معرفی و دانلود کتاب همسر و نقد همسر

معرفی کتاب همسر و نقد همسر

کتاب همسر و نقد همسر علاوه‌بر ارائه‌ی ده داستان کوتاه از آنتون چخوف، نقدهای مفصلی را نیز از هر داستان ارائه می‌دهد. داستان‌های «تمشک»، «درباره‌ی عشق»، «ویولن روتشیلد» و «ایئونیچ» برخی از عناوینِ این مجموعه داستان به قلمِ یکی از بهترین نویسندگانِ داستان کوتاه جهان هستند.

درباره‌ی کتاب همسر و نقد همسر

کتاب همسر و نقد همسر مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه آنتون چخوف (Anton Chekhov) به همراه نقد آن‌هاست. گرچه این کتاب از نامِ یکی از داستان‌های آن برگرفته شده، اما نُه داستانِ دیگر به جز داستان «همسر (The Helpmate)» در آن وجود دارد و عناوین آن‌ها از این قرارند: «آدمی در جلد»، «تمشک»، «درباره‌ی عشق»، «ویولن روتشیلد»، «ایئونیچ»، «نفَسَم»، «آنا بر گردن»، «بانویی با سگ ملوس» و «عروس».

«همسر» کوتاه‌ترین داستانِ کتاب است و زندگی زن و شوهری را روایت می‌کند که زندگی‌شان به بن‌بست رسیده. نیکالای، جراح، فارغ‌التحصیلِ رشته‌ی علوم دینی و پسر کشیشِ ده است. او چند سال است که نشانه‌هایی را از خیانتِ همسرش، اولگا، می‌بیند. در یکی از شب‌ها که طبق معمول اولگا به خانه نیامده، در حین جست‌وجوی تلگرافی از برادرش، به نامه‌ای از سمت کسی به اسم میشل برمی‌خورد که برای همسرش نوشته شده. وقتی به کمک دیکشنری، کلمات انگلیسی را به روسی ترجمه می‌کند، از خیانتِ همسرش مطمئن می‌شود. زمانی که اولگا به خانه می‌رسد، نیکالای تصمیمش را گرفته که بدون جاروجنجال ازدواجش را به پایان برساند و این حق را به همسرِ جوانش بدهد تا با معشوقش ازدواج کند. اما در کمال ناباوری اولگا با این تصمیم مخالفت می‌کند. آنتون چخوف که به بزرگ‌ترین و مهم‌ترین نویسنده‌ی داستان کوتاه جهان معروف است، در این داستانِ فوق‌العاده در زمانی کم، فاجعه‌ای را در روابط انسانی به نمایش می‌گذارد. مردی سرخورده و زنی سردرگم در جایی از تاریخ، زندگی مشترکی را از سر می‌گذرانند که با همه‌ی تلخی‌اش، خواهانِ ادامه‌ی آن هستند. این داستانِ تکان‌دهنده در اوج و بی‌آنکه به نتیجه‌ی خاصی برسد، پایان می‌یابد. گویی آنتون چخوف دوربینش را برای لحظاتی کوتاه در خانه‌ای قرار داده و برشی را از یک ازدواج نشانمان می‌دهد و با خاموش کردنِ دوربین، ما را با دنیایی از سوال تنها می‌گذارد.

«تمشک»، داستانِ دیگرِ کتاب همسر و نقد همسر، درباره‌ی دو برادر به نام‌های ایوان ایواناویچ و نیکالای ایواناویچ است. ایوان در غیابِ برادر، شروع به تعریفِ خاطراتِ دوران کودکی‌شان می‌کند. دو برادر در روستایی خوش‌آب‌وهوا آزادانه زندگی می‌کردند، به تماشای پرواز توکاها در پاییز می‌نشستند، ماهی می‌گرفتند و شب و روز را در دشت و جنگل می‌گذراندند تااینکه ایوان دنبال شغل دامپزشکی می‌رود و نیکالای تن به شغل کارمندی در یک اداره می‌دهد. اما نیکالای هر روز و هر لحظه پشت میز کارش، به برگشت به روستا و زندگی کنار رودخانه‌ای در دل طبیعت فکر می‌کند. او نهایت لذتش را در مزرعه‌ای با بوته‌ای تمشک تصور و تمام درآمدش را برای آن روز پس‌انداز می‌کند. اما از دیدِ ایوان، این طرز تفکر انسان را به عقب می‌راند و هیچ فضیلتی در علاقه‌ی دیوانه‌وار به طبیعت وجود ندارد؛ چراکه انسان آمده تا نه در چند متر زمین، بلکه در تمام وسعت این کره‌ی خاکی استعدادهایش را شکوفا کند، نه آنکه کاهلانه کنج عزلت بنشیند و خودش را از تمامِ مبارزات یک انسان معاف سازد.

