معرفی و دانلود کتاب صوتی کتاب پسر
برای دانلود قانونی کتاب صوتی کتاب پسر و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی کتاب پسر
همراه با کتاب صوتی کتاب پسر به اعماق تاریکی و انزجار از زندگی بروید! آندری نیکولایدیس در این کتاب برندهی جایزهی ادبی اتحادیهی اروپا، داستان مردی را روایت میکند که همسرش او را ترک کرده و رابطهی خوبی با پدرش ندارد. مرد که از همه چیز به تنگ آمده و از همهی مردم متنفر است، راهی شهر میشود و با افرادی عجیب ملاقات و گفتوگو میکند. این رمان تاریک و فلسفی پر است از جملات ناب که میتوانید با صدای کمنظیر هوتن شکیبا آن را بشنوید!
دربارهی کتاب صوتی کتاب پسر
«زنده بودن مصیبت قاطع و بیتردیدی است که جز اشک، چیزی به بار نمیآورد.»، «واقعیت دارد که رنجْ آدمها را عاقلتر و شادی احمقشان میکند.» «فقط بچهها و احمقها رفیق دارند.»، «هنر همیشه دروغ میگوید.»، «آدمهای پخته و معقولْ محکوم به انزوایند» و... . رمان کوتاه پسر با وجود کمحجم بودنش پر است از جملات اینچنینی. جملاتی که بدبینی عمیق آندری نیکولایدیس (Andrej Nikolaidis) را به زندگی نشان میدهند و خواننده را به دل تاریکترین لحظات بشر میبرند. هر لحظه از کتاب صوتی کتاب پسر (The Son) توصیف تمام بدبختیها و رنجهای بشر است. برای مثال در قسمتی از داستان، راوی بینام کتاب با خانوادهای جذامی روبهرو میشود که چهرهشان به طرز وحشتناکی تغییر کرده است و در پارکینگ متروکهای در شهر ساکن شدهاند و تا ابد در آنجا خواهند ماند. مردمانی که به شیوهی خودشان بدبخت هستند و دیگر نمیخواهند به جامعهای برگردند که آنها را بهخاطر مصائبشان تحقیر و تمسخر میکنند.
صفحات اول کتاب پسر با واقعیتهایی تلخ و گزنده شروع میشود. ضد قهرمان داستان که هیچگاه نام او را نخواهید فهمید، مدتهاست از نوشتن دست کشیده، از همان ابتدا گزارش میدهد که همسرش او را ترک کرده است و رابطهی چندان خوبی با پدرش ندارد. راوی کتاب پیشینهی چندان جذابی ندارد: او مسئول مرگ برادر بزرگترش بود و بااینحال، والدینش او را بخشیدهاند. پدرش یک باغ زیتون میخرد که در گرمای تابستان، میسوزد و از بین میرود. پدر برای سر پا کردن باغ دوباره زحمت میکشد. باغ باز هم میسوزد. حالا که راوی داستان را بازگو میکند، باغ در حال سوختن است و اینک دیگر هیچکس نیست که باغ در حال سوختن را نجات دهد. مادرش به سرطان رحم مبتلا شد و از مرگش راضی بود؛ زیرا او را از زندگی جهنمی با شوهر و پسرش راحت میکرد. گذشتهای چنین تاریک و سخت، از او انسانی بدبین ساخته است؛ آدمی که از همه چیز و همه کس متنفر است و به زندگی هیچ امیدی ندارد.
شخصیتهایی که در کتاب صوتی کتاب پسر با آنها مواجه میشوید، مضامینی را بازتاب میدهند که وحشتناک، طنزآمیز و عمیقاً انسانی هستند و بیشترشان حول محور رابطهی میان پدران و پسران میچرخند. آنها در میدان شهر اولسینج با یکدیگر گفتوگو میکنند. میدانی محلی که در سدههای گذشته، جایی برای فروش بردههایی بوده است که دزدان دریایی آنها را به چنگ آوردهاند. در میان دشنامهایی که راوی گمنام کتاب به زندگی و دنیا میدهد، نوعی شفقت نیز به چشم میخورد. او جنون و بیماری جامعهی مدرن بهتمامی نقد میکند؛ اما در پس همهی این تاریکیها، نوری را میبیند که ممکن است انسانها را به سعادت برساند. مردی که برای رهایی از زندگی نکبتبارش به شهر پا میگذارد، با شخصیتهای بدنام و آشنایانی قدیمی مواجه میشود؛ با ترکیبی از نفرت، ترحم و تحقیر. علیرغم جهانبینی تیره و تار راوی، برخوردهای او با همین شخصیتهاست که نشان میدهد انسان چگونه در میان همهی این تحقیرها و پستیها دوام میآورد. افرادی که زندگی فلاکتباری دارند؛ اما به نوعی فلسفه برای فراتر رفتن از این شرایط و کنار آمدن با شرایط پناه میآورند و از قضا موفق میشوند.
