معرفی و دانلود کتاب صوتی سال بلوا

عکس جلد کتاب صوتی سال بلوا
قیمت:
۱۱۸,۰۰۰ تومان
خرید کتاب صوتی
۳۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب صوتی سال بلوا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب صوتی سال بلوا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب صوتی سال بلوا

کتاب صوتی سال بلوا اثر عباس معروفی روایتی از هفت شب است که شما را سال‌ها عقب برده و تداعی‌گر کل تاریخ ایران و زندگی غم‌انگیز نوشافرین است. نوشافرینی که خود نمادی از مظلومیت تمامی زنان و دختران رنج کشیده است.

کتاب سال بلوا (Sal-e- Balva) به سبک سیال ذهن نگاشته شده است. خانواده‌ای که با امید و آرزو نقل مکان می‌کنند اما بلوایی از جانب مردم، نقشه‌هایشان را نقش بر آب می‌کند. داستانی که به صورت اول شخص اتفاق می‌افتد و نویسنده از پرداخت به حاشیه پرهیز می‌کند و مخاطب را مستقیم وارد داستان می‌کند. ما با زنی روبه‌رو هستیم که در زمان حال به سر می‌برد و بعد از روبه‌رو شدن با واقعیت، دوباره به خاطرات خود باز می‌گردد. اوست که بخش‌هایی از کتاب را روایت می‌کند و بخش‌های دیگر کتاب توسط دانای کل روایت می‌شود.

این کتاب حاوی خاطراتی است که در ذهن نوشافرین مرور می‌شود. نوشا دختر سرهنگ نیلوفری است. سرهنگی که برای پیمودن پله‌های ترقی به سنگسر (مکانی که داستان کتاب در آن اتفاق می‌افتد) آمده است، تصمیم دارد آینده‌ای باشکوه برای دخترش رقم بزند و در آرزوی‌ صعود از پله‌های‌ ترقی‌ مدام‌ سقوط‌ می‌کند.

اما نوشا عاشق کوزه‌گری غریب می‌شود و تمام وجودش را تقدیم او می‌کند، با این حال تقدیر، تصمیم دیگری برای نوشا گرفته است...

در دل کتاب سال بلوا افسانه زرگر و دختر پادشاه هم وجود دارد که گاه مخاطب را به کلی از کتاب دور می‌کند و دنیایی متفاوت برای او ترسیم می‌کند. افسانه‌ای که با داستان کتاب در هم آمیخته شده و این هنر نویسنده را نشان می‌دهد.

در کتاب سال بلوا شخصیت‌های اصلی دیگری هم وجود دارند. شخصیت‌هایی که هر کدام براساس دلایل خود فعالیت‌های خاصی انجام می‌دهد.

قبل از هر چیزی این رمان در مورد مظلومیت زن ایرانی است. زنی که از زورگویی‌های مردانه، از سختی‌های زمانه و از نگاه‌های هیز مردان در امان نیست و مدام باید مراقب خود باشد که مبادا کاری کند که مردی را تحریک کند. قربانی شدن زن عامل تاثیرگذاری برای پرمخاطب شدن اثر است.

کتاب سال بلوا به موضوعات مختلفی اشاره می‌کند. به عشق ممنوعه می‌پردازد و قدرت طلبی را به خوبی نشان می‌دهد. زن ستیزی را بررسی می‌کند و نشان می‌دهد که تا چه حد زن‌ها محدود هستند. عباس معروفی همه این موارد را به شیوه‌ای زیبا نوشته است. به گونه‌ای هر کدام از این موضوعات تکه‌ای از داستان را شکل می‌دهد و مخاطب باید این تکه‌ها را همانند پازل کنار هم بچیند و در آخر به مفهوم اصلی داستان برسد. همین داستان را به شدت جذاب کرده است و از خستگی خواننده می‌کاهد.

