زندگینامه و دانلود بهترین کتابهای لوییز اردریک
لوییز اردریک رماننویس و شاعر آمریکایی نامدار در حوزهی ادبیات کودکان است که نوشتههایش بیشتر حول محور شخصیتها و مکانهای بومیان آمریکا میگردد. این نویسندهی برندهی جایزه به خاطر درونمایههای خاصی که استفاده میکند توانسته به شهرت جالب توجهی در نویسندگی دست یابد. از آثار مهم او میتوان به دو کتاب «نگهبان شب» و «بلای کبوترها» اشاره کرد.
زندگینامه لوییز اردریک
لوییز اردریک (Louise Erdrich) روز هفتم ژوئن سال 1954 در ایالت مینهسوتا آمریکا به دنیا آمد. او با نوشتههایش بیشتر بر روی شخصیتهای بومی آمریکایی که بیش از همه سرخپوستها را شامل میشود متمرکز است. لوییز اردریک صاحب یک کتابفروشی است و به واسطهی آن سعی دارد به انتشار و معرفی هرچه بیشتر کتابهایی با محوریت تاریخ آمریکا بپردازد. پدرش یک آلمانی-آمریکایی و مادرش از نژاد سرخپوستی اوجیبوه است. والدین اردریک هر دو در مدرسه تدریس میکردند. گقتنی است که اجداد اردریک از رؤسای قبایل سرخپوستی بودند. اردریک توسط خانوادهاش با باور کاتولیکی بزرگ شد. با وجود اینکه لوییز اردریک با باورهای سرخپوستی بزرگ نشد اما به دفعات وابستگان خانوادگی خود را ملاقات کرد. لازم به ذکر است که دوتا از خواهران لوییز اردریک نویسنده هستند، یکی از آنان نویسندهی کتاب کودکان است و دیگری شاعریست که با نام هید ای. اردریک کتابهایی چاپ کرده است.
لوئیز اردریک، این نویسندهی توانای ادبیات آمریکا، از نخستین زنان در اولین کلاسی بود که در کالج در رشتهی زبان انگلیسی مدرک لیسانس دریافت کردند. او در آن دوران با مایکل دوریس، انسانشناس و مدیر برنامهی «مطالعات آمریکای بومی» آشنا شد و طی این برخورد به این نتیجه رسید که تمایل دارد در باب اجدادش بیشتر مطالعه و پژوهش کند و اصالت خویش را بازشناسد. این برخورد باعث شد تا برای لوییز اردریک، اجدادش و هویت تاریخیاش تبدیل به منبع الهامی برای نوشتن اشعار و داستانهای کوتاه شود. او در آن زمان به عنوان غریق نجات، خدمتکار، پژوهشگر فیلم و ویراستار نشریهی «سِرکل» به کار مشغول بود.
لوییز اردریک (که اینجا بد نیست بگوییم نامش در زبان فارسی لوییز اردریش نیز تلفظ میشود) در ادامه مدرک فوقلیسانس خود در رشتهی «سمینارنویسی» را از دانشگاه جان هاپکینز دریافت کرد. گفتنی است که اردریک با مایکل دوریس ازدواج کرد اما در سال 1995 این ازدواج با فرود و نشیبهای ناگواری مواجه شد. فرزند دختر آنان ادعا کرد که دوریس به او تعرض جنسی کرده است. در آن سال مایکل دوریس و لوییز اردریک از هم جدا شدند و دوریس پس از جدایی، به زندگیاش پایان داد.
بهترین کتابهای لوییز اردریک
کتاب نگهبان شب (The Night Watchman): این رمان تاریخی که با الهام از نامههای پدربزرگ لوییز اردریک نوشته شده، در باب دورانی است که پدربزرگ او، در داستان با نام ساختگی توماس، سعی دارد تا در برابر بیعدالتی نسبت به منطقهی سرخپوستی «کوهستان تردل» بایستد و از قبیلهاش دفاع کند. این کتاب بزرگ که توانست برندهی «جایزهی پولیتزر برای داستان» شود، روایتی از شجاعت، خشم، تاریخ، عدالتخواهی و همچنین ارتباطات انسانی است. در این رمان تحسینبرانگیز که برای لوییز اردریک کاملاً یک اثر شخصی است از موتیفهای گوناگونی برای پیشبرد سطوح درونی داستان بهره گرفته شده که یکی از آنان «نیروی مرموز متافیزیکی» است.