کتاب پسر با نقلقولی از توماس برنهارد آغاز میشود: «هر کس، فارغ از آن که کیست و در چه کار است، درست مثل کابوسی که ناگزیر قائم به ذات خویشتن است، پیوسته به اصل و ریشهی خود بازمیگردد.» منتقدان عقیده دارند که آندری نیکولایدیس درست مانند برنهارد، به رنجهای بشر میپردازد و پستترین و نفرتانگیزترین جنبههای زندگی را نشان میدهد. نیکولایدیس از عشقش به آثار برنهارد و بهویژه کتاب «بازنده» سخن گفته و حتی از علاقهی وی به موسیقی نیز در کتابهای خود بهره برده است. نیکولایدیس کشورش را عاشقانه دوست دارد و از دیدگاههای برنهارد دربارهی اتریش، برای تحلیل شرایط مونتهنگرو استفاده میکند. رمان صوتی پسر تأملی است دربارهی گذشته غنی و پیچیدهی این کشور و آیندهای که هیچوقت مشخص نیست.
بیتردید زندگی شخصی آندری نیکولایدیس در عقایدش تأثیری مهم به جای گذاشتهاند. او در بوسنی به دنیا آمد و از زمان شروع جنگهای بالکان، همراه با خانوادهاش به شهر اولسینج در مونتهنگرو نقلمکان کرد و تاکنون نیز در همین شهر زندگی میکند. او تابهحال چندین بار به مرگ تهدید شده است و ملیگرایان صرب بهتازگی مجسمهی او را در جنوبغربی مونتهنگرو، به آتش کشیدند. نیکولایدیس عقاید سیاسی مناقشهبرانگیزی دارد و به دلیل مخالفت با ناسیونالیسم افراطی و جنگ، مورد حملات افراد زیادی قرار گرفته است. او در سال 2004 امیر کوستوریتسای کارگردان را ستارهای رسانهای خواند که به رنج انسانها توجهی ندارد. او با صراحت لهجه از دیگر نویسندگان و هنرمندانی که لقب روشنفکر را به یدک میکشند، انتقاد میکند. این بیان گزنده و طنز تلخ، در آثار وی از جمله کتاب پسر نمودی آشکار دارد.
کتاب پسر اولین جلد مجموعهی اولسینج آندری نیکولایدیس است. ماجراهای هر سه کتاب این مجموعه در شهر اولسینج اتفاق میافتد. شهری ساحلی در مونتهنگرو که از قضا یکی از مقاصد گردشگری جهان نیز به شمار میرود و ترکیبی است از فرهنگ اروپا، آفریقا و شوروی سابق و همچنین فرهنگ مسلمانان. نشر چشمه دو جلد از این سهگانه را روانهی بازار کرده (کتاب پسر با ترجمهی محمدرضا فرزاد و کتاب بازگشت با ترجمهی خاطره کردکریمی) و جلد سوم در دست ترجمه و انتشار است. صدای اثرگذار هوتن شکیبا و تلاشهای رادیو گوشه برای تهیهی این کتاب صوتی، زیبایی داستان را چند برابر کرده است.
جوایز و افتخارات کتاب صوتی کتاب پسر
- برندهی جایزهی ادبی اتحادیهی اروپا در سال 2011
- برندهی جایزهی سیزدهم ژوئیهی مونتهنگرو در سال 2020
نکوداشتهای کتاب صوتی کتاب پسر
- کتاب پسر پر است از جملاتی که شما را از زندگی منزجر میکند. این کتاب باعث میشود که آثار ساموئل بکت کاملاً مثبتاندیشانه به نظر برسند! بااینحال این بدبینی، اثری شگفتانگیز و نیروبخش روی شما دارد. (ایندیپندنت)
- آندری نیکولایدیس در این رمان کوتاه، چهرههایی دیگرگون از «پدر» را به مخاطبان نشان میدهد. (The Literateur)
- بعد از مطالعهی آثار نیکولایدیس از زندگی به طرز شادیآوری متنفر میشوید! (اسلاوی ژیژک، فیلسوف مشهور اسلوونیایی)
- آندری نیکولایدیس در آثارش از شرایط اجتماعی کشورهای پساشوروی انتقاد میکند. او در رمان پسر سیاست، اقتصاد، فرهنگ و ناسیونالیسم سمی این کشورها را عمیقاً میکاود. (ویل فرث، مترجم آثار نیکولایدیس به زبان انگلیسی)
کتاب صوتی کتاب پسر برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به رمانهای فلسفی و روانشناختی با درونمایهی طنز تاریک علاقه دارید و عاشق آثار نویسندگانی چون لوئی فردینان سلین، استیو تولتز، ساموئل بکت و جی. دی سلینجر هستید، کتاب صوتی کتاب پسر را با صدای هوتن شکیبا بشنوید.
