را کشف کردند یکی از ماجراهای مشهور در تاریخ ادب روسیه است.
قسمتی از ماجرای کشف شدن این رمان در پشت جلد بیچارگان آمده است:
بیچارگان رمانی کوتاه در قالب مکاتبه، در زمستان ۴۵ – ۱۸۴۴ نوشته و بازنویسی شد. در ماه مه داستایفسکی نسخه دستنویس رمان را به گریگاروویچ به امانت داد. گریگاروویچ دستنویس را نزد دوستش نکراسوف برد. هر دو باهم شروع به خواندن دستنویس کردند و سپیدهدم آن را به پایان رساندند و ساعت ۴ صبح رفتند داستایفسکی را بیدار کردند و برای شاهکاری که آفریده بود به او تبریک گفتند. نکراسوف ان را با این خبر که «گوگول تازهای ظهور کرده است» نزد بلینسکی برد و آن منتقد مشهور پس از لحظهای تردید بر حکم نکراسوف مهر تایید زد. روز بعد بلینسکی با دیدار داستایفسکی فریاد زد: «جوان، هیچ میدانی چه نوشتهای؟ … تو با بیستسال سن ممکن نیست خودت بدانی.» داستایفسکی سیسال بعد این صحنه را «شگفتانگیزترین لحظه حیاتش» خواند.
قسمتی از ماجرای کشف شدن این رمان در پشت جلد بیچارگان آمده است:
بیچارگان رمانی کوتاه در قالب مکاتبه، در زمستان ۴۵ – ۱۸۴۴ نوشته و بازنویسی شد. در ماه مه داستایفسکی نسخه دستنویس رمان را به گریگاروویچ به امانت داد. گریگاروویچ دستنویس را نزد دوستش نکراسوف برد. هر دو باهم شروع به خواندن دستنویس کردند و سپیدهدم آن را به پایان رساندند و ساعت ۴ صبح رفتند داستایفسکی را بیدار کردند و برای شاهکاری که آفریده بود به او تبریک گفتند. نکراسوف ان را با این خبر که «گوگول تازهای ظهور کرده است» نزد بلینسکی برد و آن منتقد مشهور پس از لحظهای تردید بر حکم نکراسوف مهر تایید زد. روز بعد بلینسکی با دیدار داستایفسکی فریاد زد: «جوان، هیچ میدانی چه نوشتهای؟ … تو با بیستسال سن ممکن نیست خودت بدانی.» داستایفسکی سیسال بعد این صحنه را «شگفتانگیزترین لحظه حیاتش» خواند.
حقیقتش ۴ ستاره دادم بخاطر پایان بندیش. انتظار دیگه ای داشتم. دوست داشتم از سرنوشت واروارا و الکسیوویچ بیشتر بدونم. حقیقتا به زیبایی و ظرافت تمام چهره فقر رو نشون داده حتی اگر تجربه نداشته باشه کسی براحتی میتونه تصور و لمس کنه. در عین حال حس همدردی بین فقرا رو به خوبی به تصویر کشیده. اینکه جز خود اونها کسی به فکرشون نیست و از حال خوب هم حالشون خوب میشه و با غم هم غمگین میشند. سخاوت بعضا بیش از اندازه بینشون موج میزد. با وجود نداری نهایت تلاششون رو میکردن تا همسایشون کسی که دوستش دارن بی پول و بی چیز نمونن. و مسئله ای که خیلی بهش اشاره شد بحث تقدیر و خواست خداوند بود. کم نیستند افراد نیازمندی که فکر میکنند این فقر در سرنوشت اونهاست و تسلیم خدا و تقدیرشون هستند و اون رو پذیرفتند. نه فقط نیازمندها اکثرا همین تفکر رو دارند. بارها الکسیوویچ بخاطر افکارش راجع به خدا خودشو مواخذه میکرد و فکر میکرد کفر میگه. و باز برمیگشت سر نقطه اول که تسلیم و پذیرش بود. بحث راجع به تک تک کاراکترها طولانی میشه ولی از هر داستانش میشه خیلی چیزها دراورد.
فلسفه نوشتن بیچارگان داستایوفسکی را در یکی از کتابهای صوتی شنبه که مختص داستایوفسکی بود، شنیده بودم. بنابراین با نحوه نامه نگاری و سبک نوشتن و دلیل نوشتن این کتاب از نویسنده روسی آشنا شده بودم. قمار و عشق در کتابهای این نویسنده صاحب نظر روسیه موج میزند گویی دنیای خودش را به همگان عرضه میکند. روایت کتاب هنوز طی این مدت به خوبی مطلب را در این مورد به خواننده بیان نمیکند. باید فئودور داستایوفسکی را بشناسید تا با ادبیات نوشتن کمی مبهم وی داستانهایش را همذاتپنداری کنید. نویسنده خواننده را در منگنه نمیگذارد و به او امر و نهی نمیکند گویی با کتابهایش فقط قصد دارد روح و ذهن خود را پاک کند و با تخلیه روانی حاصل از نوشتن عذاب کارهایش را کمتر کند. این کتاب به نظر من از دیگر آثار داستایوسکی در ردهبندی پایینتری قرار میگیرد. حتی با اینکه همگان میتوانند با کتاب همراه شوند اما علاقمندان ژانر خاص داستان نویسی ویژه داستایوفسکی بهتر از این کتاب بهره برداری میکنند.