کتاب بلای کبوترها (The Plague of Doves): سومین بخش از سهگانهی «عدالتِ» لوییز اردریک که بر داستانهایی متمرکز است که در منطقهی اوجیبوه میگذرد. «بلای کبوترها» که پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز در سال 2008 شد، روایتی از مردمان سرخپوست است که با هجوم مسیحیت سفیدپوستان به سرزمینشان مواجه میشوند. این رمان که به تعبیر بسیاری از منتقدان یک شاهکار تمامعیار هنری است، ملهم از سبک نوشتار گابریل گارسیا مارکز توصیف شده که در صفحات پایانی مخاطب را برای مدتهای مدید حیرتزده میکند.
کتاب خانهی گرد (The Round House): این داستان معمایی از بهترین آثار لوییز اردریک است. در این رمان، اردریک به پسری نوجوان میپردازد که با بیحاصل ماندن بررسیهای نهادهای قانونی در باب متجاوزی که به مادرش تجاوز کرده، تصمیم میگیرد به همراه دوستانش شخصاً این مهاجم را بیابد. این کتاب توسط این پسر روایت میشود و مسیر او برای گرفتن انتقام مادرش را ترسیم میکند. اردریک در «خانهی گرد» قصد دارد تا برخورد و تضاد میان «قانون قبیلهای» و «قانون فدرال» را به مخاطب نشان دهد. او همچنین به درونمایههایی چون بلوغ و مردانگی میپردازد.
سبک نگارش و دیدگاههای لوییز اردریک
لوئیز اردریک که اکثر رمانهایش در یک مکان داستانی ثابت میگذرد، در تمهیدات روایی و بیانیاش تحتتاثیر کاربرد مکان و زمان در کتابهای ویلیام فاکنر است. به واقع میتوان ادعا کرد که مکان برای لوییز اردریک از اهمیت بالایی برخوردار است و برای او «مرزها» و «داراییها» چیزهایی هستند که بخشی از تاریخ را شکل دادهاند.
به نظر میرسد برای لوییز اردریک اصالت نژادی نه تنها بخش مهمی از هویت نویسندگیاش است بلکه اساس جهانبینی و فردیت اوست. او گویی همیشه به تاریخ ارجاع میدهد و سعی میکند با تعمق در گذشتهی نیاکان خود، میراث شخصیاش را بازشناسی کند. برای اردریک «سرخپوست بودن» بخش مهمی از منبع الهام او را شامل میشود و هرچه بیشتر به کارنامهی او نگاه میکنیم، بیشتر متوجه میشویم که لوییز اردریک به دنبال یک چشمانداز انسانگرایانه است که به واسطهی آن «هویتِ تاریخ» و «تاریخِ هویت» را نمایان کند.
گفتنی است که بخش دیگری از هویت نژادی لوییز اردریک به پدر آلمانی - آمریکاییاش بازمیگردد. لوییز اردریک در سال 2003 رمانی در باب این بخش از هویت نژادی خود نوشت. این کتاب که «کلاب آوازخوانی استادان قصاب» (The Master Butchers Singing Club) نام دارد در باب یک نیروی نظامی آلمانی در جنگ جهانی اول است.
جوایز و افتخارات لوییز اردریک
- برندهی جایزهی کتاب مینهسوتا برای رمان و داستان کوتاه برای کتاب «بلای کبوترها»
- برندهی جایزهی پولیتزر برای داستان برای کتاب «نگهبان شب»
- بهترین کتاب سال آمازون برای کتاب «نگهبان شب»
- بهترین کتاب سال واشنگتون پست برای کتاب «نگهبان شب»
- برندهی جایزهی National Book for Fiction برای کتاب «خانهی گرد»