در بخشی از کتاب صوتی کتاب پسر میشنویم
مادرم همیشه لعنت میفرستاد به روزی که من را زایید. در پودگورتیسا توی بیمارستان بود و جلو چشمم داشت آب میشد. سرطان رحم داشت از درون وجودش را میجوید و تهی میکرد؛ رسماً حفرهی خالی زهدانش داشت؛ مانند کهکشانی در حال انبساط گسترده میشد و بیجسمش میکرد و مثل نوری که سیاهچالهای در خود فرو ببلعدش توی خلأ ناپدید میشد. همین طور که دراز به دراز افتاده بود و داشت به فنا میرفت، بهم گفت دارد با دلخوش میمیرد؛ چون دیگر مجبور نیست من یا پدرم را ببیند. بعد از محکوم بودن به با ما وجود داشتن حالا بالاخره لااقل میتوانست بی ما وجود نداشته باشد. این عین حرف خودش بود. از این بیشتر تعجب کردم که مادرم هیچوقت ذرهای علاقه به فلسفه نداشت. فکرش را هم نمیکردم که آخرین حرفهایش تلاشی برای مرور فلسفی زندگیاش باشد. زندگی ای که رو به خاموشی بود. حیرتزدهام کرد؛ هر چند حیرتم واقعاً بیمورد بود. مقدار مشخصی از رنج هر آدمی را به درک فلسفی نسبتاً درستی میرساند، دستکم درمورد رنجهای خودش.
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی کتاب پسر |
نویسنده | آندری نیکولایدیس |
مترجم | محمدرضا فرزاد |
راوی | هوتن شکیبا |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
ناشر صوتی | رادیو گوشه |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۳ ساعت و ۲۸ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان فلسفی خارجی |
قطعا صدای هوتن شکیبا این بازیگر ارجمند. زیبایی خاصی به محصول داده کار مترجم عالی میکس آهنگ و صداگذاری عالی و راوی با و رعایت مکس فراز و فرود به موقع و تسلط کامل بر گویش خودمحصول بی نظیری رو بوجود آوردهاند و از کتاب راه ممنونم
داستان از لحظه رفتن و جدایی همسر پسرک و با تعریف داستان از چگونگی کودکی اون شروع میشه داستان پسرکی ک در بچگی زمان بازی با برادرش اون رو از دست میده و خودش رو مقصر میدونه و در تمام مدت منتظر تنبیه از سمت خانواده هست چون از زبون همسایه میشنوه که اون باعث مرگ برادرش بوده
زمان مرگ مادرش وقتی مادر بخاطر درد زیاد از اون میخواد که پسر اون رو اتونازی کنه شعله افسردگی از بین لحظهها زبونه میکشه و پرخاش میکنه مادر وصیت میکنه که ندارن اون نزدیک جنازه بشه و اون مادرش رو یک جای دور خاک میکنه
طی داستان پسر اتفاقاتی رو هم تجربه میکنه و درنهایت زمانی که در یک بار نشسته پیرمردی اون رو دعوت به هم صحبتی میکنه و زمانی که این مرد که درونش یک پسر بچه آسیب دیده هنوز هست میخواد از اون جدا بشه پیرمرد دلیل جدایی همسر اون رو بهش میگه و در نهایت مشخص میشه اون پیرمرد، پدر پسرم هست و آگاهش میکنه که رفتن همسرش تقصیر خودش بوده
در تمام طول داستان که شما شنوایی بدبختیهای متنوع مثل آتیش گرفتن جنگل، ترک همسر، اختلاف با مادر در ساعات پایانی عمر، از ادمی که خیانت دیده یا جذامی هست و.... در نهایت یک هدف دنبال میشه شما مقصر تمام اتفاقات بدی که براتون میفته هستید و هیچ موجود دیگری در این اتفاق دخیل نیست