خطر اسپویل :
امشب شکر خدا تونستم خوندن این کتاب رو به پایان برسونم. اولش که داشتم می خوندم کمی ناامید و دل زده شدم. آخه فکر میکردم دونفرن که فقط دارند با هم نامه نگاری می کنند و چیز خاصی نیست. ولی بعد فهمیدم نویسنده قصد داشته با نگاشتن همین نامه ها مدل زندگی افراد فقیر رو شرح بده که خب خیلی هم داستان سوزناکی از آب در اومده بود. ممکنه خوندن نامه نگاری دو نفر حوصله تون رو سر ببره اما تقریبا اواسط کتاب متوجه میشوید که هدف نویسنده چی بوده. من چیزی که فهمیدم این بود که این داستان یه خورده شبیه داستان آس و پاس های پاریس هست و داره از مشکلات و مصائب افراد فقیر صحبت می کنه. داستان سوزناک و غمناکی بود. نمیگم عالی بود ولی بد هم نبود. نمیدونم مورد پسند شما واقع میشه یا نه. خیلی هم طولانی نیست و شاید وقت گیر هم نباشه. از نظر من که اینطور بود. نمیدونم خوشتون بیاد یا نه. دردناک ترین قسمت کتاب به نظرم همون قسمتی بود که اون دانشجوئه مُرد و وارنکا ناراحت شد.
امشب شکر خدا تونستم خوندن این کتاب رو به پایان برسونم. اولش که داشتم می خوندم کمی ناامید و دل زده شدم. آخه فکر میکردم دونفرن که فقط دارند با هم نامه نگاری می کنند و چیز خاصی نیست. ولی بعد فهمیدم نویسنده قصد داشته با نگاشتن همین نامه ها مدل زندگی افراد فقیر رو شرح بده که خب خیلی هم داستان سوزناکی از آب در اومده بود. ممکنه خوندن نامه نگاری دو نفر حوصله تون رو سر ببره اما تقریبا اواسط کتاب متوجه میشوید که هدف نویسنده چی بوده. من چیزی که فهمیدم این بود که این داستان یه خورده شبیه داستان آس و پاس های پاریس هست و داره از مشکلات و مصائب افراد فقیر صحبت می کنه. داستان سوزناک و غمناکی بود. نمیگم عالی بود ولی بد هم نبود. نمیدونم مورد پسند شما واقع میشه یا نه. خیلی هم طولانی نیست و شاید وقت گیر هم نباشه. از نظر من که اینطور بود. نمیدونم خوشتون بیاد یا نه. دردناک ترین قسمت کتاب به نظرم همون قسمتی بود که اون دانشجوئه مُرد و وارنکا ناراحت شد.
سلام. اولین تجربهام از خواندن کتابهای این نویسنده معروف بود با خودم فکر میکنم شاید نباید به عنوان اولین کتاب از ایشون با این کتاب شروع میکردم. در این کتاب تمامی لحظات ب خوبی نوشته شده بود بدون هیچ کم و کاستی. ارتباطی که بین دو شخصیت اصلی وجود داشت را بسیار دوست داشتم و فقط کاشکی حرف مردم کنار میگذاشتن و یکدیگر را ملاقات میکردند. رابطهی بسیار عاشقانه و زیبایی بینشان وجود داشت انسانهای که از غم و درد و رنجهای طاقت فرسا به نوشتن نامه به یکدیگر روی آوردهاند و چه خوب است چنین روابطی که تو رو فقط به خاطر خودت خواستن. کتاب موضوع قشنگی داشت و چه بهتر میشد که اگر در قالب نامه نبود البته این نظر من است و این جوری خیلی منو ترغیب به ادامه این داستان نمیکرد چون من همیشه به دنبال داستانهای مهیج هستم خصوصا کتابهای جنایی و معمایی و همین یکنواخت بودن داستان من رو ترغیب به ادامه داستان نکرد. به هرحال تجربه خوبی بود ممنون کتابراه. وهم چنین ممنونم از مترجم گرامی این کتاب که واقعا عالی بود البته در بعضی جاها مواردی بود اما آن قدر جزیی بود که لطمهای وارد نمیکرد لطفاً باز هم کتابهای رایگان را در اختیار ما قرار دهید
کتاب جملات قشنگی داشت. بیچارگان داستان زندگی آدمهای بدبخت و درماندهایست که از فرط بیچارگی به مرگشان راضی شدهاند.
این رمان تماماً شامل نامههایی است که یک مرد مسن به نام «ماکار آلکسییویچ» به عشقش «واروارا آلکسییونا» مینویسد که همسن دخترش است و پاسخ آن را نیز مرتب دریافت میکند؛ نامههایی که ابتدا با شرح حال تنگدستیشان آغاز میشوند و کمکم با توصیفِ خاطراتِ کودکی دختر و شرایط دردناک پیرمرد ادامه مییابند؛ از مرگ پدرِ واروارا و کوچ ناگهانی و اجباری خانوادهاش از یک روستای زیبا به سنپترزبورگ و بیسرپناهشدن آنها برای پسدادن بدهی پدر میگویند و در نهایت با یک اتفاق تلخ تمام میشود!
سبک رمان بیچارگان ناتورالیستی است و وضعیت فعلی دو شخصیت اصلی داستان آنقدر ملالانگیز است که بارها و بارها مخاطب را تحت تأثیر قرار میدهد. پیشنهاد میکنم.
این رمان تماماً شامل نامههایی است که یک مرد مسن به نام «ماکار آلکسییویچ» به عشقش «واروارا آلکسییونا» مینویسد که همسن دخترش است و پاسخ آن را نیز مرتب دریافت میکند؛ نامههایی که ابتدا با شرح حال تنگدستیشان آغاز میشوند و کمکم با توصیفِ خاطراتِ کودکی دختر و شرایط دردناک پیرمرد ادامه مییابند؛ از مرگ پدرِ واروارا و کوچ ناگهانی و اجباری خانوادهاش از یک روستای زیبا به سنپترزبورگ و بیسرپناهشدن آنها برای پسدادن بدهی پدر میگویند و در نهایت با یک اتفاق تلخ تمام میشود!
