معرفی و دانلود کتاب مصیبت
برای دانلود قانونی کتاب مصیبت و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب مصیبت
آنی از پال چیز زیادی نمیخواهد؛ بهجز اینکه داستانش را دقیقاً مطابق میل او بنویسد، در کنارش بماند، به شهر و خانهی خود برنگردد و هر کاری که آنی از او میخواهد را انجام دهد. همین و بس! کتاب مصیبت نوشتهی استیون کینگ ما را به خانهی آنی میبرد؛ جایی که پال با پای شکسته و جراحت بسیار، در آن گرفتار شده و باید تمام دستورات این زن مجنون و دیوانه را رعایت کند. داستان ترسناک و روانشناختی مصیبت مخاطبانش را در موقعیتی قرار میدهد که نمیدانند مرگ انتخاب عاقلانهتری است یا شکنجه شدن به دست یک دیوانه! بههرحال امیدواریم که شما بتوانید به پال در گریختن از این خانه کمک کنید.
دربارهی کتاب مصیبت
«جراحت، برف و تنهایی» شاید تصور کنید اتفاقاتی از این بدتر وجود ندارند که بر سر راهتان سبز شوند. آرزو میکنید انسانی از کنار ماشین شما که بین سقف و در آن گیر افتادهاید، عبور کند و شما را با خود به مکانی امن ببرد. در همین هنگام که روحتان بین مرگ و زندگی در رفت و آمد است، صدای گرم و مهربان یک زن به گوشتان میخورد. او فرشتهی نجات شماست؛ آمده تا شما را از آن بند آزاد کند. با خود میگویید حالا دیگر میتوانم به زندگی شیرین خود برگردم و طعم زنده بودن را دوباره بچشم، اما گویا کائنات سرنوشت هولناکتری از مرگ را برایتان تدارک دیده. قرار نیست در بیهوشی و بدون درد بمیرید، بلکه باید عذاب بکشید و روزی چندبار تا یک قدمی مرگ فرستاده شوید؛ آن هم به دست کسی که ادعا میکند عاشق شماست! کتاب مصیبت (Misery) نوشتهی استیون کینگ (Stephen King) ما را به جایی میبرد که نمیدانیم زنده از آن بیرون میآییم یا نه! فعلاً باید با «پال» که حالا زخمی و ناتوان توسط آنی نجات داده شده همراه شویم تا ببینیم سرنوشت برای ما و این نویسندهی تحت عذاب، چه مقدر کرده است.
همهچیز متعلق به «میزری» است
آنی عاشق پال و داستانهای اوست؛ البته نه همهی داستانهایش. او فقط مجموعهی ترسناک «میزری» را دوست دارد. اصلاً دلیل اینکه حاضر شده ریسک نزدیک شدن به ماشین غریبه را به جان بخرد و مرد زخمی و ناشناسی را به خانهی خود آورد، این است که این مرد خالق شخصیت میزری است. آنی آنقدر میزری را دوست دارد که نام حیوان خانگیاش، یک خوک!، را «میزری» گذاشته و در طول روز نیز مدام دربارهی این کاراکتر داستانی صحبت میکند. برخلاف آنی، پال دیگر از فکر کردن و زندگی کردن همراه با شخصیت آزاردهندهی میزری خسته شده. او در آخرین کتاب مجموعهی میزری، این نقش را از بین برده و مجموعهی جدیدی بهنام «ماشینهای گذرا» را آغاز کرده است؛ کاری که شاید اگر تصور میکرد قرار است او را با دردسری بزرگ مواجه کند، هیچگاه انجام نمیداد.
استیون کینگ رفتارهای آنی را برای ما توصیف میکند؛ این زن کاملاً غیرعادی است. به پال دارو و آرامبخش نمیدهد تا درد پایش آرام بگیرد و تمایلی ندارد تا این نویسنده را به طرف شهر و خانهی خود راهی کند. آنی همیشه بسته بودن جاده و قطعی خطوط ارتباطی را بهانه میکند تا پال را پیش خود نگهدارد. او طوری رفتار میکند که پال وحشتزده میشود. رمان ترسناک مصیبت همانطور که از نامش پیداست، پال را در مشکلی بزرگ گرفتار کرده که نه ما ایدهای برای نجات او داریم، و نه خودش میداند چطور باید از این مخمصه بگریزد!