عباس معروفی (Abbas Maroufi) نویسنده پرآوازه ایرانی در تهران چشم به جهان گشوده است. وی شاعر، رمان‌نویس‌، نمایش‌نامه‌نویس، ناشر و روزنامه نگار مقیم کشور آلمان است. آغاز فعالیت ادبی عباس معروفی زیر نظر هوشنگ گلشیری و محمدعلی سپانلو بود. وی در دهه‌ی 60، کتاب معروف خود سمفونی مردگان را به چاپ رسانید و در عرصه ادبیان ایران به شهرت رسید. از رمان‌های معروفی می‌توان به سمفونی مردگان، پیکر فرهاد، فریدون سه پسر داشت و سال بلوا اشاره کرد.

جملات برگزیده کتاب صوتی سال بلوا:

- عمرباخته‌ها، عاشق عمر دیگران می‌شوند.
- مردها همیشه تا آخر عمر بچه‌اند، این یادت باشد.
- کارم از تکیه گذشته. دلم میخواهد توی بغلت بمیرم.
- تقدیر، اسب رم کرده‌ای است که نمی‌شود بهش دهنه زد.
- کاش تولد من هم می‌ماند برای بعد، به کجای دنیا بر می‌خورد؟
- زن‌ها را باید روی صفر نگه داشت، یکی بدهی، دومی را هم می‌‌خواهند.
- وقتی آدم دورخیز کند که بلند بپرد، اما نتواند و در همان پشت و پسله بماند، دیگر چی واسه آدم می‌ماند؟
- من چه‌قدر او را می‌شناختم؟ شاید هزار سال. و چرا برای داشتن او باید به زمین و زمان التماس می‌کردم؟
- پدر می‌گفت: همه جا تاریک است، می‌فهمی؟ گریه می‌کردم و جوری که بغضم بروز نکند می‌گفتم آره. گفت: هرگز نمی‌فهمی.
- وقتی خدا می‌خواست تو را بسازد، چه حال خوشی داشت، چه حوصله‌ای! این موها، این چشم‌ها…. خودت می‌فهمی؟ من همه این‌ها را دوست دارم.
- سال‌ها بعد فهمیدم که مردها همه‌‌شان بچه‌‌اند، اما بعضی‌ها ادای آدم بزرگ‌ها را درمی‌‌آورند و نمی‌‌شود بهشان اعتماد کرد، به خودشان هم دروغ می‌‌گویند.

در قسمت‌هایی از کتاب صوتی سال بلوا می‌شنویم:

- از یاد برده بودم که دخترم، و در آن لحظه به این فکر نمی‌کردم که مردها وقتی با آن سبیل سربالا و چشم‌های براق زل بزنند به آدم، از بالا به پایین و از پایین به بالا، چشم‌های جستجوگری که انگار به زور می‌خواهد چادر آدم را پس بزند و سراپای آدم را یکباره ببلعد، آدم از خجالت آب می‌شود، ذوب می‌شود، لای دست‌های یک نفر فشرده می‌شود و به قدر قطره‌ای فرو می‌افتد، چِک.

- سروان خسروی گفت: "بله، فرموده بودید. با اجاره‌دار صحبت کردم، بهش گفتم پوستت را می‌کنم اگر سنگ درست در ترازو نگذاری." و بی آن‌که نگاهش را از من بردارد، چایش را خورد، لیوان را روی میز گذاشت و تعلیمی را چندبار به پاهاش کوبید.
مادر گفت: نوشا! و چشم‌غره‌ای به رانم رفت. به تندی چاک دامنم را پوشاندم و زیرچشمی سروان خسروی را پاییدم. انگار با چشم‌هایش دامنم را جر داده بود و بعد با خوشی زل‌ زده بود.

- حسینا گفت: "می‌دانی اولین بوسه جهان چطور کشف شد؟"
دست‌هاش تار آرنج گِلی بود، گفت که در زمان‌های بسیار قدیم زن و مردی پینه دوز یک روز به هنگام کار بوسه را کشف کردند. مرد دست‌هاش به کار بود، تکه نخی را با دندان کند، به زنش گفت بیا این را از لب من بردار و بینداز. زن هم دست‌هاش به سوزن و وصله بود، آمد که نخ را از لب‌های مرد بردارد، دید دستش بند است، گفت چه کار کنم. ناچار با لب برداشت، شیرین بود، ادامه دادند.