پس از مطالعه‌ی ده داستانِ کتاب همسر و نقد همسر، نوبت به نقد داستان‌ها می‌رسد. در این بخش از کتاب تمام اطلاعات ابتدایی و نقدهای مفصل پیرامونِ هر داستان عنوان می‌شود. در بخشِ بعدی، ضمائم، بیوگرافیِ موجز و مفیدی درباره‌ی آنتون چخوف به دستِ دمیتری میرسکی نوشته شده و نقطه نظرِ لِف شِستوف درباره‌ی چخوف و آثارش نیز ضمیمه شده است.

کتاب همسر و نقد همسر را حمیدرضا آتش‌برآب ترجمه کرده و انتشارات علمی و فرهنگی آن را به چاپ رسانده است.

کتاب همسر و نقد همسر برای چه کسانی مناسب است؟

برای آشنایی با دنیای آنتون چخوف و غرق شدن در جهانِ داستان‌های کوتاهش، این اثر گزینه‌ی مناسبی به حساب می‌آید.

در بخشی از کتاب همسر و نقد همسر می‌خوانیم

پذیرایی را دیدند که میزی گرد و کاناپه و مبل‌هایی با رویه‌ی آبی روشن داشت. بالای کاناپه عکس بزرگ پدر آندرِی با مدال‌ها و نشان‌هایش به دیوار بود. ناهارخوری را هم دیدند با بوفه‌اش، آخر سر هم اتاق‌خواب که در تاریک‌روشنش می‌شد دو تختخواب کنار هم را دید. انگار وقتی اتاق‌خواب را می‌چیدند، می‌خواستند طوری باشد که همه‌چیز از زندگی خوب‌وخوش حکایت کند، چنان‌که غیر از آن ناممکن بنماید. آندرِی آندرِئیچ تمام مدت دستش را دور کمر نادیا انداخته‌ بود و او را از این اتاق به آن اتاق می‌برد. نادیا اما خود را مقصر و در موضع ضعف احساس می‌کرد. از تمام این اتاق‌ها و تختخواب و مبل‌ها متنفر بود و آن تابلو زن برهنه هم که دیگر زجرش می‌داد. دیگر برایش مثل روز روشن بود که آندرِی را دوست ندارد یا شاید اصلاً از اول دوست نداشته. اما چه‌طور باید این را بگوید، به که بگوید و با چه هدفی؟ نمی‌دانست و با آن‌که تمام روز و شب به این سؤال‌ها فکر می‌کرد، باز هم نمی‌توانست پاسخشان را دریابد... .

آندرِی دستش را دور کمر او انداخته و با چنان محبت و فروتنی‌ای صحبت می‌کرد، چنان خوشبخت بود که انگار دارد در آپارتمانش پرواز می‌کند. به‌نظر نادیا اما همه‌چیز پست، فرومایه، احمقانه، ساده‌لوحانه و نفرت‌انگیز بود. دستی که کمرش را گرفته‌بود، مثل دسته‌ی فلزی یک سطل به‌نظرش سرد و خشن می‌رسید. هرلحظه آماده بود فرار کند، هق‌هق گریه سر بدهد یا خودش را از پنجره پرت کند بیرون. آندرِی آندرِئیچ دستشویی و حمام را هم نشانش داد، تا به شیری که توی دیوار کار گذاشته‌ بودند، دست می‌زدی، آب جاری می‌شد.

فهرست مطالب کتاب

یادداشت مترجم
آدمی در جلد
تمشک
درباره‌ی عشق
ویولن روتشیلد
همسر
ایئونیچ
نَفَسم
آنّا بر گردن
بانویی با سگ ملوس
عروس
نقد و تفسیرها
ضمایم
آنتون چخوف. دمیتری میرْسکی
آفرینش از دلِ هیچ. لِف شِستوف
فرهنگ عناوین