بیچارگان داستان زندگی آدمهای بدبخت و درماندهایست که از فرط بیچارگی به مرگشان راضی شدهاند.
این رمان تماماً شامل نامههایی است که یک مرد مسن به نام «ماکار آلکسییویچ» به عشقش «واروارا آلکسییونا» مینویسد که همسن دخترش است و پاسخ آن را نیز مرتب دریافت میکند؛ نامههایی که ابتدا با شرح حال تنگدستیشان آغاز میشوند و کمکم با توصیفِ خاطراتِ کودکی دختر و شرایط دردناک پیرمرد ادامه مییابند؛ از مرگ پدرِ واروارا و کوچ ناگهانی و اجباری خانوادهاش از یک روستای زیبا به سنپترزبورگ و بیسرپناهشدن آنها برای پسدادن بدهی پدر میگویند و در نهایت با یک اتفاق تلخ تمام میشود
این رمان تماماً شامل نامههایی است که یک مرد مسن به نام «ماکار آلکسییویچ» به عشقش «واروارا آلکسییونا» مینویسد که همسن دخترش است و پاسخ آن را نیز مرتب دریافت میکند؛ نامههایی که ابتدا با شرح حال تنگدستیشان آغاز میشوند و کمکم با توصیفِ خاطراتِ کودکی دختر و شرایط دردناک پیرمرد ادامه مییابند؛ از مرگ پدرِ واروارا و کوچ ناگهانی و اجباری خانوادهاش از یک روستای زیبا به سنپترزبورگ و بیسرپناهشدن آنها برای پسدادن بدهی پدر میگویند و در نهایت با یک اتفاق تلخ تمام میشود