- دنیایی کودکی‌ام به سرعت می‌گریخت و روزهای تلخ می‌گذشت. گاهی احساس می‌کردم دنیا بر اساس عقل و منطق مردانه می‌گردد که مردها شوهر زن‌ها بشوند و صورت‌شان را چروکیده کنند، اگر توانستند بچه به دامن‌شان بیندازند و اگر نتوانستند اشکشان را در بیاورند. زن موجودی است معلول و بی‌اراده که همه جرئت و شهامتش را می‌کشند تا بتوانند برتریشان را به اثبات برسانند. مسابقه‌ی مهمی بود و مرد باید برنده می‌شد. اما نمی‌دانم خدا این‌جور تقدیر کرده بود، یا من بداقبال بودم؟ این چیزها را من هرگز نفهمیدم. زن‌های دیگری را هم می‌شناختم یا نشمه می‌شدند، یا عنکبوت قالی، یا وامانده در پله‌های خانه پدری، و یا چه اهمیت دارد؟ معصوم می‌زد و من هنوز صداها را می‌شنیدم. حسرت خواب‌های قضا شده، حسرت ملافه‌های سفید، حسرت بوی خاکی که مدام مرا برمی‌گرداند، و حسرت شب‌های که گم کرده داشتم و نمی‌توانستم بخوابم، آخ که من چقدر حسرت به دل بودم.

فهرست مطالب کتاب صوتی

نمونه 1
نمونه 2
نمونه 3
28 دقیقه
شب یکم - بخش اول
18 دقیقه
شب یکم - بخش دوم
26 دقیقه
شب یکم - بخش سوم
32 دقیقه
شب یکم - بخش چهارم
30 دقیقه
شب یکم - بخش پنجم
26 دقیقه
شب دوم - بخش اول
30 دقیقه
شب دوم - بخش دوم
35 دقیقه
شب دوم - بخش سوم
29 دقیقه
شب دوم - بخش چهارم
18 دقیقه
شب سوم - بخش اول
29 دقیقه
شب سوم - بخش دوم
25 دقیقه
شب سوم - بخش سوم
27 دقیقه
شب سوم - بخش چهارم
23 دقیقه
شب سوم - بخش پنجم
22 دقیقه
شب سوم - بخش ششم
24 دقیقه
شب سوم - بخش هفتم
23 دقیقه
شب چهارم - بخش اول
25 دقیقه
شب چهارم - بخش دوم
12 دقیقه
شب چهارم - بخش سوم
24 دقیقه
شب پنجم - بخش اول
20 دقیقه
شب پنجم - بخش دوم
21 دقیقه
شب پنجم - بخش سوم
27 دقیقه
شب ششم - بخش اول
29 دقیقه
شب ششم - بخش دوم
17 دقیقه
شب ششم - بخش سوم
21 دقیقه
شب هفتم - بخش اول
21 دقیقه
شب هفتم - بخش دوم
20 دقیقه
شب هفتم - بخش سوم

مشخصات کتاب صوتی

نام کتابکتاب صوتی سال بلوا
نویسنده
راویعاطفه رضوی
ناشر چاپیانتشارات ققنوس
ناشر صوتی آوانامه
سال انتشار۱۳۹۷
فرمت کتابMP3
مدت۱۱ ساعت و ۲۰ دقیقه
زبانفارسی
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان عاشقانه ایرانی
قیمت نسخه صوتی

نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی سال بلوا

علی شیبانی
۱۳۹۸/۰۱/۱۶
به نام آن ذات بی‌چون که عابد را معبود و عاشق را معشوق آفرید.
سال بلوا
نوشته‌ی عباس معروفی
انتشارات ققنوس
نسخه‌ی کتاب صوتی از نشر آوانامه
گوینده: عاطفه رضوی
امتیاز گودردز: ۳. ۸۸ از ۵
همین الان کتاب رو تموم کردم و زبونم بند اومده از وصف کردنش.
تا قبل از خوندن “سال بلوا” فکر میکردم که هیچ رمان
ایرانی‌ای نمیتونه در حد و اندازه‌های “سمفونی مردگان” عباس معروفی باشه. ولی بعد از خوندن این کتاب فهمیدم که این عباس معروفیه که حرفی واسه گفتن باقی نمیذاره!
قلم بی‌نظیر نویسنده و اجرای فوق العاده‌ی “عاطفه رضوی” در نشر “آوانامه”، این کتاب رو تبدیل به یکی از بهترین کتاب‌هایی که خونده بودم کرد.
پی نوشت: نثر عباس معروفی بسیار غم انگیز اما در عین حال بسیار شیرین است. جوری که احتمالا به پهنای صورت اشک خواهید ریخت.
از متن کتاب:
می دانی اولین بوسه‌ی جهان چطور کشف شد؟ در زمان‌های بسیار قدیم زن و مردی پینه دوز یک روز به هنگام کار بوسه را کشف کردند. مرد دستهاش به کار بود، تکه نخی را با دندان کند، به زنش گفت بیا این را از لب من بردار و بینداز. زن هم دست هاش به سوزن و وصله بود، آمد که نخ را از لب‌های مرد بردارد، دید دستش بند است، گفت چه کار کنم؟ناچار با لب برداشت، شیرین بود، ادامه دادند.
————————
مگر نمیشود آدم سال‌های بعد را به یاد بیاورد و برای خودش گریه کند؟!
————————
گفت: مرا یادت هست؟
دویدم و در راه فکر کردم که من چه یادی دارم، چرا یادم به وسعت همه‌ی تاریخ است؟ و چرا آدم‌ها در یاد من زندگی میکنند و من در یاد هیچکس نیستم؟
————————
گفتم به همین سادگی است. آدم این همه به خودش مغرور است که خیال میکند هیچوقت از کار نمی‌افتد. بعد یکباره میبیند که دنیا با سرعت دور میشود و او جا مانده است.
جمعه ۱۶ فروردین ۹۸
#علی_شیبانی
s a
۱۳۹۹/۰۷/۲۱
کتابی سراسر مملو از نماد. ابتدا کلافی سر در گم که در انتها آنچنان همه چیز روشن میشه که ادم دوست داره بره و از اول یک بار دیگه با یک دید دیگه بخونه. هر اسم و هر وسیله و هر اتفاقی نمادهای تکون دهنده ایه. ساده لوحانه است اگر بگیم فقط یک داستان عاشقانه است. دیدگاه‌های مختلف سیاسی مذهبی، اجتماعی، و در و شیادی‌های متفاوت هر قشر هر طرز تفکری آنچنان زیبا در قالب داستان دراومده که ادم از این همه نبوغ نویسنده به وجد میاد. واقعا قلم توانمندی دارند. خوانش هم عالی بود و احساسات به خوبی منتقل میشد. هر چند که اهنگ‌های انتها و ابتدای هر فصل طولانی بود ولی گزینش اهنگ‌ها هم به فضای داستان کاملا شبیه بود و هر چه تمام تر ادمو غرق داستان میکرد. بعضی از جملات نویسنده نیاز به مدتها تفکر و تعمق داشت.
به هر قشر و هر سن و هر طرز تفکری پیشنهاد این کتاب رو میدم.
فاطمه رحیمی
۱۴۰۱/۰۹/۲۶
