معرفی و دانلود کتاب ویولن زن یک دست: کتاب چهارم مجموعه 20 نویسنده 60 داستان

معرفی کتاب ویولن زن یک دست: کتاب چهارم مجموعه 20 نویسنده 60 داستان

فقط آتش می‌تواند همه‌چیز را درست کند. سوزاندن نامه‌های هیلدا تنها کاری است که داتی را به آرامش می‌رساند. او نمی‌خواهد خیانت همسرش را بپذیرد، زیرا پس از آن باید با واقعیت رابطه‌شان روبه‌رو شود. کتاب ویولن زن یک دست مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه با موضوعات گوناگون است. تس گالاگر، ریموند کارور، دن شاون و لوییز اردریک روایتگر احساسات سرگردان و افکار آشفته‌ی بشر هستند. داستان‌های کوتاه این کتاب همگی به سبک واقع‌گرایی روایت و موجب برانگیختن حس همذات‌پنداری در خوانندگان می‌شوند.

درباره‌ی کتاب ویولن زن یک دست

ویولن چند روز است که دزدیده شده اما هیچ‌کس به‌ سراغ کوروین نیامده تا این موجود قدیمی و خوش‌صدا را از او بخرد. انگار خود ویولن راضی نمی‌شود که آن را با پول معاوضه کنند؛ شاید هم هنوز عشق صاحبش، شامنگوا، را در دلش زنده نگه‌ داشته و نمی‌تواند آن استاد بزرگ موسیقی را رها کند. ویولن می‌داند که شامنگوا فقط به سیم‌ها و تارهای او عادت دارد و محال است به هیچ سازی جز ساز خودش دست بزند. از طرف دیگر کوروین نیز نمی‌تواند بیشتر از این وقت را هدر دهد تا از طریق این ویولن درآمدی به‌ دست آورد؛ فعلاً بهترین راه این است که خود برای مردم شروع به نواختن کند بلکه مختصر درآمدی به‌ دست آورد؛ اما هیچ‌چیز آن‌طور که او می‌خواهد پیش نمی‌رود و چیزی نمانده تا اینکه کوروین با شامنگوا روبه‌رو شود.

کتاب ویولن زن یک دست ما را به دنیای آدم‌های گوناگونی می‌برد؛ زنان و مردانی که هر کدام به‌نوعی با رنج و غم مواجه‌اند و چاره‌‌ای ندارند جز اینکه زندگی کنند و ادامه دهند، حتی اگر این زندگی چندان فرقی با مرگ نداشته باشد. تس گالاگر (Tess Gallagher)، ریموند کارور (Raymond Carver)، دن شاون (Dan Chaon) و لوییز اردریک (Louise Erdrich) نویسندگان این کتاب هستند و هر کدام طیف و جنس خاصی از غم و رنج بشر را بازگو می‌کنند.

مجموعه داستان ویولن زن یک دست ابتدا ماجرای «زنی که سالم از آتش گذشت» را شرح می‌دهد. زن به‌ دنبال فردی به‌ نام جورجیا می‌گردد؛ کسی که در گذشته او را می‌شناخته اما اکنون نمی‌تواند پیدایش کند. این زن دختری دارد که مسئول مراقبت از اوست. دختر در جای جای داستان نسبت به مادر خود احساس ترحم می‌کند و می‌کوشد تا او را در یافتن «جورجیا» یاری دهد. اتفاقی که در انتهای این داستان رخ می‌دهد، صرفاً مایه‌ی شگفتی و یکه خوردنتان نخواهد شد، بلکه به‌ احتمال زیاد تس گالاگر غمی ژرف را که موجب می‌شود آدمی به نوع‌دوستی و مهربانی روی آورد نیز به روح شما هدیه می‌دهد.

دن شاون تصویر تازه‌ای از عشق را در داستان «دست مصنوعی» ترسیم کرده است؛ مردی که در این ماجرا حضور دارد نه چندان زیباست و نه مانند داستان‌های عاشقانه بی‌عیب و نقص است. او فقط با یک دست زندگی می‌کند و به‌جای دست دیگرش، سیم‌ها و انگشتانی فلزی قرار گرفته‌اند. این مرد به کتابخانه‌ی شهر، یعنی همان‌جایی که سوزان در آن حضور دارد، می‌رود. میان مرد و سوزان ارتباطی عاطفی برقرار می‌شود. آن دو به همدیگر علاقه‌مند می‌شوند و حتی بهبود رفتار و اخلاق شوهر سوزان نیز باعث نمی‌شود علاقه‌ی این زن به مرد ناشناس از بین برود؛ اما اوضاع به این شکل نمی‌ماند. مرد دیگر به کتابخانه نمی‌آید و حضورش در زندگی سوزان به پایان می‌رسد؛ اما عاطفه و حسی که در درون سوزان زنده شده، با عدم حضور مرد کمرنگ نمی‌شود. او شور عشق را دوباره چشیده و جای خالی مرد تا همیشه در درون احساس می‌شود.

