معرفی و دانلود کتاب چشمانی شفاف در شهر نقرهای: کتاب پنجم مجموعهی 20 نویسنده 60 داستان
برای دانلود قانونی کتاب چشمانی شفاف در شهر نقرهای و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب چشمانی شفاف در شهر نقرهای: کتاب پنجم مجموعهی 20 نویسنده 60 داستان
داستان کوتاه، شکل فشرده و تیزبینانهای از روایت است که گاهی فقط با یک جمله، خواننده را به دنیای عمیق و پرکشش خود پرتاب میکند. کتاب چشمانی شفاف در شهر نقرهای، پنجمین جلد از مجموعهی بیست نویسنده، شصت داستان، گلچینی برجسته از نمونههای درخشان داستان کوتاه غرب در قرن بیستم و بیست و یکم از نویسندگانی چون جوی ویلیامز، جان آپدایک، رابرت اولن باتلر و آن بیتی است. این مجموعه تجربهای غنی و گاه تکاندهنده از جهان داستان معاصر ارائه میدهد؛ داستانهایی که هرکدام تکهای از اضطراب، سرگشتگی یا امید انسان امروز را با زبانی ساده، اما ژرف و تأثیرگذار بازگو میکنند.
دربارهی کتاب چشمانی شفاف در شهر نقرهای
در کتاب چشمانی شفاف در شهر نقرهای (Clear Eyes in the Silver City) که عنوان یکی از داستانهای کوتاه این کتاب است، چهار نویسندهی برجسته، جوی ویلیامز (Joy Williams)، جان آپدایک (John Updike)، رابرت اولن باتلر (Robert Olen Butler) و آن بیتی (Ann Beattie) با داستانهایی چون گریز (Escapes)، مراقبت (Taking Care)، جادوگر مامان را بزند؟ (Should Wizard Hit Mommy?)، مستر گرین (Open Arms and Mr. Green)، ژانوس (Janus) و تعطیلات آخر هفته (Weekend) از دل تنهایی، فروپاشی خانوادگی، جنگ، ناامیدی و اشتیاق به رهایی، حضوری پررنگ دارند. انتخاب این نویسندگان، ترکیبی از مینیمالیسم، روانکاوی اجتماعی، طنز تلخ و نگاه انسانی به تجربیات عاطفی و زیستی انسان معاصر است.
نویسندگان این کتاب نمایندگان سبکها و نسلهای گوناگوناند، اما همگی تصویری از انسان سرگشته و درگیر در تناقضهای دنیای معاصر ارائه میدهند. جوی ویلیامز در داستان «گریز» با زبانی شاعرانه و نگاهی ریزبین، از فروپاشی خانواده و میل به رهایی میگوید. جان آپدایک با نگاهی موشکافانه، زندگی روزمره و بحرانهای اخلاقی و مذهبی جامعهی امریکایی را واکاوی میکند. رابرت اولن باتلر، با تمرکز بر پیامدهای جنگ ویتنام، تجربههایی تلخ اما انسانی را روایت میکند. و آن بیتی، در لایههای سادهی زندگی، بحران خاموش روابط خانوادگی و عاطفی را به تصویر میکشد.
داستانهای این مجموعه، انتخابهایی هوشمندانه از میان آثار نویسندگانی هستند که هرکدام در ادبیات امریکا و در روند تحول داستان کوتاه نقش داشتهاند و آنگونه که مترجم در یادداشت پایانیاش اشاره میکند، هدف اصلی او از گردآوری این مجموعه در واقع کشف آن «آنِ» درخشان در دلِ هر داستان و لحظهای که هر روایت، خواننده را بیدرنگ به درون خود میکشد، بوده است.