سبک رمان بیچارگان ناتورالیستی است و وضعیت فعلی دو شخصیت اصلی داستان آنقدر ملالانگیز است که بارها و بارها مخاطب را تحت تأثیر قرار میدهد. پیشنهاد میکنم.
داستان بیچارگان از طریق نامههای مبادلهشده میان دو شخصیت اصلی، یعنی ماکار دیووشکین (یک کارمند فقیر و بیرمق) و واروارا دوبروخووا (دختر یک زن فقیر) روایت میشود. این دو شخصیت، که در شرایط سخت زندگی میکنند، در طول رمان ارتباط عاطفی و فکری عمیقی با یکدیگر برقرار میکنند. این داستان، در عین حال که به مشکلات فقر و طبقه پایین جامعه میپردازد، نمایی از انسانیت و دلسوزیهای انسانها در برابر مشکلات یکدیگر را به تصویر میکشد.
ویژگیهای برجسته این رمان، نمایش روانشناختی شخصیتها و توجه به وضعیتهای اجتماعی و اقتصادی آنها است. داستایوفسکی در این اثر با تمرکز بر احساسات شخصیتها، پیچیدگیهای درونی آنان را به زیبایی به نمایش میگذارد. در حقیقت، بیچارگان بهعنوان یک اثر روانشناختی، توجه عمیقی به مفاهیم انسانیت، اخلاق و فقر دارد.
ویژگیهای برجسته این رمان، نمایش روانشناختی شخصیتها و توجه به وضعیتهای اجتماعی و اقتصادی آنها است. داستایوفسکی در این اثر با تمرکز بر احساسات شخصیتها، پیچیدگیهای درونی آنان را به زیبایی به نمایش میگذارد. در حقیقت، بیچارگان بهعنوان یک اثر روانشناختی، توجه عمیقی به مفاهیم انسانیت، اخلاق و فقر دارد.
این کتاب اولین اثر داستایوفسکی است. داستان کتاب روایتگر زندگی قشر فقیر جامعه است. شخصیت پردازی و بیان جزئیات از ویژگی های مثبت داستان است که با کمک این ویژگی ها به راحتی میتوان با شخصیت ها ارتباط برقرار کرد. از دیگر ویژگی های مثبت میتوان به رازآلود بودن داستان درعین سادگی متن اشاره کرد و میتوان گفت با وجود اینکه در برخی صحنه ها و نامه ها صحبت های اضافی و حتی بی اهمیت دیده می شود ولی برای ارتباط بین مطالب و نقش ها باید دقت لازم را بکار برد. از نظر من سبک رمان که بر پایه نامه نگاری بود خیلی جالب نبود. غم و اندوه و نگون بختی و نرسیدن، در سرتاسر داستان و در زندگی اکثر شخصیت های داستان خود را به وضوح نشان می دهد و البته که میتوان گفت در دیگر اثار داستایوفسکی هم این مسئله نمایان است و طرفداران خاص خودش را دارد.
«بیچارگان» اولین رمان داستایوفسکیه و به خوبی نشون میده که از همون اول چقدر توی شناختن احساسات آدمها و مشکلات اجتماعی تیزبین بوده. داستانش با نامهنگاری بین دو نفر پیش میره و همین سبک باعث میشه حس صمیمیت و نزدیکی خاصی داشته باشه.
یکی از نکات مثبت کتاب اینه که خیلی ملموس و واقعی به فقر میپردازه. داستایوفسکی نمیاد فقط از بدبختیها حرف بزنه، بلکه نشون میده فقر چطور آدمها رو له میکنه و حتی عزت نفسشون رو ازشون میگیره. شخصیتهای کتاب انگار زندهان، با دردهاشون، امیداشون و تلاش برای زنده موندن.
البته یه چیزی که ممکنه بعضیها دوست نداشته باشن، ریتم نسبتاً آرومشه. داستان پر از حس و حاله، ولی اتفاقات هیجانانگیز زیادی نداره. بیشتر تمرکزش روی احساسات شخصیتها و شرایط سخت اجتماعیه.
یکی از نکات مثبت کتاب اینه که خیلی ملموس و واقعی به فقر میپردازه. داستایوفسکی نمیاد فقط از بدبختیها حرف بزنه، بلکه نشون میده فقر چطور آدمها رو له میکنه و حتی عزت نفسشون رو ازشون میگیره. شخصیتهای کتاب انگار زندهان، با دردهاشون، امیداشون و تلاش برای زنده موندن.
البته یه چیزی که ممکنه بعضیها دوست نداشته باشن، ریتم نسبتاً آرومشه. داستان پر از حس و حاله، ولی اتفاقات هیجانانگیز زیادی نداره. بیشتر تمرکزش روی احساسات شخصیتها و شرایط سخت اجتماعیه.
یه کتاب خواندنی و قشنگه که آدم رو به فکر میبره. شخصیتها، داستان، و موضوع کتاب خیلی خوب هستند. پیشنهاد میکنم کسایی که به داستانهای اجتماعی و رمانهای روانشناسی علاقه دارند. حتما مطالعه کنند. همچنین کسایی که میخوان با مسائل عمیق انسانی مثل فقر و عشق آشنا بشن و کسایی که دنبال یه کتاب خوب برای فکر کردن هستند. نکات مثبت: داستایوفسکی آدمها رو خیلی خوب میشناسه و توی این کتاب هم شخصیتها رو خیلی واقعی و دقیق خلق کرده. با اینکه داستان با نامه نوشته شده، ولی اصلاً خسته کننده نیست و آدم رو جذب میکنه. داستان به مسائلی مثل فقر، عشق، و عدالت میپردازه که خیلی مهم هستند. نکات منفی: اول داستان یه کم طول میکشه تا آدم جذبش بشه. داستان طنز نداره و یه جورایی غم انگیزه.
