معرفی و دانلود کتاب خنده سرخ
برای دانلود قانونی کتاب خنده سرخ و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب خنده سرخ
داستانی سورئال، هذیانمانند، تبآلود، هولناک، تکاندهنده و آمیخته با جنون که مو بر تنتان سیخ میکند. کتاب خنده سرخ، روایت سربازی است که پس از جنگ به خانه بازگشته؛ اما جنگ هیچوقت او را رها نمیکند. این اثر تاریکترین تجربههای بشری را توصیف میکند؛ تجربههایی که انسان را به ورطهی جنون میکشاند. لئونید آندریف این داستان را که در سال 1905 منتشر شد، به یاد و خاطرهی آنتون چخوف تقدیم کرد.
دربارهی کتاب خنده سرخ
بسیاری از کتابهایی که دربارهی جنگ نوشته شدهاند، زشتی آن را در همان لحظه به تصویر میکشند. انگار پس از پایان جنگ، دیگر همه چیز به حالت سابق برمیگردد. اما سربازانی که در میدان جنگ حضور داشتهاند، صحنههایی را دیدهاند که هیچگاه از ذهن آنها پاک نخواهد شد. مانند قهرمان کتاب خنده سرخ (The Red Laugh) که زندگیاش با جنگ عجین شده و چنین جملاتی را در توصیف آن به کار میبرد: «من آن خندهی سرخ را شناختم. خوب که در ذهنم گشتم آن خندهی سرخ را یافتم. حالا دیگر فهمیده بودم که در فوج این بدنهای مثله و غریب چهچیزی نهان است ... آری، خندهی سرخ ... آن خنده، آن خندهی سرخ، در آسمان و در خورشید بود و بهزودی هم در سراسر زمین پخش میشد!»
لئونید آندریف (Leonid Andreyev) رمان خنده سرخ را به نوزده «قطعه» تقسیم کرده است. همین موضوع نشان میدهد که شکل و محتوا در این اثر با یکدیگر تطابق زیادی دارند. ساختار مقطّع کتاب بازتابی است از درهمشکستگی و ازهمگسیختگی روانی شخصیت اصلی که لحظه به لحظه و صحنه به صحنه، سیر خطی و منطقی داستان را بر هم میزند. این روایت دایرهوار و آمیخته با کابوس فقط تکههایی از تجربیات و احساسات قهرمان داستان را به مخاطب نشان میدهد. وقتی به تدریج این قطعات در کنار هم قرار میگیرند، پازلی یکتکه از وحشتی ابدی کامل میشود. وحشتی نهتنها در میدان جنگ جریان داشته، بلکه در پناهگاهِ امنِ خانه هم ادامه دارد.
لئونید آندریف هرگز نام قهرمان داستان خنده سرخ را فاش نمیکند و همین ناشناس بودن، باعث میشود که هر سربازی را در جایگاه او قرار دهیم. تنها چیزهایی که از او میدانیم عبارتند از: او افسر «آتشبار دوازدهم» است، فقط سی سال دارد، مادر و برادرش هنوز زندهاند و یک زن و پسر بچه در خانه منتظر او هستند. شخصیت او نیز مانند هویتش در هالهای از ابهام قرار دارد. ما فقط متوجه میشویم که او میخواسته به جایگاه والایی در علم و ادب برسد و روحیاتش با جنگ سازگار نیست.
جنگ، اصلیترین شخصیت کتاب خندهی سرخ به شمار میآید. از نخستین سطور داستان که با دو واژهی «جنون و وحشت» آغاز میشود، حضور این شخصیت را در تکتک لحظات کتاب احساس میکنیم. همین جنگ است که سرباز راوی داستان را به ورطهای میکشاند که در آن جنون و سلامت عقل، هیچ تفاوتی با هم ندارند. او همه را، حتی همرزمانش را، مجانینی میخواند که در میدان جنگ سرگردان هستند. جنون همچون یک بیماری واگیردار در ارتش سرایت مییابد و سرباز پس از سرباز، به این بیماری مبتلا میشوند. مردانی که از نظر فیزیکی هیچ مشکلی ندارند و در صحنهی جنگ حضور پیدا میکنند، سلامت روانشان را از دست دادهاند و به جنون مبتلا شدهاند.
خیالات راوی کتاب میان جنگ و خانهاش با کاغذدیواری به رنگ آبی، غوطهور است؛ بهحدیکه تا مدتها نمیدانیم او در صحنهی جنگ حضور دارد یا در خانه. و این از هنر لئونید آندریف است. راوی تلاش میکند صحنههای زندگی خانوادگی ازدسترفتهی خود را در اردوگاه ارتش بازسازی کند. او زمانی را به یاد میآورد که سربازان میکوشیدند با آوردن یک سماور در اردوگاهشان، حسی شبیه به خانه ایجاد کنند؛ اما نهایتاً فکر رفقای کشتهشدهشان آنها را رها نمیکند و سماور در این محیط کابوسوار به یک شیء مرده تبدیل میشود که مفهومش را از دست داده است. اما بزرگترین ترادی در میدان جنگ رقم نمیخورد؛ بلکه زمانی به وقوع میپیوندد که سربازان در خانههایشان به سر میبرند. جنگی که هر لحظه آرزوی رهایی از آن را دارند، حال به تکتک سلولهای مغزشان نفوذ کرده و یاد آن هیچوقت از خاطرشان نمیرود. وقتی سربازان پس از جنگ به خانه برمیگردند، دیگر همانی نیستند که پیش از رفتن بودند.
