معرفی و دانلود کتاب صوتی یخبندان
برای دانلود قانونی کتاب صوتی یخبندان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی یخبندان
مأموریتی در برابر تاریکی. وقتی راوی ماجرای کتاب صوتی یخبندان راهی آن روستای دورافتاده شد، هیچ تصوری از مأموریت پیش روی خود نداشت. توماس برنهارد در اثر داستانی بلند خود که برندهی جایزه ادبی برمر نیز شده، مخاطب را راهی سفری طولانی میکند. سفری که از یک سو از دل جادههای یخبندان میگذرد و از سوی دیگر در عمق روان گاه سرد و پریشان انسانها پیش میرود. راوی باید از فردی مرموز مراقبت کند؛ یک پیرمرد نقاش که دلیلی برای زنده ماندن ندارد. این میتواند بزرگترین مأموریت زندگی یک پزشک باشد.
دربارهی کتاب صوتی یخبندان
داستاننویس سرشناس اتریشی، توماس برنهارد (Thomas Bernhard) در اولین رمان خود دو جهان متناقض را به مصاف هم میکشاند؛ یکی به سفیدی برف و یکی به تاریکی و تلخی روان انسان. کتاب صوتی یخبندان (Frost) لرزه به تن مخاطب میاندازد؛ نه فقط بابت فضاسازی سرد و سوزانش، بلکه بابت جزئیات عمیق و شفافی که خالق آن از روان رنجور انسانها به نمایش در میآورد.
سفری سرد، مأموریتی ناشناخته
یک دانشجوی جوان پزشکی به زودی باید محل زندگی خود را به مقصد یک روستا ترک کند. این کار به دستور استادش است و چارهای جز اطاعت از آن وجود ندارد. اما هدف او، درمان بیماران یا رسیدن به وضعیت سلامت روستاییان نیست. او بابت موضوع ویژهای به این مأموریت آمده. راوی موظف است فقط از یک شخص محافظت کند. آن شخص کسی نیست جز «استراخ»، نقاش عبوس و عجیبوغریب روستا. در نظر استراخ هیچچیز در دنیا رنگی ندارد و همهچیز درست مانند منظرهی اطراف او سیاه و سفید است.
یأس و ناامیدی سراسر اتاق کوچک پیرمرد در مسافرخانهی دورافتادهی کوهستانی را پوشانده است و حالا راوی باید خود را با حقیقتی تازه در زندگیاش وفق دهد: این که او پرستار شبانهروزی یک پیرمرد افسرده است. او باید با دقت احوالات پیرمرد را مشاهده و ثبت کند و واگویههای درونی مرد دچار شده به جنون را به استادش گزارش کند. اما رابطهی دو شخصیت اصلی کتاب صوتی یخبندان از رابطهی ساده میان پزشک و بیمارش فراتر میرود. در ادامهی این داستان شاهد رویارویی دو رشته از احساسات متفاوت هستیم.
جدال بین سپیدی برف و سیاهی ذهن
در سویی از این تقابل، شاهد یأس بیپایان پیرمرد و احساس دلزدگی مداوم او هستیم. پیرمرد زندگی را بیهوده میداند و فایدهای در آن نمیبیند. از طرف دیگر راوی به عنوان شاهد این گفتوگوهای درونی، کمکم به تفکرات پیرمرد نزدیک میشود و سایهی سرخوردگی، پزشک جوان را نیز در آغوش میگیرد. وجود تلخ استراخ کمکم بر راوی نیز تأثیر میگذارد و این موضوع در نوشته و گزارشهای او نیز آهسته نمایان میشود.
همچنین در ادامهی رابطهی راوی بیاسمورسم داستان و نقاش پیر، به اطلاعاتی دربارهی سرگذشت آنها پی میبریم؛ رنجهای بسیاری که استراخ در زندگی چشیده را درک میکنیم و سرمای وجود او را در مییابیم. آن اتاق نمور در مسافرخانه قرار بود روزی خانهی اقبال پیرمرد باشد. در حقیقت استراخ به آنجا پناه برده بود. اما آنطور که معلوم است تجربیات تلخ زندگی در خانهی تازه نیز همراه او هستند و دردهای جسمی و روحی دست از سرش برنمیدارند. استراخ این روستای سرد و دورافتاده را گوشهی دیگری از جهان فاسد و تیره و تار میبیند.
در سوی دیگر راوی نیز تلاش میکند با شرایط موجود کنار بیاید و دانستههای خود را برای بهبود اوضاع بیمار و دیگر اهالی روستا به کار ببندد. چرا که اوضاع دیگران نیز از پیرمرد بهتر نیست و سراسر محیط روستا از بیماری سل و جنایت و خشونت پر شده. پزشک جوان همچنان که افکار و مشاهدات آشفتهی پیرمرد را ثبت میکند خود نیز بیآنکه بداند به تأمل میپردازد و گاه به سرگردانی و بدبینی دچار میشود. در این میان بیماری پیرمرد که با سردردهای طاقتفرسا و ورم پا همراه هست هرروز بیشتر پیش میرود و اوضاع را از قبل نیز آشفتهتر میکند.