جزو اولین آثار نویسنده بزرگ داستایوسکی به حساب میآید ونقطه عطف و سرآغاز به شهرت رسیدن این نویسنده بزرگ میباشد. این رمان به صورت نامه نگارانه بین دو شخصیت اصلی، دختری جوان و مردی مسن تر از خویشاندان او، روایت میشود. آنها ترجیح میدهند به جای دیدار حضوری، به دلیل شایعات همسایگان، از طریق نامهها با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. موضوع اصلی داستان، فقر و تأثیرات آن بر زندگی افراد است. داستایوسکی با این اثر توانست نظر منتقدان بزرگ زمان خود را جلب کند و به عنوان یک نویسنده برجسته شناخته شود. ترجمههای مختلفی از این کتاب به فارسی انجام شده است که نشان دهنده توجه و علاقه مندی مخاطبان فارسی زبان به آثار داستایوسکی است.
خطر اسپویل
*بیچارگان* داستان زندگی آدمهای فقیر و رنجکشیدهای است که عشق و امیدشان زیر فشار فقر له میشع
ماکار، مردی عاشق وارواراست و هرچه دارد برایش خرج میکند، ولی در نهایت، سرنوشت با او راه نمیآید. داستایفسکی اینجا خیلی قشنگ نشون میده که فقر فقط یک مشکل مالی نیست، بلکه عزتنفس آدم را میگیرد و عشق را از بین میبره
داستان به شکل نامهنگاری روایت شده و حس واقعی درد و تنهایی را منتقل میکند. این کتاب بیشتر از یک داستان عاشقانه، نقدی تند بر ناعدالتی اجتماعی است. اگر دنبال یک رمان احساسی و تفکربرانگیز هستی، *بیچارگان* گزینهی خوبی است.
**جمله معروف: **
*"آدمهای فقیر هم احساس دارند، دل دارند، اما چه کسی به آن اهمیت میدهد؟ "*
*بیچارگان* داستان زندگی آدمهای فقیر و رنجکشیدهای است که عشق و امیدشان زیر فشار فقر له میشع
ماکار، مردی عاشق وارواراست و هرچه دارد برایش خرج میکند، ولی در نهایت، سرنوشت با او راه نمیآید. داستایفسکی اینجا خیلی قشنگ نشون میده که فقر فقط یک مشکل مالی نیست، بلکه عزتنفس آدم را میگیرد و عشق را از بین میبره
داستان به شکل نامهنگاری روایت شده و حس واقعی درد و تنهایی را منتقل میکند. این کتاب بیشتر از یک داستان عاشقانه، نقدی تند بر ناعدالتی اجتماعی است. اگر دنبال یک رمان احساسی و تفکربرانگیز هستی، *بیچارگان* گزینهی خوبی است.
**جمله معروف: **
*"آدمهای فقیر هم احساس دارند، دل دارند، اما چه کسی به آن اهمیت میدهد؟ "*
«بیچارگان» یک رمان احساسی و تأمل برانگیز است که با نقد اجتماعی قوی، شخصیت پردازی عمیق و سبک نامه نگاری منحصربه فرد، خواننده را به تفکر وامیدارد. این کتاب نه تنها یک داستان عاشقانه و تراژیک است، بلکه نگاهی عمیق به شرایط انسانی و تأثیر فقر بر زندگی افراد دارد. اگرچه برخی از بخشهای کتاب ممکن است کمی کند به نظر برسند، اما این موضوع از ارزش کلی کتاب نمیکاهد. «بیچارگان» برای علاقه مندان به ادبیات کلاسیک و داستانهای اجتماعی، یک انتخاب عالی است و نشان دهنده شروع مسیر ادبی داستایوفسکی به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان جهان است. خواندن این کتاب نه تنها لذت بخش است، بلکه بینشهای ارزشمندی درباره فقر، عشق و شرایط انسانی ارائه میدهد.
یکی از زیباترین داستانهایی هست که تا حالا خوندم.