کتاب ویولن زن یک دست مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه به قلم چهار نویسنده با سبک‌ها و ژانرهای متفاوت است. این داستان‌ها کوشیده‌اند تا مخاطبان خود را با تناقضات درونی انسان و روح متلاطم و سردرگمش مواجه کنند. شیوه‌ی نوشتار تس گالاگر، ریموند کارور، دن شاون و لوییز اردریک اغلب از سیر خطی منطقی و سبک واقع‌گرایی پیروی می‌کنند و مخاطب را وا می‌دارد تا احساسات و افکار خود را واکاوی کند.

کتاب حاضر، چهارمین جلد از مجموعه‌ی 20 نویسنده 60 داستان، با ترجمه‌ی اسدالله امرایی از سوی نشر گویا منتشر شده است.

کتاب ویولن زن یک دست برای چه کسانی مناسب است؟

همه ی ما احساسات ضد و نقیض گوناگونی داریم؛ بسیاری دچار حس غم و ناکامی شده‌ایم و پس از تجربه‌ی رنجْ زندگی‌مان به‌هم ریخته. در این مواقع تصور می‌کنیم فقط ما هستیم که به دردی عمیق دچاریم، اما داستان‌های کوتاه کتاب ویولن زن یک دست به مخاطبان خود نشان می‌دهد حسرت و اندوه بخشی از تجربه‌ی زندگی است و نمی‌توان از آن گریخت.

در بخشی از کتاب ویولن زن یک دست: کتاب چهارم مجموعه 20 نویسنده 60 داستان می‌خوانیم

وقتی به خانه رفت، دید که شوهرش شام مخصوصی ترتیب داده؛ استیک که بالطبع بوی آن تمام خانه را پر کرده و بچه‌ها را هم خوابانده بود. جام‌ها و ظرف‌های روی میز را هم مرتب چیده بود. کلید را که از توی قفلِ در بیرون می‌کشید، شوهرش، امیدوار و بی‌پناه ایستاد سرپا و نمی‌دانست با این وقایع که این اواخر بینشان پیش‌آمده چه باید بکند و لبخند می‌زد. راستش می‌خواست اوضاع را عوض کند یا دست‌کم از سرعتِ وقایعی که اجتناب‌ناپذیر می‌نمود بکاهد.

گفت: «سلام عزیزِ دلم. چی شده؟ اتفاقی افتاده؟»

گفت: «نه، نه، فکر کنم فقط کمی خسته‌ام.»

مردِ سوخته اولین آدم زندگی‌اش نبود. به‌واقع حتی اولین کسی هم نبود که یک‌جورهایی به او دلبستگی داشت. شوهرش شاید اسم مردِ سوخته را به یاد داشت، زیرا یک دوره‌ای پیش از ازدواج از جیک‌وبوک همدیگر باخبر شده بودند. اما شوهرش او را کسی به‌حساب نمی‌آورد که زن دل‌مشغولش باشد. درست هم بود. فقط گاهی تصویر آن پسر یک‌لحظه در ذهنش نقش می‌بست.

شوهرش که جام را پر می‌کرد نگران بود. افکار آشفته‌ی او را از قیافه‌اش تشخیص می‌داد و حدس می‌زد که به او مربوط باشد. زن می‌دید چشم‌های شوهرش دودو می‌زند. تا از زیر پوستِ صحبت‌های سربسته و محتاطانه چیزی بیرون بکشد. می‌خواست جام استیک آبدار سرخ‌شده با آن خط‌های متقاطع بیشتر از خودشان بار معنی داشته باشند. گاهی به نظرش می‌آمد انتظار دارد در زندگی مفاهیم پیچیده‌ای بیابد که نمی‌یافت. همین او را بیشتر می‌آزرد تا زن را. اسم او را با تردید به زبان می‌آورد و وقتی او سربلند کرد تا نگاهش کند، نمی‌دانست چه بگوید.

گفت: «خوبه؟ غذا را می‌گویم.»

زن گفت: «بله، خوشمزه است.» نگاهش می‌کرد که یک‌تکه استیک به دهان گذاشت.

آنچه باید به او می‌گفت، نمی‌توانست بگوید. معنی ندارد. یا معنی دارد. ما در جای دیگر و از راهی اشتباهی. تازه پا گذاشته بود توی چهل‌سالگی. بی‌قراری خاصی در او جان می‌گرفت که می‌توانستند بنشینند و درباره‌اش حرف بزنند و تجزیه‌وتحلیل کنند.

فهرست مطالب کتاب

به‌جای مقدمه
تس گالاگر
درباره‌ی نویسنده
زنی که سالم از آتش گذشت
زنی که دعا می‌کرد
کراوات آقای نویسنده
ریموند کارور
درباره‌ی نویسنده
پوزئیدون و رفقا
افسار
شصت جریب
دن شائون
درباره‌ی نویسنده
دست مصنوعی
منِ بزرگ
ترس از خودم
لوئیز اردریک
درباره‌ی نویسنده
شیطان: دزد بزرگ سیاره
ویولن‌زنِ یک دست
خواهر گودزیلا