معرفی و دانلود کتاب صوتی مخلوقات یک روز
برای دانلود قانونی کتاب صوتی مخلوقات یک روز و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی مخلوقات یک روز
کتاب صوتی مخلوقات یک روز، نوشتهی اروین د. یالوم، حاوی ده داستان جذاب و زیبا از افراد مختلف است که دید شما را نسبت به جهان و مرگ عوض میکند. یالوم در این اثر درگیریهای بیمارانش که دربارهی داشتن یک زندگی پرمعنا و کنار آمدن با مرگ است را به تصویر میکشد.
اروین د. یالوم (Irvin David Yalom)، در کتاب صوتی مخلوقات یک روز (Creatures of a day: and other tales of psychotherapy)، با ارائه داستانهای گوناگون، شما را با اشخاص مختلفی آشنا میکند که با مسائل وجودی و درونی خود درگیر هستند و خود را از زندگی شاد و ایدهآل دور کردهاند.
این اثر به شما میآموزد که چگونه با مسائلی مانند مرگ، استرس، ناامیدی، اضطراب و عدم اعتماد به نفس روبهرو شوید و یک زندگی موفق و معنادار را برای خود ایجاد کنید و سطح آگاهی خود را از زندگی و مسائل درونی و وجودی ارتقا دهید.
اروین د. یالوم در این کتاب از زندگی افراد زیادی سخن میگوید، مردی که هیچ شخصی او را قبول ندارد و همه او را پس میزنند و اعتماد به نفس خود را از دست داده است، زنی که به پرستاری مشغول است و مشکلی برای او پیش میآید و بسیار عصبانی و حیران است. تاجری که در شغل و حرفهی خود همتا ندارد و بسیار موفق است اما دست به خودکشی زده و از زندگی ناامید است. روانشناسی که به تازگی مدرک خود را دریافت کرده و در زمینهی وضعیت انسانی مطالعاتی انجام میدهد، در همین حین خاطرات شخصیاش با دوستی که از دست داده است او را سرگردان میکند و...
نکوداشتهای کتاب مخلوقات یک روز:
- با یالوم به عنوان راهنمایمان، ابزار آن را مییابیم تا نه تنها روزمان را قابل تحمل سازیم، بلکه آن را معنیدار و لذتبخش کنیم. (Goodreads)
- مرهمی قدرتمندتر از هر قرص و دارویی. (Washington Post)
- با داستانهایی تکان دهنده که همدلی مخاطب را برمیانگیزند. (Publishers Weekly)
در بخشی از کتاب صوتی مخلوقات یک روز میشنویم:
چند ماه پیش به مراسم خاکسپاری مولی رفتم. کسی که سالها حسابدارم بود، آچار فرانسهای که دههها برایم کار کرد، هم موهبتی برایم بود و هم بزرگترین مشکلم. اولین بار در 1980 او را استخدام کردم تا وقتی در تعطیلیِ یک ساله در اروپا و آسیا برای نوشتن به سر میبردم، نامههایم را جمع کند و صورت حسابهایم را پرداخت کند. وقتی برگشتم، مولی خیلی زود از نقش کوچکی که داشت احساس نارضایتی کرد و کمکم شروع کرد به داخل کردن خودش در همهی موضوعات شخصیام. خیلی زود مدیریت همهی مسائل مالی و شخصی مرا بر عهده گرفت، کارهایی مثل پرداخت صورتحسابها، بررسی نامهها و مرتب کردن مقالات، دستنوشتهها و قراردادها. او باغبان مرا اخراج کرد و تیم باغبانی خودش را جایگزین کرد؛ و بعد از این تیمهای نقاش، خدمتکار و نظافتچی او هم وارد گود شدند البته اگر کار سبُکی هم وجود داشت، اصرار داشت خودش آن را انجام دهد.
هیچ چیز مانع او نبود. یک روز که به خانه برمیگشتم، متوجه چند گاری در حیاط خانه شدم و دیدم مولی پای یک درخت بلوط بزرگ ایستاده و مردی را که سی متر بالاتر از او روی درخت است صدا میزند و به او میگوید کدام شاخهها را بِبُرد. تعجب کردم که چطور خودش بالای درخت نرفته است. او اصرار داشت که دربارهی این موضوع با من گفتوگو کرده است، ولی من مطمئن بودم که چنین کاری نکرده است. دیگر کاسهی صبرم لبریز شد و همان جا او را اخراج کردم و البته دستکم سه بار دیگر هم در موقعیتهایی متفاوت باز او را اخراج کردم؛ ولی او هیچ کدام را نپذیرفت. هر بار دربارهی میزان حقوقش اعتراض میکردم به من یادآوری میکرد که من و همسرم قبل از آمدن او، برای پرداخت صورتحسابها و تنظیم دخل و خرجمان، چه زحمتی میکشیدیم و البته در این مورد کاملاً حق داشت، و بنابراین پیشنهاد میکرد ماهی دو ساعت بیشتر کار کنم تا بتوانم حقوق او را بدهم. او اصرار داشت که حضورش ضروری است، و اخراج کردنها و اعتراضات من هیچ وقت از صمیم قلب نبود؛ زیرا میدانستم که حق با اوست. وقتی بر اثر سرطان لوزالمعده مرد، خیلی ناراحت شدم و میدانستم دیگر هیچ وقت کسی را مثل او پیدا نخواهم کرد.
مراسم یادبود مولی در یک بعد از ظهر زیبای آفتابی در حیاط خانهی پسرش برگزار شد. از دیدن بسیاری از همکاران دانشگاه استنفورد خیلی تعجب کردم. اصلاً نمیدانستم که آنها هم مشتریان او هستند، ولی به یاد آوردم که او به قواعد رازداری شدیدش افتخار میکرد و همیشه از افشای هویت مشتریهایش امتناع میکرد. در پایان مراسم یادبود، بلافاصله بلند شدم تا چند تا از دوستانم را به فرودگاه برسانم؛ اما درست وقتی که داشتم درِ خانه را باز میکردم، شنیدم کسی نامم را صدا زد، برگشتم و دیدم که مردی باوقار که کلاه پاناماییِ زیبایی به سر داشت، به همراه زنی دوست داشتنی به سمتم آمدند. مرد که فهمید او را به جا نیاوردهام، خودش را معرفی کرد. «من اَلوین کراس هستم و ایشون هم همسرم، مونیکا؛ خیلی وقت پیش شما را برای درمان دیده بودم.» از این موقعیت وحشتناک متنفر بودم. همیشه با تشخیص چهرهها مشکل داشتم و چون سنّم بالا رفته بود، این مشکل شدیدتر هم شده بود. احساس کردم برای این بیمار سابق خیلی دردناک خواهد بود که متوجه شود من او را نشناختهام؛ بنابراین، مدتی وقتکشی کردم و منتظر و امیدوار بودم خاطرهای از او به ذهنم بیاید. «اَلوین! از دیدنت خوشوقتم؛ و همچنین از دیدن تو، مونیکا.»
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی مخلوقات یک روز |
نویسنده | اروین یالوم |
مترجم | حسین کاظمی یزدی |
راوی | فرهاد اتقیایی، افشین اعتماد |
ناشر چاپی | انتشارات پندار تابان |
ناشر صوتی | انتشارات کتابسرای نیک |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۸ ساعت و ۲۳ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای روانشناسی بالینی |