معرفی و دانلود کتاب هدیه هومبولت
برای دانلود قانونی کتاب هدیه هومبولت و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب هدیه هومبولت
کتاب هدیه هومبولت نوشتهی سال بلو یکی از مهمترین آثار ادبیات آمریکاست که در سال 1976 برندهی جایزه پولیتزر شد. همچنین سال بلو در سال 1976 برندهی جایزه نوبل ادبیات شد که این اثر نقش مهمی در این موفقیت داشت. این رمان نغمهایست تلخ و زیرکانه... در ستایش هنرِ ازدسترفته، روشنفکری راندهشده و مردمانی که زیر آوار طلا و تبلیغ و تلویزیون، معنای هستی را گم کردهاند. چارلی نویسندهی موفقی است که در تقابل با دوست هنرمندش هومبولت؛ شاعری آرمانگرا و منزوی، افکارش حول بحرانهای معنوی و فرهنگی قرار میگیرد و طوفان سهمگینِ نزاعی درونی گریبانگیرش میشود.
دربارهی کتاب هدیه هومبولت
کتاب هدیه هومبولت (Humboldt's Gift) اثریست چندلایه، مملو از طنز تلخ، روانکاوی دقیق، ارجاعهای فلسفی و نقد فرهنگی نافذ. سال بلو (Saul Bellow)، در مقام یکی از چهرههای کلیدی ادبیات قرن بیستم آمریکا، با این رمان تجربهی روایی عظیمی خلق میکند که همزمان خواننده را به خنده، تأمل، سرگیجه و گاه اندوه عمیق وامیدارد. قهرمان داستان، چارلی سیترین، نویسندهای موفق و اهل شیکاگو است که روزگاری شاگرد، دوست و وارث معنوی شاعر پرشوری به نام فون هومبولت فلایشر بوده است؛ شاعری که میتواند نماد آرمانهای شکستخوردهی ادبیات ناب و روشنفکری مستقل در دوران شکوفایی سرمایهداری آمریکا باشد.
چارلی که اکنون درگیر دعوای حقوقی با همسر سابقش، گرفتاریهای مالی، مسائل رواندرمانی و سرگیجههای فلسفیست، بهنوعی در حال بازنگری زندگی و میراث فکری خود است و در طوفان افکار مشوش خود دستوپا میزند. آنهم از دریچهی رابطهای که با هومبولت داشته است و تقابل این دو شخصیت، بیشباهت به برخورد دو کهکشان از دو جهان فکری کاملاً متفاوت نیست؛ کوه یخ و آتشفشان...
چیزی مثل یک قانون نانوشته وجود دارد؛ انگار توافقی پنهانی در دل جهان که میگوید هنرمندان واقعی در نهایت از گرسنگی میمیرند... چرا که هنر به ذات خود ارزشی بیقیمت است و چه بخواهیم چه نخواهیم، این حقیقت تلخ پیش روی ماست که هنر، وقتی با سوداگری آغشته میشود، چیزی از جوهرهاش نمیماند... گویی نزاع برای بقا، روح هنر را میخراشد و در نهایت گریبانگیر ابتکار عمل، رهایی و بیپروایی و میل بیامانِ لذتجویانهاش میشود و هومبلوتِ شاعر، جانباختهی همین جهان بیرحم واقعیت است و در مقابل چارلی، ناچار است از روحیهی شاعرانهاش فاصله بگیرد و این فاصله، همان سیاهچالهایست که هر هنرمندِ مدرن، دیریازود، خود را در لبهی آن خواهد یافت و شاید یکی از ویژگیهای بدیع این رمان، همین باشد که سال بلو موفق میشود در دل یک داستان شخصی و بهظاهر جزئی، تراژدی یک تمدن را بازتاب دهد و سرنوشت آدمی در جهانی که هر روز بیشتر از معنا تهی میشود را به تصویر بکشد.
سال بلو در این رمان، مفاهیمی چون افول معنویت، انحطاط فرهنگی، جایگاه هنر در جامعه مدرن، بحران هویت روشنفکر، و حتی سایهی مرگ و بیمعنایی وجود را در قالبی روایی و با زبانی پرکشش و سرشار از کنایه بیان میکند. طنز جاری در داستان صرفاً برای افشاگریست؛ خندهای تلخ که از شکاف میان آرمانها و واقعیتها، بازیگوشانه چشمک میزند و گاهی هم دست دراز کرده و نیشگونی حوالهی جانمان میکند.