وقتی آثار مشهور داستایفسکی مانند «جنایت و مکافات» و «برادران کارمازوف» را به یاد میآوریم، مطمئن هستیم خوانندگان این رمانها تحتتاثیر ساختار، شخصیتپردازی و مضمون آنها قرار میگیرند. داستانهای کوتاه داستایفسکی هم کم و بیش از این قاعده مستثنی نیستند اما از میان داستانهای کوتاه این نویسندهی محبوب روسی، داستان بیچارگان به عنوان اولین داستان کوتاه داستایفسکی از این پیچیدگی فاصله دارد. داستان کوتاه بیچارگان سرراست و شیرین است و میتوان ردپای نبوغ داستایفسکی جوان را دز آن پیدا کرد. نبوغی که در داستانهای بعدی و رمانهای او به درخشش آثارش منجر میشوند
وقتی آثار مشهور داستایفسکی مانند «جنایت و مکافات» و «برادران کارمازوف» را به یاد میآوریم، مطمئن هستیم خوانندگان این رمانها تحتتاثیر ساختار، شخصیتپردازی و مضمون آنها قرار میگیرند. داستانهای کوتاه داستایفسکی هم کم و بیش از این قاعده مستثنی نیستند اما از میان داستانهای کوتاه این نویسندهی محبوب روسی، داستان بیچارگان به عنوان اولین داستان کوتاه داستایفسکی از این پیچیدگی فاصله دارد. داستان کوتاه بیچارگان سرراست و شیرین است و میتوان ردپای نبوغ داستایفسکی جوان را دز آن پیدا کرد. نبوغی که در داستانهای بعدی و رمانهای او به درخشش آثارش منجر میشوند
با سلام کتاب بیچارگان، شاهکار مسلم فئودور داستایوفسکی و اولین رمان اوست که نامش را در محافل ادبی بزرگ روسیه بر سر زبان ها انداخت؛ تا آن جا که به زعم برخی انقلابی در رمان اجتماعی ادبیات روسیه پدید آورد. این کتاب، رمان نامه نگارانه ی درخشانی است که زندگی یک مرد میانسال دون پایه و دختری جوان و فقیر را از خلال نامه های پرمهر و لطیفشان روایت می کند. این کتاب به تمامی کسانی که به مطالعه ی رمان های کلاسیک به ویژه ادبیات روسیه علاقه دارند، پیشنهاد می شود. همچنین اگر قصد دارید به دنیای شگفت انگیز ادبیات روسیه وارد شوید، این کتاب برای شما راهگشا خواهد بود. با تشکر
بعد از مرگ ناباکوف، سلسله مقالات و نامه هایی از او منتشر شده بود که یکی از آن ها اشاراتی به داستایوفسکی داشت. او در این نامه، داستایوفسکی را ترکیبی از کنجکاوی و دشواری می دید و آن را موضع خود در قبال داستایوفسکی می پنداشت. به زعم ناباکوف اگر بخواهیم هنر را از منظر ماندگاری و نبوغ فردی بنگریم، داستایوفسکی نویسنده خوبی محسوب نمی شود، بلکه او یک میانه رو با قدرت طنز شگفت انگیز است. کسانی که داستایوفسکی را نویسنده ای جدی می پندارند، هنوز تفاوت میان ادبیات واقعی با شبه ادبیات را نمی دانند و از این دریچه است که کسی نظیر داستایوفسکی از دریچه نگاه ایشان مورد انتقاد قرار می گیرد.
زیبا بود، احساسات انسانی به خوبی توصیف شدند، در نگارش هیجانات، حالات و ضعفها به خوبی قلم فرسایی شده، خواندنش مرا با خود به جاهایی دور برد، مرا در آغوش کشید و آرزو کردم کاش میشد تا آدمی در سختیها با یک نفر نامه نگاری کند، کتابهای داستایوفسکی عمدتا حول محور فقر میچرخد و در شخصیتهای داستانها معمولا بیماری و ضعفی دیده میشود که در همه موارد چنین نیست... یک نقطه قوت مشترک نوشتههای این نویسنده بزرگ روسی این است که روانشناسی میداند و خیلی خوب از پس توصیف آدمی و حال و احوالش برمیآید، و درک آن شخصیتها و داستانها را آسان کرده و داستان را روان و جذاب میکند. با تشکر.
بیچارگان داستان زندگی آدمهای بدبخت و درماندهایست که از فرط بیچارگی به مرگشان راضی شدهاند.
این رمان تماماً شامل نامههایی است که یک مرد مسن به نام «ماکار آلکسییویچ» به عشقش «واروارا آلکسییونا» مینویسد که همسن دخترش است و پاسخ آن را نیز مرتب دریافت میکند؛ نامههایی که ابتدا با شرح حال تنگدستیشان آغاز میشوند و کمکم با توصیفِ خاطراتِ کودکی دختر و شرایط دردناک پیرمرد ادامه مییابند؛ از مرگ پدرِ واروارا و کوچ ناگهانی و اجباری خانوادهاش از یک روستای زیبا به سنپترزبورگ و بیسرپناهشدن آنها برای پسدادن بدهی پدر میگویند و در نهایت با یک اتفاق تلخ تمام میشود
این رمان تماماً شامل نامههایی است که یک مرد مسن به نام «ماکار آلکسییویچ» به عشقش «واروارا آلکسییونا» مینویسد که همسن دخترش است و پاسخ آن را نیز مرتب دریافت میکند؛ نامههایی که ابتدا با شرح حال تنگدستیشان آغاز میشوند و کمکم با توصیفِ خاطراتِ کودکی دختر و شرایط دردناک پیرمرد ادامه مییابند؛ از مرگ پدرِ واروارا و کوچ ناگهانی و اجباری خانوادهاش از یک روستای زیبا به سنپترزبورگ و بیسرپناهشدن آنها برای پسدادن بدهی پدر میگویند و در نهایت با یک اتفاق تلخ تمام میشود
بیچارگان اولین داستان کوتاه داستایوفسکی که به شکل نامه نگاری بین دو شخص نوشته شده و تمام کتاب رو همین نامه نگاریها تشکیل میده. شاید این سبک نوشته برای شخصی که میخواد برای اولین بار اثری از این نویسنده بخونه، خسته کننده باشه و باید از آثار دیگهی این نویسنده مثل جنایت و مکافات و یا برادران کارامازوف شروع کنه. اما برای کسی که دوستدار قلم داستایوفسکیه با این کتاب راحت تر ارتباط برقرار کنند و اون رو مثل بقیهی آثارش دوست داشته باشند. در کل من همهی کتابهای داستایوفسکی را برای خواندن پیشنهاد میکنم، و بنظرم این اثر هم یکی از اثرهای خوب این نویسنده است.
