زندگینامه و دانلود بهترین کتابهای نیکلای گوگول
نیکلای گوگول یکی از برجستهترین نویسندگان ادبیات روسیه و جهان بود. او با خلق کتابهای ماندگاری چون «شنل» و «نفوس مرده» بانی جریانی نوین در ادبیات روسیه شد، جریانی که چند سال پس از او در آثار بزرگانی چون داستایوفسکی و تولستوی به کمال خود رسید.
زندگینامه نیکلای گوگول
نیکلای گوگول (Nikolai Vasilyevich Gogol) در 1 آوریل 1809 در شهر سوروچنسی از ولایت پولتاوا (واقع در اوکراین کنونی) در یک خانوادهی زمیندار دیده به جهان گشود. تربیت در خانوادهای اهل فرهنگ و ادب در رشد استعداد و قریحهی هنری او تأثیر بسزایی داشت. علاقهی نیکلای گوگول به هنر و ادبیات از همان کودکی با خواندن نمایشنامههای کمدیای که پدرش به زبان اوکراینی مینوشت، شکل گرفت.
نیکلای گوگول دوران دبیرستان را در شهر پترزبورگ سپری کرد. در همین ایام بود که وی نخستین بار نوشتن را آغاز نمود. آثار ابتدایی او عمدتاً تغزلی و حماسی بودند. البته به جز یک عنوان، تمام نمایشنامهها و داستانهایی که در این دوره به رشتهی تحریر درآورد، با گذشت زمان از بین رفتند. وی در نمایشنامههایی که در مدرسه برگزار میشدند نیز نقشهای مهمی برعهده میگرفت.
نیکلای گوگول در سال 1830 و پس از اتمام مدرسه به استخدام دولت درآمد و خیلی زود نیز از آن کنارهگیری کرد. اما با خدمت در دولت در همین مدت اندک، تجربیات گرانبهایی به دست آورد که بعدها مبنای بسیاری از کتابهایش قرار گرفتند.
آشنایی نیکلای گوگول با الکساندر پوشکین
اولین قطعه شعری که نیکلای گوگول پس از ترک شغلش منتشر کرد، تا حدی سست و ضعیف بود که با تمسخر منتقدین روبهرو شد. گوگول خود همهی نسخههای نخستین شعرش را خرید و از بین برد. اما مدتی بعد با انتشار چند مقاله توانست تحسین اغلب منتقدان و خوانندگان را برانگیزد. انتشار این نوشتهها از آنجایی حائز اهمیت بودند که سبب آشنایی گوگولِ 22ساله با محافل مهم ادبی و ادبیان برجستهای چون واسیلی ژوکوفسکی، پیوتر پلتینوف، آنتون دلویگ و الگوی او، الکساندر پوشکین، شدند.
با انتشار قسمت اول مجموعهی «شبها کنار دهکدهی دیکانکا» در تابستان سال 1831، تأثیر مثبت نشست و برخاستهای مکرر نیکلای گوگول با «حلقهی پوشکین» به خوبی آشکار شد. در داستانهای این مجموعه، شعر با هزل و طنزی ساده درآمیخته بود. پس از پوشکین، منتقدان ادبی نیز از این اثر استقبال کردند. موفقیت شبها کنار دهکدهی دیکانکا به قدری آنی و چشمگیر بود که نام خالق خود را در تمام محافل ادبی روسیه بر سر زبانها انداخت.
نیکلای گوگول در اوایل سال 1835، همزمان دو مجموعه کتاب را با عناوین «میرگورود» و «آرابسک» منتشر کرد، که بعدها داستانهای دیگری از قبیل «یادداشتهای یک دیوانه» و «دماغ» به آنها اضافه شدند. انتشار این داستانها، جایگاه گوگول را در مقام یکی از بزرگترین نویسندگان ادبیات روسیه تثبیت کرد.
سالهای پایانی زندگی نیکلای گوگول
نیکلای گوگول در سال 1836، روسیه را به مقصد شهر رم ترک گفت و برای مدت 12 سال در این شهر ساکن شد. در طی این سالها، او بر روی رمان بزرگ خود با عنوان «نفوس مرده» کار میکرد. در سال 1841، بخش اول این کتاب انتشار یافت و با استقبال فوقالعادهای از سوی مخاطبین و منتقدین روبهرو شد. پس از این دوران، گوگول دچار وسواسهای مذهبی شد و نارضایتیاش از خویشتن شدت گرفت. به سبب همین وسواسها، کارهای سابق خود را رها کرد و به موعظهنویسی روی آورد. این نوشتههای موعظهگونه در سال 1847 تحت عنوان «قطعات منتخب از مکاتبات با دوستان» منتشر شدند. اما برخلاف تصور گوگول، حتی شیفتگان او نیز، به دلیل عقاید سست و حمایتش از حکومت، به این اثر تاختند.
مدتی بعد نیکلای گوگول به روسیه بازگشت و تصمیم به تکمیل رمان نفوس مرده گرفت، اما به دلیل بحران روانی شدیدی که گرفتارش شده بود، چند روز پیش از مرگ تمام نسخههای دستنویس آن را سوزاند.
نیکلای گوگول، سرانجام در 4 مارس 1852 چشم از جهان فرو بست.