کاش آدم‌ها گاهی عشق را به رسمیت می‌شناختند عاشق را و معشوق را و یا لا اقل حرام آدم‌های بی مقدارش نمی‌کردند کاش آدم‌ها همدیگر را به رسمیت می‌شناختند و در حد مرگ به هم خشونت روا نمی‌داشتند همگرایی را به واگرایی ترجیح می‌دادند مگر چند سال آدم عمر می‌کند و مگر همه چیز همین دنیاست به پشت سر نگاه کنیم هر انگار چه بود یک رویا بود پس چرا رویای شیرین نسازیم چرا سال بلوا درست کنیم چرا خودمان نباشیم و به هم اعتماد نکنیم بجای اینکه پا روی گرده هم گذاریم قلاب بگیریم برای بالا رفتن یکدیگر که نه سکوی پرتاب هم باشیم.... بخدا می‌شود دیگران چنین کردند شد داستان را دوست داشتم اگرچه قلب آدم را می‌فشارد روایتش قشنگ بود ذهن را به چالش می‌کشید آن خانه باصفا آن شهر خوش آب وهوا آن نهرهای آب با صدای لوق لوقش روی سنگها بوی خاک باران خورده که همه در ذهن می‌پیچید ولی خیلی زود با صفیر گلوله‌ای مخدوش می‌شد. هفت شب طول کشید تا یک زن تنهای قربانی کتک خورده آنهم از یک فرد تحصیل کرده فرنگ رفته با طبق طبق ادعا اما بی اخلاق و متظاهر جان به جان آفرین تسلیم کند داستان از لابلای خاطرات او که نیمه جان است روایت می‌شود و گاه از زبان سوم شخص آن جا که مربوط به زمان حال است ودر آخر از زبان روح آن زن. عبارات قشنگی در داستان وجود دارد وعبرت آموز است و گوینده مسلط وتواناست.
رها نادری
۱۴۰۳/۰۸/۱۳
عرض ادب و تشکر فراوان از تهیه کننده و دست اندرکاران این برنامه مفید و قابل ستایش،
عباس معروفی «سال بلوا» را در اردیبهشت ۱۳۶۸ شروع و در خرداد ۱۳۷۱ تمام کرد. یک رمان تراژیک و عاشقانه در زمانه‌ای پر آشوب. یک اثر مدرن ایرانی که در آن فرم و سبک روایت خلاقانه است. فرم در اختیار محتوا قرار گرفته، با و و
داستانی غیرخطی از نظر زبان بسیار غنی. این کتاب پرفروش که نویسنده آن را در غربت نگاشته بود، در سال ۱۳۸۲ توسط انتشارات ققنوس به چاپ رسید.
جالب اینکه این کتاب در سریال شهرزاد دیده میشه.
نوشا، تنها فرزند سرهنگ نیلوفری عالیه خانم است که پدرش به خاطر وعده وزارت جنگ از طرف دولت از شیراز به سنگسر می‌رود. این هجرت به نوعی باعث نابودی خودش و خانواده‌اش می‌شود؛ چرا که حکم وزارت را هیچ‌گاه دریافت نمی‌کند و رویای ملکه شدن دخترش را هم با خود به گور می‌برد. زندگی دونفرهٔ نوشای ۱۷ ساله و مادرش آغاز می‌شود. نوشا عاشق حسینا کوزه‌گر شده اما با این‌حال مجبور است تا به خواستگارش که تنها پزشک شهر است، یعنی دکتر معصوم پاسخ مثبت بدهد. شروع یک زندگی با بدبینی و شک. حسینا ناپدید می‌شود و نوشا در سراسر زندگی خودش را سرزنش می‌کند. وقتی حسینا برمی‌گردد و دکتر معصوم ماجرای عشق آن‌ها را می‌فهمد، شروع به آزار نوشا می‌کند و این زد و خوردها در آخر منجر به مرگ نوش‌آفرین می‌شود؛ مرگی در مظلومیت.