بسیار خوب و عالی اولش ادم فکر میکنه یه داستان معمولی هست ولی به عمقش که دقیق میشی میفهمی بیشتر از کتاب هست اعماق فقر رو نشون میده ته نا امیدی سر خوردگی و یاس رو حس میکنی در دنیایی پر از فقر و بدبختی قرار گرفتی و همه بیچاره اندو انسانهای ثروتمند سنگدل و واقعیتهای زندگی رو به بهترین شکل به صورت انسان میکوبه من به شخصه با شخصیتهای داستان همذات پنداری میکنم اقای داستایوفسکی مثل قطره ابی میمونه که تحت فشار به الماسی بی بدیل تبدیل شده و این خود نشان دهنده زندگی در عصری تاریک هست ممنون از کتابراه برای ارائه این کتاب به قیمت مناسب
به عنوان اولین داستان، ایده خیلی خوبی داشته، و نبوغش رو میرسونه،،، معضل اصلی این دو شخصیت (ماکار الکسیویچ و واروارا الکسیونا) تنهایی و غربت آن دو است که باعث شده این ارتباط و عشق بین آن دو ایجاد بشه. از یکطرف فقر و از طرفی دیگر زخم زبان و آزار مردم، آنها را از پا درمی آورد اگر مونس تنهایی همدیگر نمیشدند، وجود یک همزبان و همدل و کسی که بتواند انسان را درک کند، همه سختیهای دنیا را برای انسان قابل تحمل میکند و به محض خطر از دست دادنش همچنان که در آخر داستان این اتفاق میافتد، انسان را به هرکاری وامیدارد تا این اتفاق نیفتد.
با سلام و احترام داستایفسکی نویسندهٔ مشهور و تأثیرگذار اهل روسیه با ویژگی منحصر به فردی بود آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان است. از دیدگاه بسیاری او را بزرگترین نویسنده روان شناختی جهان به حساب میآورند. سوررئالیستها، مانیفست خود را بر اساس نوشتههای داستایفسکی ارائه کردهاند. پدر کتاب بیچارگان شما شاهد به چالش کشیدن نابسامانی جامعه آن زمان در قالب این داستان میباشد، امیدوارم نویسندگان جامعه ما با قلم شیوا دردهای این مرز و بوم به قلم درآورند و مسئولان مملکت ماهم غیرتی مضاعف برای مملکت خودمان صرف کنند.
نوشته را که میخوانی رد پای داستایفسکی را میتوانی حس کنی وبنوعی یاد آور جنایت و مکافات هست. قصه در کل رابطه دو انسان را هرچند با تفاوت سنی را از طریق نامه نگاری به تصویر میکشد. داستان عشق و صداقت و دروغهایی که همه ما انسانها آن را پنهان میکنیم. داستان حسرتها و نداشتها ست. داستان پلیدها و خوبیها. و جالب اینکه کتاب شما را به همان مقطع تاریخی میبرد. چر ا که با وجود این چیزها در همین دوره ما اما مفاهیم آنهانیز امروزه تغییر کرده، بنابراین لذت داستان در ان است که خود را در همان مقطع و زمان حس کنی.... ممنون
کتاب جالب و زیبایی بود. داستان زندگی ادمهای بدبخت و درمانده ای است که از فرط بیچارگی به مرگشان راضی شده اند. وتماما شامل نامه هایی است که از یک مرد مسن به عشقش مینویسد که همسن دخترش است و پاسخ انرا نیز مرتب دریافت می کند. نامه ها از خاطرات کودکی دختر و عشق نافرجامی که در دوران نوحوانی با معلمش داشته و شرایط درد ناک مرد مسن ادامه میابد و در نهایت با یک اتفاق تلخ تمام می شود من این کتابو دوست داشتم واز خوندنش لذت بردم ممنون از کتابراه که این کتابو، رایگان در اختیار ما گذاشت، موفق و موید، باشید
شاید در ابتدا فضایی ک بر رمان حاکمه و نامه نگاریهای پی در پی ماکار آلکسییویچ و واروارا آلکسیونا به نظر خسته کننده بیاد ولی درواقع همین نامه نگاریها هستن ک رمان رو تشکیل میدن و ب نظر من شرح جزییات و تعریف جز به جز و به تصویر کشیدن فقر و یا بعبارتی بیچارگی به زیبایی در این رمان شکل گرفته و جملات ساده و روان و صمیمانهای ک این دو شخص بکار میبرن فوق العاده زیبا و بی الایش هست و این داستان, واقعا, واقعا غم انگیزه خلاصه اگه بخوام بگم با خوندن این رمان بهیچ وجه وقتتون رو تلف نکردید
کتاب در مورد دو شخصیت به نام های ماکار آلکسیویچ و واروارا آلکسیوناست که زندگی بسیار سخت و نا امید کننده ای دارند و با نامه نگاری اوضاع خود را برای هم شرح می دهند و گهگاهی به هم کمک مالی میکنند تا اموراتشان بگذرد، ابتدای داستان شاید کمی سردرگم شوید اما رفته رفته داستان شکل میگیرد، گاها شاید می توانست در بعضی نقاط کتاب جمله بندی های بهتری انجام میشد. این شاید توصیف سطحی از این کتاب باشد اما برای من بیشتر از این نبود و به سختی توانستم کتاب رو به آخر برسونم
داستایوفسکی برای رمان بیچارگان ایدهی خییلی خوبی داشته واین نبوغ سرشارشون میرسوند این رمان شامل نامههایی بین مرد مسنی به ماکار... ودختر جوانی واوروا مبادله میشود. این دو در مکان مجزا اما نزدیک به هم زندگی میکنند که به ندرت یکدیگر را میبینند
