معرفی و دانلود کتاب پسر
برای دانلود قانونی کتاب پسر و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب پسر
کتاب پسر بهقلم آندری نیکولایدیس یک شب از زندگی یک مرد نویسنده در شهر اولسین مونتهنگرو را روایت میکند؛ همسرش او را ترک کرده، مزرعهی عمویش در حال سوختن در آتش است و پدرش که از زمان مرگ مادرش با او صحبت نکرده و از او تنفر دارد خودش را به همراه کتابهایش و قطعههایی از موسیقی باخ در خانه حبس کرده. او وارد شهر میشود و با یک زن بدکاره، یک دوست قدیمی، یک واعظ مسلمان و گروهی از پناهندگان جذامی برخوردهای عجیبی دارد! گفتنیست این اثر جایزهی ادبی تازهتاسیس اتحادیهی اروپا را از آن خود کرده است.
دربارهی کتاب پسر
داستان کتاب پسر (The Son) بهقلم آندری نیکولایدیس (Andrej Nikolaidis)، شبی از زندگی قهرمانی بینام را دنبال میکند. شاید دقیقتر باشد که راوی یا قهرمان این رمان کوتاه (نوولا) را بهعنوان یک ضدقهرمان توصیف کنیم، که تا حدودی یادآور پاتریک بیتمن است. همین ویژگی باعث جذابیت و گیرایی داستان نیکولایدیس شده است. علیرغم دیدگاههای تند و گاه خشن راوی نسبت به موضوع انسانیت، توصیفات نویسنده آنقدر رسا و شفاف هستند که خواننده نوعی از صمیمیت خاص را در متن احساس خواهد کرد. تصمیم نیکولایدیس برای ناشناس گذاشتن شخصیت اصلیِ داستان نیز جذاب است، خواننده به درونیترین افکار و عذابهای دوران کودکی پسر دسترسی پیدا میکند؛ درحالیکه هرگز حتی نام او را نخواهد دانست! راوی داستان کتاب پسر بهعنوان یک شخصیت همهجانبه انتخاب شده و دربارهی غرق شدن در انسانیت شکایت میکند، شکایتی که شاید بسیاری از افراد بهسادگی جرئت ابرازش را نداشته باشند.
داستان این کتاب مملو از نفرت از خود و انزجار از زندگی است. اگر همهی موجودات کوچکتر و پایینتر از او باشند، پس همه به یک اندازه و بدون تبعیض مورد تحقیر قرار گرفتهاند و این منصفانه است! نیکولایدیس در بخشی از کتاب مینویسد: «همهی انسانها بهوسیلهی چراهای ابدی هدایت میشوند: فیزیکدان در آزمایشگاه زوریخ، مورخ هنر در کتابخانهی واتیکان و زنان بدکاره در اولسینج». همهی آنها به یک اندازه از یک پاسخ دور و در نتیجه به یک اندازه به مفهوم پوچی نزدیک هستند...» به همین ترتیب، راوی به این نتیجه میرسد که بدبختی انسان مربوط به یک نظام اجتماعی یا موقعیت جغرافیایی خاص نیست، بلکه از خودِ هستی ناشی میشود.
احساس ناامیدی شخصیتها در رمان کتاب پسر نشانهی از دست دادن ایمان است. نیکولایدیس روابط انسانی و رابطه با خدا را از زبان راوی و به یک اندازه تحقیر میکند. راوی بیدین است و رفتار پدرش را به خاطر رو برگرداندن از دنیا و غوطهور شدن در اعترافات سنت آگوستین حقارتآمیز میداند. در ذهن پسر کسانی که ما را میبخشند خشنترین قاضیان ما هستند. ماجرای آن شب بهخصوص، که در مرکز روایت قرار دارد، نقد نکوهشآمیز راوی از ارزشهای دینی را تأیید میکند و بر حضورش در دنیایی از رنج صحه میگذارد. نیکولایدیس در مورد ایمان و مذهب صحبت میکند و حتی عنوان کتاب، یکی از بازوهای تثلیث مقدس (پدر، پسر و روحالقدس) را به یاد مخاطب میآورد. ضمن اینکه در چندین بخش از داستان، راوی خود را با یک مسیح وارونه مقایسه میکند: «من مانند مسیح روی صلیب هستم که به جای عشق به گروهی که او را سنگسار کردهاند، تنها احساس انزجار میکند...». خواننده در ادامهی داستان با یک خانوادهی جذامی آشنا میشود که ارتباط نزدیکی با خیالپردازیهای پسر برای رهبری ارتشی از بیماران در سراسر جهان و مرگ و ویرانی جهانی دارند. او از آموزههای عشق در مسیحیت اجتناب میکند و در عوض نفرت شدیدی که او را به وجد میآورد، از خود بروز میدهد. بدیهی است که عنوان کتاب به رابطهی پریشان راوی و پدرش اشاره دارد و رمان را میتوان کاوشی نیمه فرویدی از دید آندری نیکولایدیس دانست.