نوشا خاطراتش را در هفت شب پایانی عمرش تعریف می‌کند. روایتی تب‌آلود با دیالوگ‌های ذهنی نوشا و به زبان اول شخص در روایت شب‌های فرد داستان. شب‌های زوج را نویسنده خودش روایت می‌کند. داستان مستقیم وارد اصل ماجرا می‌شود و مقدمه‌چینی زائد ندارد. روایتی از رنج و تاریخ در خلال سال‌های جنگ جهانی دوم در ایران ۱۳۲۰. روایتی از مظلومیت زن
محمدرضا نظری
۱۴۰۳/۰۶/۲۳
عباس معروفی رو با رمان بی‌نظیر و شاهکار، سمفونی مردگان شناختم، کتابی که ماه‌ها در ذهنم ماند، و خواهد ماند، عباس معروفی کتاب سال بلوا رو هم به سبک سمفونی مردگان نوشته یعنی زمان در داستان خطی نیست و خواننده یا شنونده با ذهن و زمان سیال درگیر هست، در کتاب سال بلوا که سال وبا در جنگ جهانی دوم ۱۳۲۰ را و تداعی میکند در ظاهر یک داستان عاشقانه ظلم به زنان هست، اما عمیق که به داستان فکر کنید و اسامی کارکترها، متوجه دو پهلو روایت کردن استاد معروفی میشوید، مثلا شوهر نوشا، معصوم، نه بلکه معصوم نیست بلکه خیلی ظالمه، داستان در شهر سنگسر از توابع سمنان اتفاق افتاده که حالا دیگر اسم شهر شده مهدی شهر، از قضا استاد معروفی زاده همین سنگسر هست، اما استاد شهر سنگسر رو نماد کل ایران قرار داده، زنان انگار شهروند درجه دو هستند و اختیاری از خود ندارند، مردم با احداث کتابخانه که ان هم با هزینه شخصی ساخته شده مخالف هستند اما برای ساخته شدن دار، جشن میگیرن، مخالفان حکومت که از قضا روشنفکران جامعه هستند کشته می‌شوند اما نه با دار! راوی خانم رضوی خیلی عالی از پس خوانش کتاب بر آمده، اما من معتقدم چنین رمانهای ماندگار و تاریخی، اگر یک آقا خوانش صدای مردان و یک خانم خوانش صدای زنان باشد، کاری جذاب خواهد بود که متاسفانه در رمانهای تاریخی و زیبا چنین چیزی نمی‌یابیم، شاید گفتن این مطلب هم خالی از لطف نباشد که در رمان جاوید، شاهکار استاد «اسماعیل فصیح» که بسیار خواندنی هست و داستان واقعی زردتشتی یزدی به نام جاوید هست در انتهای رمان که سال ۱۳۰۷ هست معلوم نمیشود که جاوید کجا میرود و دقیقا ۱۳۲۰ که جاوید ۳۰ ساله هست با همان مشخصات در رمان سال بلوا ظاهر میشود، که من رو شوکه کرد، رمان سال بلوا رو باید دوبار گوش داد.
زهرا ظاهری
۱۴۰۲/۱۱/۲۶
داستان راجع به نوش‌آفرینه که تک دختر یه خانواده درست درمونه و عاشق یه پسر میشه و...
عباس معروفی کلاً یجوری مینویسه، یجاهایی از داستان و انگار بداهه مینویسه از زبون شخصیت، میدونی کلا یه مدلیه که تو کسی ندیده بودم، حتی به نصف کتابشم که رسیدی احساس میکنی تازه شروع کرده به گفتن، انگار داره کلاً یه و
آدم بداهه بداهه میگه میره جلو، سبک جالب و عجیبیه کلاً، بعضی وقتا آدم گیج میشه باید بره عقب‌تر هی و تا آخر قصه بازم انگار چیز خاصی مشخص نبود و هی حرف تو حرف بود و شاید هم من توی تایم خوبی گوش ندادم بهش و شایدم چندروز بعد بفهمم چه خوب بوده، درکل تم عاشقانه‌ی قشنگی داشت، بداهه نویسی‌هاشم خیلی جالب بود، کلا این مدلی نخونده بودم خاص بود اما درمقایسه با سمفونی مردگان؟ بنظرم قابل قیاس نبود.