این رمان میتواند بهنوعی همان هدیهای باشد که هومبولت پس از مرگ، به چارلی میسپارد؛ هدیهای که این بار سال بلو آن را به خوانندهاش عرضه میدارد... تا به یادمان بیاورد که اگرچه هنر منزوی، فراموششده یا حتی شکستخورده به نظر میرسد، اما هنوز هم میتواند نجاتبخش باشد... نه برای جهان، اما شاید برای ذهنهای تنهایی که هنوز در جستوجوی معنا هستند. کتاب هدیه هومبولت را با ترجمهی سهیل سمی از انتشارات ققنوس بخوانید.
کتاب هدیه هومبولت برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای مخاطبانی مناسب است که به ادبیات جدی، اندیشهورزانه و چندلایه علاقهمندند؛ کسانی که در پی درک رابطهی میان هنر، معنا و زندگی در جهان مدرناند. اگر دغدغههای بحرانهای درونی انسان معاصر برایتان جذاب است، هدیه هومبلوت شما را عمیقاً درگیر خود خواهد کرد.
در بخشی از کتاب هدیه هومبولت میخوانیم
من همانقدر ناژینسکی بودم که خانه هومبولت قصرِ مکبث. تقاطع جادهها به قطعه زمین دماغهمانندی که کلبه او در آن واقع بود رخنه کرده بود و بهتدریج شکل اصلی آن را به هم میریخت. هومبولت گفت، دیریازود مجبور میشوند مرز میانی را صاف کنند. وگرنه از مسئولان ناحیه شکایت میشود. هومبولت آماده بود از هر شخص یا نهادی شکایت کند. همسایهها در آن محله فقیرنشین مرغ و جوجه پرورش میدادند. همهجا پوشیده از اَراقیطون، خارِ پنبه، گل زُلفی، بلوط پاکوتاه و غیره بود. همهجا یکسره فقرزده بود. به نظر انگار حتی بوتهها هم با مستمری تأمین اجتماعی زندگی میکردند. در آن سو، جوجهها از تَهِ حلق جیکجیک میکردند صدایشان شبیه صدای زنهای مهاجر بود و درختان کوچک، بوتههای سُماق، بلوطها، درختان عرعر؛ همه به نظر فقیر و بیبرگوبار، پوشیده از گردوغبار، با سر و وضعی یتیمگونه. برگهای پاییزی خرد و پودر شده بودند و بوی تجزیه برگها واقعاً خوش و فرحبخش بود. هوا خوب بود. خورشید که فروافتاد، منظره پیشرو شبیه کادری بیحرکت از فیلمی سیاهوسفید شد. غروب. از دوردست، از سمت پنسیلوانیا، لایهای سرخرنگ پیش میخزید و همهجا پخش میشد، صدای زنگولههای گوسفندان بلند شده بود، و سگها در محوطههای قهوهایرنگِ انبارهای غلّه پارس میکردند. در شیکاگو یاد گرفته بودم که از همین صحنه هم چیزی بسازم. در شیکاگو آدم در زمینه هیچ و تقریباً هیچ به خبرهای تماموکمال بدل میشد. با چشمی پُرسو به صحنهای روشن و واضح نگاه میکردم، بوتههای سرخ سماق، صخرههای سفید، زنگِ علفهای هرز، به کلاهگیس سبزرنگ تپهای کوچک بر فراز نقطه تقاطع جادهها واقعاً به دیده تحسین و ستایش نگاه میکردم.
مسئله از تحسین و تمجید صرف مهمتر بود. نوعی دلبستگی و تعلق خاطر بود. حتی میتوانم بگویم عشق بود. تأثیر و نفوذ یک شاعر احتمالاً در احساسی که نسبت به آن مکان پیدا کرده بودم اهمیتی حیاتی داشت، احساسی که هر لحظه عمق و گستره بیشتری پیدا میکرد. منظورم اشاره به مزیت و فرصت طلایی پذیرفتهشدن در عرصه حیاتی ادبی نیست هرچند این مسئله هم کاملاً بیتأثیر نبوده.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب هدیه هومبولت |
نویسنده | سال بلو |
مترجم | سهیل سمی |
ناشر چاپی | انتشارات ققنوس |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 600 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-311-841-9 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان فلسفی خارجی، کتابهای داستان و رمان روانشناسی خارجی |