یا میزری را زنده کن یا بمیر!
بالاخره آنی موفق شد تا آخرین دستنوشتههای پال را بخواند؛ دستنوشتههایی که شاید اگر وجود نداشتند پال شکنجه نمیشد و در یک قدمی مرگ قرار نمیگرفت. آنی داستان جدید پال را همچون یک خیانت بزرگ میبیند. مرگ میزری، عبور از شخصیت او، خلق فضای داستانی جدید و آغاز ماجرایی تازه، وقایعی نیستند که آنی بتواند از آنها بگذرد. او نمیتواند بپذیرد که میزری دیگر وجود ندارد و پال او را کشته است؛ پس باید دست به اقدامی جدی بزند و افتضاح پال را برطرف کند. حالا پال دو انتخاب دارد: 1- داستانی که نوشته را فراموش کند و شخصیت میزری را به ماجرا برگرداند. 2- بمیرد. یکی از صحنههایی که در رمان مصیبت توصیف شده، آتش زدن داستان جدید پال در مقابل چشمان اوست؛ استیون کینگ با خلق این صحنه میزان دیوانگی و تعصب آنی بر شخصیت میزری را به ما نشان میدهد.
رمان مصیبت؛ عشق یا جنون مرگبار؟
استیون کینگ در همان ابتدای داستان ترسناک مصیبت به ما هشدار داده بود که آنی دیوانه است و باید از او بترسیم، اما واقعاً تصورش را نمیکردیم که تا این حد دچار جنون باشد و بتواند نویسندهی محبوبش را شکنجه دهد! پال واقعاً در موقعیت هولناکی قرار دارد. آنی تعادل روانی ندارد و هر لحظه رفتارهای عجیبتر و ترسناکتری را از خود نشان میدهد. اگر از جمله و قصهای که پال نوشته خوشش نیاید، واکنشی نشان میدهد که با هیچ منطقی سازگار نیست؛ پال میخواهد فرار کند اما هیچ راه گریزی ندارد؛ علاوهبر این، اگر آنی بفهمد که فکر فرار به ذهن پال خطور کرده، قطعاً او را به قتل میرساند. این نویسندهی ترسناک که سالها موقعیتهای رعبآور و خوفناکی را ترسیم کرده، حالا خود در هولناکترین شرایطی که ممکن است یک انسان در آن گرفتار شود، قرار گرفته و بعید میداند که پایان این قصه برای او خوش و شیرین تمام شود. کتاب مصیبت به ما نشان میدهد که اگر عشق و تعصب با جنون همراه شود، به مراتب از نفرت هولناکتر است و میتواند کشتار به راه بیندازد.
کتاب مصیبت با ترجمهی نیلی انصار در انتشارات نشر چشمه به چاپ رسیده است.
جوایز و افتخارات کتاب مصیبت
- نامزد دریافت جایزهی جهانی فانتزی در سال 1988
- برندهی جایزهی برام استوکر سال 1987
- از پرفروشترین داستانها در سال 1987
- از بهترین رمانهای ترسناک ثبت شده در The Reading List انجمن کتابخانههای آمریکا سال 2010
اقتباسهای سینمایی از کتاب مصیبت
- در سال 1990، راب راینر، کارگردان آمریکایی، فیلم Misery را دقیقاً منطبق با داستان مصیبت اثر استیون کینگ خلق کرد. بازی در نقش «آنی» برعهدهی کتی بیتس قرار گرفت که از نظر منتقدان و مفسران سینمایی، بهترین بازی ممکن را ارائه داده و با این نقش، توانست جایزهی اسکار بهترین بازیگر زن را از آن خود کند.
- در سالهای 2017، 2020 و سالهای اخیر نیز فیلمها و تئاترهایی با الهام و اقتباس از داستان مصیبت ساخته شدهاند، اما هیچکدام بهاندازهی نسخهای که در سال 1990 از این داستان تولید شد، مورد اقبال و استقبال عموم قرار نگرفت.