هردو ازطبقهی فقیر جامعه هستند ومحل زندگی شان پر ازآدمهایی شبیه خودشان متن نامهها توصیفات خییلی خوبیدارند که وضعیت زندگی ودغدغهها مردمان آن زمان را کاملا به خواننده نشون میده ودرکل بد نبود وخواندنش خالی ازلطف نیست
هردو ازطبقهی فقیر جامعه هستند ومحل زندگی شان پر ازآدمهایی شبیه خودشان متن نامهها توصیفات خییلی خوبیدارند که وضعیت زندگی ودغدغهها مردمان آن زمان را کاملا به خواننده نشون میده ودرکل بد نبود وخواندنش خالی ازلطف نیست
این کتاب رمان روسی کوتاهی در قالب مکاتبه است که داستایوفسکی در ۲۰ سالگی و در دوران جوانی خودش نوشته است و با این کتاب وارد محافل روشنفکری آن دوران شده است و زمینه موفقیت او را رقم زد و در سالهای بعد شهرت زیادی کسب کرد داستان کتاب زندگی انسانها یی یدبخت و درماندهای است که آز فرط بیچارگی به مرگ راضی شدهاند این رمان کوتاه در قالب نامه نگاری میان ۲ نفر نوشته شده است انها ترجیح میدهند به جای دیدار حضوری به جهت رفع شایعات همسایگان باهم نامه نگاری کنند
کتاب متفاوتی هست البته من خیلی به آثار داستایوفسکی علاقه ندارم اما این اثر متفاوته چون اتفاقات داستان در قالب نامه ها روایت میشن و این سبک متفاوتی هستش داشتم کتاب رو ورق میزدم یه پیشنهاد به ذهنم رسید برای کتابراه احساس کردم اگر زمان ورق زدن کتاب های متنی ساند افکت ورق زدن کتاب شنیده بشه خیلی جذاب میشه از طرف دیگه حس نزدیک تری از تجربه ی کتاب فیزیکی به خوانندگان دست میده و میتونه یک وجه تمایز کتابراه با اپ های مشابه باشه
دیروز خوشبخت بودم – بیاندازه و بیش از تصور خوشبخت بودم! چون تو دخترک لجبازم، برای یکبار هم که شده، کاری را کردی که من خواسته بودم. شب، حدود ساعت هشت، بیدار شدم (مامکم، میدانی که بعد از انجامدادن کارهایم چقدر دوست دارم یکی دو ساعتی چرتی بزنم). شمعی پیدا کردم و دسته کاغذی برداشتم، و داشتم قلمم را میتراشیدم که یکدفعه تصادفاً چشم بلند کردم – و راست میگویم دلم از جا کنده شد! پس تو بالاخره فهمیده بودی این دل بیچارهٔ من چه میخواهد! ✅️عالی بود
زندگی دو فرد رو در قالب نامه به همدیگه میتونیم ببینیماین کتاب رنجهای همیشگی انسانها پدیدار هست رنجهایی که نمیتونیم ازشون فرار بکنیمو یکی از بدترین رنجها فقر هستدر دنیای امروز که فراوانی زیاده اغلب ما فقر و درماندگی رو بطور کامل نمیتونیم تصور بکنیماما این کتاب تصور خیلی دردناک و درعین حال واضح رو به ما میدهمن چون از کتاب آن شرلی خوشم میومد این سبک روهم دوست داشتمسبک نامه نگاری و خوندن نامه
ادبیات چیز شگفتی است، وارنکا، یک چیز خیلی شگفت. من این را پریروز در کنار این آدمها کشف کردم. ادبیات چیز عمیقی است! ادبیات دل آدمها را قوی میکند و به آنها خیلی چیزها یاد میدهد – و در هر کتاب کوچکی که اینها دارند چیزهای شگفت زیادی هست. چه عالی نوشته شدهاند! ادبیات یک تصویر است، یا به تعبیری هم یک تصویر است هم یک آینه؛ بیان احساسات است، شکل ظریفی از انتقاد است، یک درس پندآموز و یک سند است
واقعا زیباست...
واقعا زیباست...
کتاب «بیچارگان» با نثری ساده و صادقانه، داستان زندگی افراد محروم و پراز چالشهای اجتماعی را به تصویر میکشد. نویسنده با روایت زنده و تاثیرگذار، زخمهای پنهان جامعه و انسانی را آشکار میکند و خواننده را به تأمل در باب عدالت و همدردی دعوت مینماید. این اثر، با برخوردی بیپرده با واقعیتهای تلخ زندگی، فرصتی است برای بازنگری در ارزشهای انسانی و اهمیت همراهی و همدلی در برابر نابرابریها.
من خیلی به کتاب خوانی علاقه نداشتم و این اولین کتابی بود که تا آخر وبا لذت تمام خواندم.. یعنی شیوه گفتاری و نوشتاری آن مرا مجبور کرد که تا آخر بخوانم و لذت ببرم.. در مورد خود کتاب هم باید بگم که حتمی بخوانید قول میدم پشیمان نخواهید شد.. در آخر هم باید از مجموعه کتابراه بسیار تشکر و غدر دانی کنم.. چون با در دست قرار دادن کتابهای صوتی مرا تشویق به کتاب خوانی کرده.. با سپاس بیکران
داستان بین پیرمرد و زن جوانی است و داستایوفسکی از طریق مکاتبات بین آنها به موضوع مبرم پترزبوگرها که فقر است میپردازد. همدردی داستایوفسکی با فقرا و رنجکشان کاملاً آشکار است. او تمام تلاش خود را میکند تا موقعیت خانوادههای طبقه کارگر پایین را که به سختی میتوانستند مایحتاج اولیه خود را با حقوق ناچیز خود تامین کنند، روشن کند. بیان ماهرانه رنجهای بی پایان و بدبختیهای مستضعفان، دلخراش است.
