معرفی و دانلود کتاب حلبی
برای دانلود قانونی کتاب حلبی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب حلبی
کتاب حلبی دومین رمان نویسندهی ترک تبار یاشار کمال است که تحولات سیاسی و اجتماعی ترکیه در دههی هفتاد و هشتاد را در قالب داستانی تاملبرانگیز و جذاب به تصویر میکشد. این رمان داستان بخشداری آرمانگرا و جوان است که میخواهد وضعیت اسفناک مردم زادگاهش را سامان دهد و با قدرت حاکم مبارزه کند.
درباره کتاب حلبی:
کتاب حاضر دومین رمان یاشار کمال (Yasar Kemal) بعد از اینجه ممد محسوب میشود که به زبانهای متفاوت برگردانده شده است. وقایع سیاسی و اجتماعی که در ترکیهی دههی هفتاد و هشتاد میلادی رخ دادند، هم ادامه دهندهی جنگ قدرت و هم سرآغاز تغییر و تحولات گوناگون بودند. با وجود بر سرکار آمدن سیاستمداران جوان، جناحهای چپ و راست افراطی کشمکش خود را داشتند و شکاف طبقاتی زیادی در میان مردم دیده میشد.
داستان رمان حلبی نیز از جایی آغاز میشود که در یکی از شهرهای آناتولی، صاحبان شالیزار قوانین را زیر پا می گذارند و محصولی که میکارند باعث بیماری مالاریا در میان مردم میشود. بخشداری جوان و تحصیلکرده که شخصیت محوری کتاب حلبی (Teneke) است با وجود بیتجربه بودنش، به نمایندگی از مردم شهر مبتلا به مالاریا با مردان قدرت مبارزه میکند. او میخواهد به وضعیت نابسامان مردم کمک کند اما این هدف او با منافع ملاکان در تضاد است.
کتاب حلبی مناسب چه کسانی است؟
علاقهمندان به رمانهای تاریخی با دغدغههای اجتماعی از خواندن کتاب حلبی لذت خواهند برد.
یاشار کمال را بیشتر بشناسیم:
یاشار کمال از نویسندگان برجستهی ترکیهای است که در طول عمر ادبیاش که بیش از 60 سال بود، 36 رمان نوشت. اولین رمان وی اینجه ممد نام دارد. کمال که کودکی سختی را پشت سر گذاشته بود، از نویسندگان دغدغهمندی بود که به خاطر مخالفت با سیاستهای دولت ترکیه به پنج سال زندان تعلیقی محکوم شد. او بارها به جهت دفاع از تساوی حقوق مردم و آزادی بیان دستگیر و زندانی شده بود.
بیشتر رمانهای یاشار کمال به زبان فارسی ترجمه و با اقبال خوبی مواجه شدهاند. با وجود اینکه آثار او از سرزمین و جغرافیای وطنش است اما ساختار و محتوایی جهانی دارند. یاشار کمال در سال 2015 در استانبول از دنیا رفت.
در بخشی از کتاب حلبی میخوانیم:
مرتضی خان پرحرارت حرف میزد: «تازه به دوران رسیده نیست مثل اون ایراسول تربچه... خانواده داره. به من گفت "خان! من اصلاً تو رو اینجوری نمیشناختم. تو خیلی مردی. دربارۀ بدیهای توی نامه به دست من رسونده بودن" کی نامه نوشته، اون جمالِ کورِ کمونیست و پسر اون گاودار، اوستا پهلوون... گفت "تو رو دیدم و بلافاصله نظرم عوض شد." گفت "فردا رصختیهت رو بگیر! " گفت "من کسی نیستم که به بندۀ خدا ظلم کنم". بخشدار خیلی آدم خوبیه. خیلی. بایدم خوب باشه، طرف توی کادیکوی 18 استانبول به دنیا اومده. توی شهر پادشاهها. خیلی دوستداشتنیه... اگه هوای من رو داشته باشه، مرتضی خانش اون رو پولدار میکنه، لرد میکنه... تاحالا شده کسی به مرتضی خان تکیه کنه و ضرر کنه؟ بگین ببینم شده؟ روی چشم من جا داره این بخشدار. مرد خیلی خوبیه. اصیلزادهس. یه اصیلزاده هیچوقت کمکاری نمیکنه.»
در رستوران نظیفاوغلو یک ضیافت صدنفره تدارک دیده شده بود. به آن جا رفتند. نوشیدند. باز هم کمال تاشان در سمت راست و مرتضی خان در سمت چپ بخشدار نشسته بودند. در سرِ دیگر میز هم توفیقعلی 19 خان نشسته بود. از حقوقدانهای قدیمی که در حال حاضر از خانهای شالیکار بود. یکی در میان، یعنی هر یک دقیقه قدح بالا میبردند. به سلامتی بخشدار، به سلامتی قصبۀ خوششانس، خوشبخت، شیرین و سبز.
سرانجام توفیقعلی خان طاقت نیاورد. روی صندلی خود ایستاد و نطق پرهیجانی را آغاز کرد. مدتی طولانی دربارۀ مبارزۀ ملی، تلاشهایی که او و دوستانش در راه این مبارزۀ ملی انجام داده بودند، دربارۀ بیرون انداختن دشمن و چگونگی نجات این تکّۀ مقدس از وطن؛ از دورانی که رئیس شهرداری بود، حرف زد، از پارکی که در آن دوران برای قصبه ساخته بود گفت و تأکید کرد که او بوده که توانسته قصبه را چنین سرسبز کند.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب حلبی |
نویسنده | یاشار کمال |
مترجم | پری اشتری |
ناشر چاپی | انتشارات نگاه |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 108 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-267-126-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان تاریخی خارجی |