9 قطعهی نخست کتاب خنده سرخ واگویههای سرباز حاضر در جنگ است و در قطعات باقیمانده، برادرش وظیفهی روایت را بر عهده میگیرد. اما هر دو راوی آنقدر به هم شباهت دارند که در نگاه اول، تشخیص دادن آنها از هم غیرممکن به نظر میرسد. هنگامی که لئونید آندریف روایت را به دست برادر میسپرد، دیدگاه یا سبک هیچ تغییری نمیکند؛ زیرا غم، اندوه، جنون و افسردگی سرانجام او را نیز تسلیم میکند. او که هرگز جنگ را از نزدیک ندیده است، تأثیرات جنگ را در جامعهی اطراف خود مشاهده میکند. مردمی که دیگر نسبت به مصائب جنگ بیحس شدهاند و هیچ اهمیتی برای آن قائل نیستند، در برابر خانواده و دوستان سربازانی قرار میگیرند که هستیشان را در قمار جنگ از دست دادهاند.
لیانید آندرییف دربارهی داستان خنده سرخ مینویسد: «من میخواهم رسول خودویرانگری باشم. من میخواهم کتابم بر عقل انسان، احساسات، اعصاب و سرشت او تأثیر بگذارد. من دوست دارم وقتی مردم کتابم را میخوانند رنگشان از وحشت بپرد. داستان من باید مانند مادهای مخدر در روح آنها رسوخ کند و آنها را دیوانه کند. بهطوریکه وقتی کتابم را میخوانند، مرا نفرین کنند؛ اما باز هم داستانهای مرا بخوانند.»
جالب است که لئونید آندریف هرگز به سربازی نرفت. او قبل از شروع نویسندگی مدتی در حوزهی وکالت آموزشهایی فراگرفت و قبل از مرگ زودهنگامش پس از انقلاب بلشویکی، داستانهای کوتاه، نمایشنامهها و رمانهای متعددی نوشت. البته این حضور نداشتن در جبههی جنگ به او کمک کرد تا از رئالیسم بگذرد و تصویری سورئال و توهمآمیز از جنگ و تأثیرات روانی آن در کتاب خنده سرخ به دست دهد.
حمیدرضا آتشبرآب کتاب خنده سرخ را با همکاری بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، از اصل روسی آن به فارسی ترجمه کرده است.
در نکوداشت کتاب خنده سرخ
- اثری بهغایت مهم و بههنگام و گیرا. (ماکسیم گورکی)
کتاب خنده سرخ برای چه کسانی مناسب است؟
کتاب خنده سرخ برای علاقهمندان به ادبیات کلاسیک روسیه مناسب است.
در بخشی از کتاب خنده سرخ میخوانیم
شب سوم یا چهارم بود... درست یادم نیست، اما شاید دقیقهای در پناهگاه دراز کشیدم و به محض اینکه چشمم را بستم، همان تصویر آشنا و خارقالعاده شکل گرفت؛ یک تکه کاغذدیواری آبی و یک تنگ آب دستنخورده و غبارگرفته روی میز من و در اتاق بغلی، انگار همسر و پسرم باشند و من آن ها را نبینم. فقط اینبار روی میز یک چراغ با حبابی سبز روشن بود و این یعنی که باید حوالی عصر یا شب بوده باشد. تصویر اما بیحرکت ایستاد و من مدت ها با نهایت آرامش و دقت غرق تماشای بازی آتش چراغ در ظرف آب بلورین شدم، به کاغذدیواری خیره ماندم و یکدفعه به فکرم رسید چرا پسرم هنوز نخوابیدهاست؟ آخر شب شده و دیگر وقت خوابش رسیده بود. سپس دوباره کاغذدیواری را با نقش های پیچوتابی و گل های نقرهای و لوله و نردهمانندهایش تماشا کردم. هرگز فکر نمیکردم اتاقم را به این ظرافت بشناسم. گاهی چشم باز میکردم و آسمان سیاه را با حاشیهی آتشین زیبایش میدیدم و باز چشم میبستم و دوباره به کاغذدیواری و آن ظرف آب براق نگاه میکردم و در حیرت بودم که چرا پسرم نمیخوابد ... شب شده بود و باید میخوابید. ناگهان انگار خمپارهای در نزدیکی من ترکید. پای من لرزید و یکی از آنسو خیلی بلندتر از خود انفجار فریاد کشید و فکر کردم: لابد یکی کشته شد! اما حتی بلند نشدم و چشم از آن کاغذدیواری آبیرنگ و ظرف آب برنمیداشتم.
پس از آن برخاستم، راه افتادم، دستور میدادم، به چهرهها خیره میشدم، دستگاه نشانهروی توپ را تنظیم میکردم و مدام در فکر بودم که چرا پسرم نمیخوابد؟ حتی یکبار دراینباره از توپچی پرسیدم و او خیلی مفصل و طولانی چیزهایی گفت و هردو مدام سر تکان میدادیم.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب خنده سرخ |
نویسنده | لئونید آندریف |
مترجم | حمیدرضا آتش برآب |
ناشر چاپی | بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 160 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-253-852-9 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی خارجی |