بهترین کتابهای نیکلای گوگول
کتاب شبها کنار دهکدهی دیکانکا (Evenings on a Farm Near Dikanka): شبنشینیهای دهکدهی نزدیک دیکانکا، نخستین مجموعه داستان نیکلای گوگول بود که در 23سالگی آن را منتشر کرد. داستانهای این کتاب که اغلب با زبان محاوره نوشته شدهاند، از زبان کندوداری شوخ و سادهدل به نام «رودی پانکو» نقل میشوند.
کتاب میرگورود (Mirgorod): میرگورود مجموعهای درخشان شامل چهار داستان کوتاه است. نیکلای گوگول در این اثر، با زبان طنز و منحصربهفرد خود، با شرح زندگی روزمرهی مردم عادی، بحرانهای نهفته در عمق جامعه را آشکار میسازد. «ماجرای نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ» مشهورترین داستان این کتاب است.
کتاب نفوس مرده (Dead Souls): نیکلای گوگول در رمان نفوس مرده، داستان زندگی اشرافزادهای به نام پاول ایوانویچ چیچیکوف را روایت میکند که تصمیم دارد با اتخاذ روشی هوشمندانه ثروتمند شود. گوگول در ابتدا قصد داشت این کتاب را در سه جلد منتشر کند؛ اما به علت مرگ نابهنگام، تنها موفق به تکمیل دو بخش نخست این اثر شد.
علاقهمندان به مطالعهی بهترین کتابهای نیکلای گوگول میتوانند برخی از محبوبترین آثار این نویسندهی بزرگ (از قبیل کتاب الکترونیک نفوس مرده و کتاب صوتی شنل) را در کتابراه تهیه کنند.
سبک نگارش و دیدگاههای نیکلای گوگول
داستانهای نیکلای گوگول در نگاه نخست بسیار ساده و پیشپاافتاده مینمایند، اما همانطور که فئودور داستایوفسکی اشاره کرده بود، پیشپاافتادگی روزمرهی داستانهای او فریبآمیز است؛ چرا که بحرانهای نامرئی و ورطههای پنهانی زندگی را آشکار میسازند. علیرغم این سادگی ظاهری، نکات باریک و عمیق پنهان در آثار نیکلای گوگول چنان فراوان است که در نظر اول معمولاً به چشم نمیآیند.
پیش از نیکلای گوگول، بین زندگی مردم از یک سو، و ادبیات از سویی دیگر، فاصلهای عمیق به چشم میخورد. در اغلب کتابها، قهرمانان و افراد برگزیده که به هر صورت امتیازی بر عامه داشتند یکهتازان عرصهی داستانها و نمایشنامهها بودند. اما نیکلای گوگول این سنت را شکست و مردم را در دل داستانها جای داد. به همین خاطر بود که مردم، خود و زندگیشان را در قصههای او باز شناختند و شیفتهی آثار وی شدند. شخصیتهای داستانهای نیکلای گوگول نه شیطاناند و نه فرشته، بلکه آدمهایی ملموساند که به راحتی در دل مخاطب جای میگیرند.
اهمیت نیکلای گوگول در تاریخ ادبیات با مرور آثار نویسندگان پس از او در روسیه و حتی اروپا و آمریکا آشکار میشود. بهسختی میتوان عنوانی در میان آثار نویسندگان بزرگ روسیه پیدا کرد که رد پای گوگول در آن دیده نشود. داستایوفسکی، ایوان تورگنیف، ایوان گنچاروف، آنتون چخوف و میخائیل بولگاکف، تنها نمونههایی از فهرست بلندبالای نویسندگانی هستند که تحتتأثیر مستقیم نیکلای گوگول بودهاند.
نیکلای گوگول از نگاه دیگران
- نیکلای گوگول پدر نثر روسی است. (ویساریون بلینسکی، منتقد ادبی زبانشناس روس)
- من گوگول را پدر داستان کوتاه میدانم. (فرانک اوکانر، نویسندهی ایرلندی)
- خلاقیت گوگول همتراز و بلکه بالاتر از ویلیام شکسپیر است. (دی. اس. میرسکی، مورخ سیاسی و ادبی روس)
- حق داریم که نیکلای گوگول را «کبیر» لقب دهیم. نام او مترادف یک دورهی تاریخی در ادبیات ماست... این مرد به راستی یکی از مفاخر است. (ایوان تورگنیف)
اقتباسهای سینمایی و فرهنگی از آثار نیکلای گوگول
- فیلم سینمایی دماغ (The Nose): رولان بیکوف، فیلمساز فقید اهل شوروی، در سال 1977، با اقتباس از داستان دماغ به قلم نیکلای گوگول، فیلمی را با همین عنوان کارگردانی کرد.
- فیلم سینمایی دختری که کت سفید به تن دارد (The Girl in the White Coat): دختری که کت سفید به تن دارد، فیلمی از کشور کانادا به کارگردانی دارل واسیک است. فیلمنامهی این اثر برگرفته از داستان مشهور نیکلای گوگول با عنوان «شنل» است.
- فیلم سینمایی نقاب شیطان (Black Sunday): نقاب شیطان یا یکشنبهی سیاه فیلمی سینمایی در ژانر ترسناک به کارگردانی ماریو باوا، فیلمساز فقید ایتالیایی، است. باوا فیلمنامهی نقاب شیطان را بر اساس داستان کوتاه «وی»، اثر مشهور نیکلای گوگول، نوشته بود.