داستان کتاب پسر در سه بخش روایت شده و راوی در این بخشها، همهی قراردادهای کلاسیک و متداول را بیارزش کرده و زیر پا میگذارد. خواننده در این کتاب نه با یک قهرمان، بلکه با ضدقهرمانی روبهروست که شب سرنوشتساز، مهم و پررنجی را در زندگی خود میگذراند، اما هیچ واکنشی برای بهبودی اوضاع و شرایط از خود نشان نمیدهد و به ادعای خودش تنها یک ناظر است؛ ناظر فروپاشی زندگی خود و دیگران!
نکتهای که در پایان باید به آن اشاره کرد این است که نویسنده پیشنهاد کرده تاپس از خواندن کتاب او، به چند قطعهی موسیقی گوش کنید. با اسکن کیوآرکدی که در ابتدای اثر قرار گرفته است، میتوانید به این قطعات دسترسی داشته باشید. محمدرضا فرزاد کتاب پسر را به فارسی برگردانده و نشر چشمه آن را ذیل مجموعهی برج بابل منتشر و روانهی بازار کتاب کرده است.
نکوداشتهای کتاب پسر
- این کتاب دربارهی روابط ناموفق پدر و پسر است، از پسر قاتل گرفته تا دوست قدیمی راوی که از بیگانگی خود با پسرش ابراز تأسف میکند و فرزند متولد نشدهای که پدر از بزرگ کردنش امتناع میکند. نیکولایدیس در رمانی کوتاه، به خوانندگان خود چهرههایی متفاوت از «پدر»را ارائه کرده است. (The Literateur)
- داستان این کتاب باعث میشود نوشتههای ساموئل بکت مثبت به نظر برسند! با این حال، بدبینی بیامان، به طرز عجیبی اثری نیروبخش نیز دارد. (ایندیپندنت)
کتاب پسر برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به رمانهای کوتاه با درونمایهی فلسفی و روانشناسی علاقه دارید، پیشنهاد میکنیم مطالعهی این اثر را از دست ندهید.
در بخشی از کتاب پسر میخوانیم
فهمیدم هر چه سریعتر باید از خانه بزنم بیرون. رفتن به اتاقخواب هنوز برایم امکانپذیر نبود برای همین گذاشتم همانطور قفل بماند. از طرفی چون کمد لباسهایم توی اتاق بود دستوبالم برای انتخابِ لباسِ آن شب بسته بود. به خودم گفتم هر چه شد شد و رضایت دادم به همان کتِ لیننِ سفیدی که توی هال آویزان بود. راستش میدانستم که قیافهام را شبیه قوّادها میکند ولی فکر کردم چنین جایگاهی اتفاقاً خیلی هم به یک نویسنده میآید.
خلاصه که اینطور؛ کت سفید پوشیده بودم و داشتم از راه جلو خانهی پدرم میگذشتم. فکر میکردم بتوانم صدای باخی را بشنوم که توی خانه پخش میشود ولی مطمئن نبودم چون نسیمی از طرف شرق داشت سرشاخههای درختان زیتون را تکانتکان میداد. خشوخششان که با همهمه و هیاهوی همیشگیِ زنجرهها قاتی شده بود آن شبِ تابستان را به دیواری صوتی تبدیل کرده بود. بعد زیر نور چراغهای خیابان، که استثنائاً کار میکردند، رسیدم آن پایین به جاده. آخرش دیدم توی ماشین هستم و موتور ماشینِ شاسیبلندم، همانطور که سیدیهای توی داشبورد را دنبال سونیک یوث و آهنگ ترانهای برای کارن آنها ورق میزنم، دارد برای خودش خِرخِر میکند.
تپهی عمو هنوز داشت میسوخت و آتشنشانها مشغول بودند. ماشین قرمز مسخرهشان را وسط جاده پارک کرده بودند و مجبورم کردند از بین آن و ماشینِ گشتیای رد شوم که پلیس باش به صحنه آمده بود و خلاف هم پارک کرده بود. پلیس آمده بود که نظم ناحیهمان را در جریان حریق تأمین کند ولی طبق معمول خودش هرجومرج بزرگتری به راه انداخته بود. همسایههامان هم البته بودند، با گاوهای لاغر و سگهای گَرِ پوستواستخوانشدهشان، با بچههای کروکثیف و گرفتارِ سوءهاضمهشان. این به کنار، این تخموترکه جماعتِ خرفت و کودنی بودند، پُر از نگاههای بچگانهای که ترکیبِ وقاحت و بدویّت از خود ساطع میکردند، خطرناکترین و مهلکترین ترکیبِ خصلتهای آدمیزاد. بزرگترها، گاوها، سگها و تولههای مشکوکشان همه داشتند توی جاده میپلکیدند، تمامشان هم ترسشان از آتش را یک جورِ پرتوپلایی بروز میدادند، آتشی که آتشنشانها انگار هر چه بیشتر برای خاموشیاش زور میزدند شعلهورتر میشد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب پسر |
نویسنده | آندری نیکولایدیس |
مترجم | محمدرضا فرزاد |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 135 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-01-1135-1 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان فلسفی خارجی |