معرفی و دانلود کتاب آب خوردن مورچه: کتاب دوم مجموعه قصه جزیره
برای دانلود قانونی کتاب آب خوردن مورچه و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب آب خوردن مورچه: کتاب دوم مجموعه قصه جزیره
دیگر برای گورهای دستهجمعی هم جای خالی باقی نمانده. جزیرهی پناهجویان لبریز از آوارگان و مردم تُرک، کُرد و ایزدی است که جز پناه بردن به صبر و امید واهی، راهی برای بقا سراغ ندارند. کتاب آب خوردن مورچه نوشتهی یاشار کمال ما را با ساکنان جزیرهای آشنا میکند که ناچارند برای زنده ماندن وطن خود را ترک و در غربت، هویت خود را حفظ کنند. این داستان تاریخی گوشهای از جنگهای سالهای پایانی امپراتوری عثمانی و یونانیان را بازگو میکند.
دربارهی کتاب آب خوردن مورچه
صد نفر، هزار نفر، ده هزار نفر؛ تعداد اجسادی که تن بیجانشان بر ساحل افتاده از شمارش خارج است. کودکان شکنجه شده با تنهای زخمی، کنار دریا نشستهاند و نمیدانند به کدام سو پناه ببرند. سرزمینشان فتح و جزیرهشان نابود شده. آنها چیزی از جنگ نمیدانند و بهدنبال پدر و مادر خود میگردند. کودکان کُرد، ارمنی، تُرک، ایزدی، نمیدانند فرق مذهب و نژادشان با مذهبی که در حال کشتار آنها است در چیست، تنها میدانند به جرم ملیت و مذهبی که آن را انتخاب نکردهاند کشته و بیخانمان شدهاند. شرح قتلعام و شکنجههایی که در کتاب آب خوردن مورچه (Ant Drinking Water) بازگو شدهاند، برای ما که در ده سال اخیر آوارگی مردم سوریه، فلسطین، لبنان، عراق و ... را دیدهایم، بسیار آشناست و نیازی نیست برای درک این داستان چندان از قوهی تخیل خود کمک بگیریم.
یاشار کمال (Yaşar Kemal) در این داستان ما را به دورهای از تاریخ میبرد که در میان قتلعامهای نوین و آوارگیهای اخیر مردم خاورمیانه به فراموشی سپرده شده؛ سالهای ابتدایی قرن بیستم و سقوط امپراتوری عثمانی. هنگامی که صفحات تاریخ پیش و پس از جنگ جهانی اول را ورق میزنیم، صدای مردم اروپا بلندترین فریادی که به گوشمان میرسد و بلایی که بر سر مردم ساکنان غرب آسیا نازل شده، چندان مورد توجه قرار نگرفته است؛ اما حالا باید به تاریخ سرزمین آناتولی، سوریه و ترکیهی امروزی رجوع کنیم و با رنج مردمی که امپراتوریشان در حال فروپاشیست، وطنشان از بین رفته و دیگر خانه و خانوادهای ندارند، مواجه شویم. شخصیتهای این رمان چیزی به جز صبر و انتظار را تجربه نمیکنند. آنها برای حفظ جان و بقای خود به جزیرهای در یونان پناهنده شدهاند. هیچکس در میان آنها پیدا نمیشود که آرام و قرار داشته باشد؛ کسانی که زنده ماندهاند منتظر عزیزان خود هستند تا از جبهههای جنگ بازگردند. عدهای دیگر که خانوادهشان در کنارشان هستند شغلی ندارند و نمیدانند چگونه باید روزگار بگذرانند؛ اما هیچکدام از آنها در برابر کودکانی که والدینشان را از دست دادهاند و حالا بیپناه و تنها در سرزمینی غریب آواره شدهاند، مفلوک و رنجکشیده نیستند.
یاشار کمال تنها گوشهای از قتلعام مردم جزیرهی تسخیر شده و مردم آوارهاش را با ما در میان میگذارد و نشان میدهد که توحش و فساد بشر، هیچ ارتباطی به نژاد و ملیت ندارد. در کتاب آب خوردن مورچه نژادها، ملیتها و حکومتهای گوناگونی حضور دارند تا به ما ثابت کنند قدرتها با وجود اختلاف نظرها و موضعگیریهای مختلف، در یک چیز به توافق رسیدهاند و برای هدف مشترکشان به همدیگر کمک میکنند: آزار مردمان و قتلعام بیگناهان.
کتاب آب خوردن مورچه با ترجمهی علیرضا سیفالدینی در انتشارات ققنوس منتشر شده است.
