معرفی و دانلود رایگان کتاب 50 کروش
برای دانلود قانونی کتاب 50 کروش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب 50 کروش
کتاب 50 کروش، اثر اورهان کمال، داستان کودکانی است که با وجود درس و مدرسه، سراغ پول درآوردن میورند. ولی این بار یکی از این کودکان 50 کروش بدهی دارد...
در بخشی از کتاب 50 کروش میخوانیم:
خواه دانه دانه برف خواه شر شر باران ببارد، خواه به خاطر یخبندان و برف قندیل بسته شده باشد.
راس ساعت 5:15 دقیقه صبح همراه با صداهای مخوف در تاریکی به خیابان میآمد. و صدا میزد:
روزنامه، خبر!
چون معمولاً ساعت 4 صبح سراغ ماشین تایپم برای نوشتن میرفتم این صدا این برف این باران و این قندیل هر صبح درذهنم جان میگرفت.
این صدای صاف و شفاف، مرا درست پای ماشین تایپ پیدایم میکرد. پولهای روزنامه را چون از شب روی میزم میگذاشتم بیمعطلی میدویدم دمدر خانه روزنامههایم از قبل آماده شده بود. روزنامهها را به سمتم دراز کرده و پول روزنامه را میگرفت و بدون اینکه خود را ملزم به شمردن کند در جیبش میگذاشت و میرفت.
در حالیکه عین دیگ بخار از بینیاش؛ بخار بیرون میزد دور میشد و با صدای رسا و سر زندهاش دوباره به خیابان شور و نشاط میبخشید.
روزنامه، خبر.
صبح خیلی زود بلند شده و خود را به دکه روزنامه فروشی میرساند.
کودکان شاگرد مدرسهای زیادی مثل خود او بودند برای همین دکهدار روزنامهها را با منت و ناز زیاد در اختیارش میگذاشت.
بدتر از موقع گرفتن روزنامهها دادن پول به فروشنده روزنامهها، همان دکهدار بود.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب 50 کروش |
نویسنده | اورهان کمال |
مترجم | پونه شاهی |
ناشر چاپی | خانه داستان چوک |
سال انتشار | ۱۳۹۶ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 5 |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه خارجی |
کتاب داستان خیلی خوبی داشت. مضمون خیلی قوی داشت. راجع به کودکان کار. که ساعت پنج صبح به بیرون میزنند و روزنامه میگیرند و به دست مشتری و خوانندهها میرسانند. در برف و باران و یخبندان هم دست از کارشان نمیکشند و مجبورند کار کنند. حتی پول تامین دارو را هم ندارند. ولی یکسره کار میکنند. به و و مدرسه میرود موقع امتحانات تا آخر شب درس میخواند. وقتی که کسی میخواهد پول داروهایش را بدهد قبول نمیکند چون اونقدری بی معرفتی دیده هست که هیچ کس را قبول ندارد. واقعا روزگار عجیبی شده هست. کودکی که باید در خانه گرم بعد خوردن صبحانه به مدرسه برود سپس به خانه بیاید و به تمرین و مطالعه درسهایش مشغول شد از اول صبح در برف و سرما مشغول درآمد خیلی ناچیز هست و در مقابل کسی هم که میخواهد کمکش کند ازش چیزهای نامعقولی طلب میکند. واقعا رسم زندگی و زندگانی این هست؟ انسان نباید با خواندن همچین کتابهایی ناراحت شود بلکه باید بیدار شود. ناراحتی هیچ کمکی به کودکان کار نمیکند ولی بیدار شدنمان خیلی کمک میکند برایشان
کودکانی که در این دنیای بیرحم و ناجوانمرد باید با آسودگی مشغول تحصیلشان باشند برای ساختن آیندهای درخشان.
به امید روزی که نگذاریم هیچ کودکی برای امرار معاشش در خیابانها کار کنند
با تشکر
مهدی مقدم