چه کسی میتواند ساعت مرگش را پیش بینی کند؟ امروز زنده ایم و فردا دیگر در این جهان نیستیم! این دیالوگ کتاب و همهی مردم باید توی ذهنشون حک کنن تا زمانی که میخواهند کاری انجام دهند به این فکر نکنن که مردم در مورد آنها چه میگویند. آنها به هرحال میمیرند. شاید الان شایدم چندساعت بعد شایدهم سالها بعد. پس هر کار دلت میخواهد بکن چون ممکن است دیگر نتوانی آن کار را انجام بدی.
این کتاب مثل همه آثار داستایوسکی زیبا بود. بنظر من دلیلی که ماکار دیووشکین در آخر نتونست جلوی بیکف رو بگیره و وارنکارو نگه داره بخاطر منفی گرایی که داره هست. دنیا به دید ماکار دیووشکین تلخ تر از چیزیه که توانایی مقابله با مشکلات داشته باشه اون فقط داره تحمل میکنه. ولی اگر تو سطح بالاتری بود و مقام بیشتری داشت قطعا برای نگه داشتن وارنکا تلاش بیشتری میکرد
تصویرسازی و نگارش جزئیات توسط نویسنده بسیار عمیق است. با توجه به اینکه آنچه در این اثر برجسته است فقر و محرومیت میباشد، بسیار زیبا بررسی شده و قلب آدمی به درد میآید. محتوای کلی کتاب نامهنگاری میان دختر و مرد کهنسالی است که ظاهرا به یکدیگر علاقه دارند، برداشت من این است که مرد به دختر علاقه دارد و دوطرفه نیست.
گرچه فعلا کتاب به اتمام نرسیده است
گرچه فعلا کتاب به اتمام نرسیده است
تاثیر گذار بود.... این کتاب من به تامل واداشت... اینکه اگه خدا به کسی جایگاه، موقعیت، پول، خانواده خوب داده نباید مغرور بشه این لطف خدا بوده.... و از طرفی دیگه یک جمله که خیلی برام تاثیرگذار بود دست بردار از اینکه فقط به خودت فکر کنی تو که خودت همسرت فرزندت در رفاه هست.... تو که دغدغهی چکمههای پات داری.... یکم هم به اطرافت نظر کن.... یکم انسان باش....
شخصیت اصلی کتاب، مرد میانسال کارمندیه که به شدت فقیر، احساساتی و سادهاست و سعی میکنه از دختر یتیم و تنهایی که بیماره، حمایت کنه و در مسیر این عشق پاک و صادقانهش به دختر، از جون میایه میذاره. کتاب، به مفاهیمی مثل فقر شدید، فاصله طبقاتی، عشق، بیماری و مرگ میپردازه و از لحاظ ادبی ارزشمند و تاثیرگذاره.
خب در این داستان داستایوفسکی به خوبی شرایط فقر رو توصیف میکنه اما داستان پیچ و خم آنچنانی نداره و شاید شما رو خسته کنه البته باید توجه کرد که این کتاب اولین اثر داستایوفسکی است و قابل مقایسه با آثار بعدی آن مانند جنایت و مکافات و... نیست البته وقتی ما این اثر رو میخونیم اونوقت هست که به ارزش اثری مثل جنایت و مکافات پی میبریم
کتاب بر پایه نامه نگاری هست ممکنه برای بعضیها حوصله سر بر باشه و هی منتظر شروع اصلی داستان باشن ولی در واقع در این نامه نگاریهای عاشقانه داستان رو برای ما تعریف میکنه وبسیار قشنگ هست کمی حالته کتاب جودی ابوت رو داره با نامه نوشتن داستان رو برای بابا لنگ دراز تعریف میکنه به هر حال خوشتون میاد موفق باشید
خیلی کتاب دوست داشتنی ایه نگارش نامه های کتاب واقعا مثل کسی هست که سواد چندانی نداره و آدم از هنر نویسنده در شگفت می مونه شخصیت های کتاب بسیار زیبا فقر رو به تصویر کشیدند و از رسوم غلط روزگار خود در عذابند.علاوه بر اون خیلی کتاب ساده و روونیه و اگر به کتاب های سنگین نویسنده های معروف عادت ندارید، گزینه خوبیه.
داستان جالبی بود در مورد شرایط جامعه و فقر آن دوران بود که بیداد میکرد و نویسنده به خوبی توانسته بود که این مشکل جامعه روبه تحریر در بیاره به نظرم یکی از ضعفهای کتاب که به چشم میومد اوایل نامه نگاریهای داستان خوب بود و پر از تعارف و حرفهای عاشقانه بود ولی هرچه به پایان داستان نزدیک میشدیم یکم تعارفات خسته کننده و زیاد میشد
داستایوفسکی!!!؟, کافیه شناختی روی این نویسنده داشته باشی.
واین اثر معجزه پنهان زنجیره ارتباط بین دونسل، نسل جوان ونسلی سالخورده. بانتبجه مثبت رهایی ازغربت وتنهاییهای ناخواسته. بخصوص مشوق درشخصیت پردارب دربطن داستان واثرپیش رو.
پیشنهادمطالعه رامیکنم. چراکه نویسنده اثرهمیشه ودرهرزمان دارای رتبه مثبته دربین مخاطبش ثبت کرده
واین اثر معجزه پنهان زنجیره ارتباط بین دونسل، نسل جوان ونسلی سالخورده. بانتبجه مثبت رهایی ازغربت وتنهاییهای ناخواسته. بخصوص مشوق درشخصیت پردارب دربطن داستان واثرپیش رو.
پیشنهادمطالعه رامیکنم. چراکه نویسنده اثرهمیشه ودرهرزمان دارای رتبه مثبته دربین مخاطبش ثبت کرده