نکوداشتهای کتاب مصیبت
- از زمان چارلز دیکنز به بعد، تاکنون هیچ نویسندهای به اندازهی استیون کینگ خوانندگانش را در چنگال خود محصور نکرده است. (گاردین)
- این داستان یک اثر برنده محسوب میشود. استیون کینگ بهترین فرم خود را به نمایش گذاشته است. (روزنامهی نیویورکتایمز)
- استیون کینگ بزرگترین نویسندهی زندهی حال حاضر آمریکاست. (لی چایلد)
کتاب مصیبت برای شما مناسب است اگر
- آرزو دارید نویسندهی داستانهای ترسناک شوید و با یکی از طرفداران پروپاقرص خود ملاقات کنید!
- بهدنبال کتابی برای خواندن در ساعت 1 تا 3 بامداد میگردید و تمایل دارید حس وحشت را به خود هدیه دهید.
- از خواندن رمانهایی که باعث میشوند دیگر به کسی اعتماد نکنید و همهی آدمها را قاتل زنجیرهای و روانی ببینید، لذت میبرید.
- به داستانهای جنایی، روانشناختی، ترسناک و رعبآور علاقه دارید.
در بخشی از کتاب مصیبت میخوانیم
راهرو آنقدر عریض بود که میتوانست ویلچرش را بچرخاند و رو به در شود، اما دیگر دستهایش میلرزیدند و جانی نداشتند. بچه که بود، خیلی نحیف و مردنی بود. بزرگ که شد سعی کرد از خودش مراقبت کند و حواسش به خودش باشد، اما در آن لحظه ماهیچههایش رنجور و ناتوان بودند و پال دوباره شده بود همان بچهی نحیف و مردنی؛ انگار تمام آن زمانی که با دستگاه مارک ناتیلِس صرف دویدن و ورزش و نرمش کرده بود چیزی نبود جز وهم و خوابوخیال.
حداقل چارچوب درِ دستشویی پهنتر بود، خیلی پهنتر نبود، اما لازم هم نبود خودش را بکشد تا از آن رد شود. پال به درگاه خورد و بعد لاستیک سفت چرخها راحت قل خوردند روی کاشیها. بوی چیز ترشی به مشامش رسید و سریع ربطش داد به بوی بیمارستان، شاید بوی مواد ضدعفونیکننده بود. توالتی آنجا نبود و پال هم یادش آمد که هر وقت لگنش پر میشود و آنی لگنش را میبرد خالی کند، صدای سیفون از طبقهی بالا به گوش پال میرسد. در آن دستشویی فقط وان بود و روشویی و کمد حولهها که درش هم باز بود.
نگاه کوتاهی به کپهی حولههای آبیرنگ و قابدستمالها انداخت هم حولهها را قبلاً دیده بود و هم قابدستمالها را، آن هم موقعی که آنی توی تخت تنش را میشست بعد حواسش را داد به کابینت داروها که بالای روشویی قرار داشت.
دستش به آن نمیرسید.
هر قدر هم که زور میزد، باز هم نوک انگشتانش بیست سانتی تا کابینت فاصله داشت. این را میدانست، اما باز هم دستش را دراز کرد، باورش نمیشد که سرنوشت یا خدا یا هر چیز دیگری که زندگی پال را میدید آنقدر سنگدل باشد. شده بود مثل بازیکن بیسبالی که باید در بخش بیرونی میدان بازی کند و میخواهد دستش را بلند کند تا به هر زوروضربی که شده، وسط زمین گلی بزند، اما امکان ندارد دستش به توپ برسد.
پال صدایی خسته و گرفته از خودش بیرون داد، دستش را پایین آورد و بعد به عقب تکیه داد و نفسنفس زد. ابر خاکستری نزدیکتر میشد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب مصیبت |
نویسنده | استیون کینگ |
مترجم | نیلی انصار |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
سال انتشار | ۱۴۰۴ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 442 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-01-1308-9 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان ترسناک خارجی، کتابهای داستان و رمان روانشناسی خارجی |