نکوداشتهای آب خوردن مورچه
- خواندن آثار یاشار کمال یک ماجراجویی بزرگ است که دستاوردهای ارزشمندی را برای ما به ارمغان میآورد. (Fönstet)
- رمان آب خوردن مورچه شبیه به آهنگی فولکور است؛ قوی، تهاجمی، ساده و دیوانهکننده. (Die Weltwoche)
کتاب آب خوردن مورچه برای چه کسانی مناسب است؟
قرار نیست از خواندن این کتاب شگفتزده شوید. شرح رنج، قتل و شکنجههایی که در این داستان شرح داده شدهاند برای ما محکومان زندگی در خاورمیانه، روزمرهترین حوادث هستند. جنگ و آشوب و مهاجرت اجباری جزو خاطرات دستهجمعی و بخشی از طالع نحس ماست. این داستان سیاسی و تاریخی، ما را با سرنوشت ملتی مفلوک که در آخرین سالهای حکومت عثمانی آواره و کشته شدهاند، آشنا میکند.
در بخشی از کتاب آب خوردن مورچه: کتاب دوم مجموعه قصه جزیره میخوانیم
بخشدار لبهایش را چین داد و با لحنى تمسخرآمیز گفت: «که گفتید اگر به داد آن بچههاى توى گودال نرسیم مىمیرند؟»
«مىمیرند آقا.»
بخشدار از جا جست و شروع کرد به بلند بلند فریاد زدن. صورتش سرخ سرخ شد، رگهاى گردنش بیرون زد. دستش را با تمام قدرت روى میز کوبید:
«شما مىدانید آن بچهها کىاند سرکار ستوان، آنها انسان نیستند، دستههاى ملخند. آنها بچه نیستند، گرگند. آنها این کشور بزرگ را به آتش کشیدند، ویرانش کردند، دهات و قصبات را غارت کردند. آدمها را کشتند و به دختربچهها تجاوز کردند، آنها ارمنىاند، آنها کُردند، آنها یزیدىاند، آنها کلدانىاند، آنها کولىاند، آنها ولدالزناهاى هفتاد و دو ملتند. هر چهار کتاب کشتن آنها را جایز دانسته. شما آنها را نمىشناسید، چه بهتر که مىمیرند، از دست آنها، آن ملخها، آن کرگدنهاى آدم نما، آن گرگهاى خونخوار راحت مىشویم.»
عرق کرده و خسته سرِ جایش نشست، دستهایش مىلرزید.
قهوه دامپزشک را آورده بودند، روى میز بود.
«قهوهات را بخور ستوان! ما هم سربازیم.»
«آقا دارند مىمیرند.»
بخشدار با تمام قدرت فریاد کشید: «قهوهات را بخور!»
دامپزشک از جاى خود بلند شد. از خشم به شدت مىلرزید؛ به سمت در راه افتاد، پلهها را پایین رفت. میدان قصبه کمى جلوتر بود. اینطرف و آنطرفش دکان بود.
فریادزنان گفت: «دارند مىمیرند، بچهها دارند مىمیرند، صدها بچه تو یک گودال مىمیرند.»
وسط میدان داد و فریاد کرد. مثل دیوانهها شده بود. کسى به سمت او نیامد، هیچ کس از دکانها بیرون نیامد. دامپزشک، خشمگین و عصبى شروع کرد دکانها را یکى یکى گشتن. «دارند مىمیرند، بچهها مىمیرند. صدها. جمع شدهاند تو یک گودال، لختند، دارند جان مىدهند.» کسانى که در دکانها بودند نه تکانى مىخوردند و نه حرفى به زبان مىآوردند فقط با حیرت و دلسوزى به صورتش نگاه مىکردند.
دامپزشک همین طور که در میدان، مثل دیوانهها، دکانها را یکى یکى مىگشت، مرد تنومندى که ریش بلند سفیدى داشت در برابرش ایستاد و گفت: «وایستا پسرم، وایستا ستوانم. این طرفها بچههاى زیادى به قتل رسیدند. بچههاى زیادى از گرسنگى مردند، بیخود داد نزن، نفسات را حرام نکن. خودت را تو دردسر نینداز.»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب آب خوردن مورچه: کتاب دوم مجموعه قصه جزیره |
نویسنده | یاشار کمال |
مترجم | علیرضا سیف الدینی |
ناشر چاپی | انتشارات ققنوس |
سال انتشار | ۱۳۹۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 728 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-311-744-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان تاریخی خارجی، کتابهای داستان و رمان سیاسی خارجی |