اسدالله امرایی با نگاهی گزیدهکار و تجربهای پربار، کوشیده تا از میان انبوه داستانهای منتشرشده در جهان، آثاری را برگزیند که دریچهای تازه به ادبیات معاصر جهان بگشایند. کتاب چشمانی شفاف در شهر نقرهای با گزینش و ترجمهی اسدالله امرایی از نشر گویا به چاپ رسیده و در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
کتاب چشمانی شفاف در شهر نقرهای برای چه کسانی مناسب است؟
اگر از علاقهمندان جدی داستان کوتاه، روانشناسی شخصیتها و بازتاب مسائل اجتماعی در ادبیات هستید، این کتاب انتخابی ارزشمند است. همچنین برای نویسندگان جوان و علاقهمندان به داستان کوتاه، مطالعهی این مجموعه تجربهای الهامبخش خواهد بود.
در بخشی از کتاب چشمانی شفاف در شهر نقرهای: کتاب پنجم مجموعهی 20 نویسنده 60 داستان میخوانیم
دفعهی آخری که به اتاق پدربزرگم رفتیم سرفه میکرد. مادرم بالای سرش رفت و با حرکت دست او را پسراند. عقب نشست و من جلو رفتم تا کمکش کنم. نشسته بود و خم شد و سرفه کرد، سرفهای که به لرزه انداختش و بعد یکهو سکوت افتاد. نزدیک رفتم، فکر کردم صدای پای من باعث بندآمدن سرفه شده، پدربزرگم سر بلند کرد و چشمهایش پر از اندوه بود و فهمیدم که ناامید است. برادرهایم هنوز به دنیا نیامده بودند. نفسم را نگه داشته بودم مبادا سکوت اتاق به هم بخورد، اما صدایی سینهاش را خراشید و اتاق را پر کرد.
امروز صبح به ایوان برگشتم و مستر گرین پری را کَند و اصلاً به من محل نگذاشت، حتی با آقا صداکردن مرا دست انداخت. پری کَند و پر دیگری را از زیر بال چپ کشید. سینهاش برهنه بود، مثل پوست غبغب پدربزرگم شل بود. جلو او ایستادم و بازویم را دراز کردم تا بیاید و روی شانهام بنشیند. دیروز گفت: «ممکن نیست.» اما امروز حرفی نزد. پری انداخت و خم شد و محکم گاز گرفت. خون آمد. دستم را عقب نکشیدم. چشمهایش بیحرکت و پُر از غم بود. زلزده بود، انگار به همهی این چیزها فکر میکرد. دستم را دوباره پیش بردم، آمد؛ اما سوار شانهام نشد.
بازویم را بالا آوردم و مستر گرین را بیرون بردم. خورشید هنوز مه کنار نهر را نپرانده بود و یکراست رفتم توی باغ. پابرهنه بودم درست مثل بچهای. خاک نرم و خیس بود و چمباتمه زدم و جلدی دست دراز کردم و سینهی مستر گرین را چسبیدم که نتواند مقاومتی بکند. بالهایش را گرفتم. در دستهای من بزرگتر از آن بود که تصور میکردم. اما زن ویتنامی در این چیزها خبره است و مستر گرین فرصت نکرد صدایی دربیاورد، به پهلو خواباندمش و با زانو نگه داشتم، دستم را بالای سرش بردم و گردنش را پیچاندم.
فهرست مطالب کتاب
به جای مقدمه
جوی ویلیامز
دربارهی نویسنده
گریز
سلامتی
مراقبت
جان آپدایک
دربارهی نویسنده
خادم کلیسا
جادوگر مامان را بزند؟
چشمانی شفاف در شهر نقرهای
رابرت اولن باتلر
دربارهی نویسنده
نشانه
سِیلِم
مستر گرین
آن بیتی
دربارهی نویسنده
ژانوس
تعطیلات آخرِ هفته
رازها و شگفتیها
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب چشمانی شفاف در شهر نقرهای: کتاب پنجم مجموعهی 20 نویسنده 60 داستان |
نویسنده | جوی ویلیامز، جان آپدایک، رابرت اولن باتلر، آن بیتی |
مترجم | اسدالله امرایی |
ناشر چاپی | نشر گویا |
سال انتشار | ۱۴۰۴ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 168 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-312-292-7 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه خارجی |