معرفی و دانلود کتاب سلول 72
برای دانلود قانونی کتاب سلول 72 و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب سلول 72
اورهان کمال در کتاب سلول 72 داستان ناخدا احمدِ زندانی در بحبوحهی جنگ جهانی دوم و عشق او به زنی بیرون از زندان را روایت میکند. این کتاب تصویری واضح از زندگی در حصار زندان و زندگی روزمره و روابط زندانیها با یکدیگر را ترسیم میکند. نویسنده همچنین به ساختار اجتماعی، روابط کارمند و کارفرما و درگیریهای روزانهی مردم عادی در ترکیهای میپردازد که روند صنعتی شدن را پیش گرفته است.
دربارهی کتاب سلول 72
قهرمان کتاب سلول 72 (Ward 72) به قلم اورهان کمال (Orhan Kemal)، ناخدا احمد است. او در کثیفترین و فاجعهبارترین بخش زندان، یعنی بند 72، حبس است و روزگار میگذراند. در این بخش که زندانیها روی کیسههای سیمان روز را شب میکنند و فقر و فلاکت شدید در آن موج میزند، ناخدا احمد توانسته با وجود تمام این سختیها و مصیبتها پاکی درونی خود را حفظ کند.
وقتی مادر ناخدا احمد صد و پنجاه لیر برای او میفرستد، که در آن زمان مبلغ قابل توجهی به حساب میآید، شرایط زندگیاش دگرگون میشود. هرچند که احمد، به جای انتقال به بخش دیگر، تصمیم میگیرد محیط بند 72 را برای خود و همبندیهایش بهبود ببخشد و اوضاع را قابل تحمل کند. در همین حال، «نیازی بوبی»، زندانیای که نزد رئیس زندان جایگاه خاصی دارد، چشم به پول احمد دوخته و دست آخر او را متقاعد به انجام قمار میکند. کایاعلی، دستیار احمد، با این تصمیم موافق نیست، اما نمیتواند جلوی احمد را بگیرد. احمد در ابتدای قمار خوششانسی میآورد و حتی پول زندانیان بانفوذ را از آنها میبرد.
احمد با پولهایی که از قمار به دست میآورد، اوضاع بخش 72 را بهتر میکند، ولی او همچنان رؤیای یافتن زنی را در سر میپروراند که عاشقش باشد. اما نیازی بوبی و برباد، مردی که فقط به خاطر پول احمد به او نزدیک شده، از این آرزوی احمد سوءاستفاده میکنند. یکی از زندانیهای بند زنان در این نقشه دست دارد. نیازی بوبی با بردن لباسهای احمد برای شستوشو توسط این زن و نوشتن نامههایی به نام او، احمد را عاشق و دلباختهاش میکند و از این طریق به سوءاستفاده از احمد ادامه میدهد.
اورهان کمال در کتاب سلول 72 تصویری از امید، فریب و ناامیدی در زندان را ترسیم میکند. ترجمهی این کتاب توسط ارسلان فصیحی و چاپ و انتشار آن توسط انتشارات ققنوس، اکنون در دسترس شما علاقهمندان به رمانهای اجتماعی و عاشقانه قرار دارد.
اقتباس سینمایی از کتاب سلول 72
مورات ساراچ اغلو، از کارگردانان برجستهی ترکیه، در سال 2011 فیلمی اقتباسی از روی این کتاب را ساخت. اردوغان توکاتلی نیز فیلمی تحت همین عنوان در سال 1987 را کارگردانی کرد.
کتاب سلول 72 برای چه کسانی مناسب است؟
افرادی که به داستانهای ترکی اجتماعی با درونمایهی عاشقانه علاقه دارند، از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.
در بخشی از کتاب سلول 72 میخوانیم
قابلمه را از روى منقل برداشتند. برباد با آن دست گندهاش درِ قابلمه را برداشت. بوى خوش غذا که این بار بیشتر و گرمتر از پیش بود، دوباره لرزاندشان. چشمها به قابلمه بود. رب و فلفلِ قرمز آب غذا را رنگى اشتهاآور بخشیده بود، تکههاى گوشت هم توى آن شناور بود. همه چشمشان را به گوشتها دوخته بودند. هیچ کس نمىخواست تکه گوشتى را که نشان کرده، از دست بدهد. اما برباد که ولکن نیست. بىناموس مثل لاشخور مىپرد روى گوشتها!
نانها را تکه تکه کردند و بین خودشان قسمت کردند. چهار تا قاشق افتاد وسط. ناخدا احمد و برباد قاشقهاى جداگانه داشتند. بقیه باید به نوبت غذا مىخوردند. اما مگر مىشد؟ وقتى دسته قاشق توى دست نباشد، مگر لقمههایى که مىجوى مزه مىدهد؟
چهارزانو نشسته بودند و منتظر «فرمان حمله» بودند. از گرسنگى طاقتشان طاق شده بود. پوست و استخوان بودند، چهرهها خشکیده بود، نفسها مىلرزید. رشته کار دیگر از دست برباد بیرون رفته بود. ناخدا فرمانده بود. پس چرا منتظر است؟ چرا نمىگوید «حمله»؟ چرا خودش شروع نمىکند و راه را باز نمىکند؟
مجسمه هیتى چشمهایش را بسته بود، دعایى را که نصفه نیمه بلد بود زیرلب زمزمه مىکرد، به خدایش که این روز را نصیبش کرده بود «حمد و ثنا» مىگفت.
آه... چه سخت است انتظار!
لبها آرام آرام از حرکت ایستاد، چشمهاى نیمهباز یواش یواش باز شد. دستش را به آرامى دراز کرد. اول تکهاى نان به دهن انداخت، بعد دسته قاشق را گرفت و شروع کرد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب سلول 72 |
نویسنده | اورهان کمال |
مترجم | ارسلان فصیحی |
ناشر چاپی | انتشارات ققنوس |
سال انتشار | ۱۳۹۵ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 143 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-311-172-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی خارجی، کتابهای داستان و رمان عاشقانه خارجی، کتابهای داستان و رمان تاریخی خارجی |