توماس برنهارد، استاد نمایش یأس و کاوش روانشناسانه
توماس برنهارد در نمایش دادن عواطف و احساسات درونی قلم قدرتمندی دارد. او خوب میتواند حس ناامیدی را در قالب کلمات بریزد و آن را در ظرف داستان جای دهد. برنهارت همچنین در فضاسازی استادی بیبدیل است. او ماجرای سرد و تاریک خود را در دل کوهستانی یخزده روایت میکند؛ جایی که گویی روان انسانهای نیز به پژمردگی گرفتار شده و دیگر در قلب آدمها خبری از گرمای عشق نیست.
دیگر ویژگی خاص رمان صوتی یخبندان نمایش تضاد و دوگانگیهاست. در سمتی از داستان جوانی را مشاهده میکنیم که در آغاز مسیر حرفهای خود است و قرار است به زودی پزشک شود و در سمت دیگر پیرمردی را میبینیم که پس از سالها تجربه، اکنون سالهای آخر عمر خود را سپری میکند. این تفاوتها، مخاطب را به درستی به یاد کشمکشهای درونی و جنگ همیشگی امید و ناامیدی میاندازد. اما در انتهای این سفر، آیا امید جان دوبارهای میگیرد و یا اندوه پیروز میدان میشود؟
اگر شما نیز میخواهید از عاقبت ماجرا خبردار شوید و یک رمان روانشناختی ناب را به فهرست خواندههای خود اضافه کنید پیشنهاد میکنیم سری به رمان صوتی یخبندان بزنید. این اثر با تلاش نشر صوتی رادیو گوشه و یاری انتشارات بیدگل به دست شما رسیده است. ترجمهی کتاب را زینب آرمند برعهده داشته و روایت شنیداری آن نیز کاری از حامد عابدینی است.
جوایز و افتخارات کتاب یخبندان
- برندهی جایزه ادبی برمر، سال 1965
نکوداشتهای کتاب یخبندان
- نمونهای بارز از انتقاد تندوتیز به همه چیزهای بزرگ و کوچک و تراژیک و کمیک هستی. (بررسی Kirkus)
- توانمندی درخشان توماس برنهارت در ساخت مونولوگهای درونی و سرد و تاریک در نوع خود بیهمتاست. (هفتهنامهی ناشران)
کتاب صوتی یخبندان برای شما مناسب است اگر
- به دنبال سفری روانشناختی به اعماق ذهن انسان و روان تیره و روشن او هستید.
- داستانهایی که حال و هوای مالیخولیایی و آشفته دارد را میپسندید.
- به دنبال کردن داستانهای کلاسیک بهویژه رمانهای قرن بیستم و فلسفی علاقه دارید.
در بخشی از کتاب صوتی یخبندان میشنویم
سلاخ در راه نقاش را دیده بود که کنار ریشهی درختی روی زمین چمباتمه زده؛ اما موقع رد شدن او حتی سرش را بلند نکرده بود. سلاخ هم از این رفتار نقاش جا خورده و برگشته بود تا با او حرف بزند. مثل این که نقاش گفته بود: «دارم روی مسئلهای کار میکنم.» بعد سلام میآید برود که نقاش با یک کلمه دوباره برش میگرداند: «یخبندان» ظاهراً گفته بود: «دارم همهچیز را امتحان میکنم، ولی تمام تلاشها بینتیجه میماند.» سلاخ کنارش مینشیند و شروع میکند به حرف زدن با او. چرا نمیرود به مسافرخانه و از زن مسافرخانهچی نمیخواهد که یک لیوان چای داغ درست کند؟ بهترین کار این است که با نوشیدن این سرمای استخوانسوز را از بدنش بیرون براند. «بیایید ببینم آقای نقاش نباید ناامید شوید.» گویا وقت گفتن این جمله چشمهای سلاخ پر از اشک شده بود. اینطور که معلوم است سلاخ چند بار دیگر او خواسته بلند شود، تا اینکه نقاش بالاخره متوجه شده آنجا نشستن بیفایده است و کمی که بگذرد برایش دردناک هم میشود. بعد ظاهراً گفته «فایده ندارد!» و بلند شده و با هم رفتهاند سمت جنگل کاج. سلاخ میگوید «انگار بیشتر میخزید تا راه برود.» بعد به سلاخ اجازه داده که سر چوب دستیش را بگیرد و او را تا مسافرخانه بکشد. سلاخ از سر خیرخواهی میگوید: «همیشه میدانستم که این نقاش مشکلی دارد.» لحنش آنقدر سرد و بیاحساس است که اتفاقاً معلوم میشود چقدر متأثر شده. گویا به نقاش گفته بود: «این کار عملاً خودکشیست.» مشاهداتش نشان میداد نقاش نسبت به قبل تغییر کرده. نسبت به آن زمان که به قول نقاش همیشه میخندید.
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی یخبندان |
نویسنده | توماس برنهارد |
مترجم | زینب آرمند |
راوی | حامد عابدینی |
ناشر چاپی | نشر بیدگل |
ناشر صوتی | رادیو گوشه |
سال انتشار | ۱۴۰۴ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۱۶ ساعت و ۴۶ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای صوتی داستان و رمان روانشناسی خارجی، کتابهای صوتی داستان و رمان فلسفی خارجی، کتابهای صوتی ادبیات کلاسیک |