باز هم این انتقاد درو برای بار چندم میگم که لطفا رسیدگی کنید، توی یکسری از کتاب‌هاتون مشکل هست، یهو وسط داستانی اپیزود بعدی مشکل داره و دانلود نمیشه، محبوری بری یه نسخه الکترونیکی یا چاپی پیدا کنی و اون فرضا نیم ساعت رو بخونی تا بفهمی چیشد.
نصرت الله مجیدی
۱۴۰۲/۰۲/۱۹
با سلام تشکر فراوان. نثر روان وساده کتاب و خوانش درست با انتقال موثر. اگر بخواهم نقدی هم داشته باشیم خیلی مختصر عرض کنم نوشا نقش اول رمان دختر سرهنگ نیلوفری از ابتدای جوانیش نشان از ذکاوت و هوشیاری دارد دختر توسری خور و ناتوانی نیست کما اینکه از همان روزهای تحصیلی گاه وبیگاه به بهانه‌های مختلف سری به پستوی کوزه گری میزده و از جام عشق حسینا می‌نوشید و حتی شبها را کنارش سر کرده و شب عروسیش طبق سنت و فرهنگ زمانه یک زن بوده نه دختر. چطور در مقابل ضربات مزر بر سرش و خونین و مالین شدن، در حالیکه سروان خسروی و شهردار و آقای حسن خان رئیس انجمن شهر که ملاقاتش آمده‌اند کلامی اعتراض نمی‌کند!
این عاقبت شوم و درد ناک تنها برای نوشا نبوده برای پدرش بیشتر از این و وضع مادر بدتر و همه اینها بر می‌گردد به طمع ورزشهای پدرش و فیس و افاده مادرش. سر انجام همگی در عین خوشبختی ظاهری به بدبخت‌ترین خانواده سنگسر بدل شدند.
سربازان روس با آن نظم و سکوت و مراقبت‌ها آیا هیچ برنامه‌ای در سر نداشتند جز داشته کردن یکی از همقطاران خود؟!
هرچه جلو تر رفتم تا فضای سنگسر را به روشنی در ذهنم مجسم کنم نتوانستم یاد کلیدر افتادم که چقدر مکان‌ها و موقعیت‌ها را در ذهنم می‌توانستم تصور کنم و بعد که برای بازدید و تحقیق به منطقه اطراف سبزوار رفتم مکان‌ها وموقعیت چقدر شبیه همانی بود که تصور می‌کردم.
شخصیت‌ها نصفه نیمه رها شده‌اند حسین خان شب عروسی میزنه بیرون همزمان خبر میارن عروسش هم خود کشی کرده! همه چیز در هاله‌ای از ابهام.
شخصیت‌ها بدرستی پرورش نیافته‌اند حتی حسینا خیلی مبهمه....
با این وجود خانم رضوی ممنون که احساس قهرمانان رو خوب منتقل کردند. کتابخوانی ما ایرانی‌ها مدیون این خواهر و برادر جناب بهروز رضوی هست.
فاطمه خجسته
۱۴۰۱/۰۹/۰۳
کتاب سال بلوا داستان بسیاری غمگینی بود که از بافت خانوادگی به بطن اجتماع می‌رفت و به حوادث تاریخی شخصیت‌هایی اجتماعی و فردی می‌بخشید.
قهرمان‌های داستان حالتی از صفر و یک داشتند یا بسیار خوب بودند و معصوم و بی گناه به نظر می‌رسیدند یا در خباثت و بدی رفتار نظیر نداشتند و طیف خاکستری تر داستان به و
نوعی آگاه در عین حال ناچار نشان داده شده بودند.
داستان عجیبی هست که در دل خودش بسیاری از عادات عرفی و اجتماعی رو هم به نمایش گذاشته و اگرچه به لحاظ محیط داستانی شرایط متفاوتی رو به تصویر کشیده اما باز هم از افراد هست و جزئیات که تلاش میکنه شرایط کلی یک اجتماع در ذهن مخاطب شکل بگیره.
عشق ناکام و سوزناکی در داستان هست که قربانی تضاد طبقاتی و فرهنگی میشه و در عین حال همین عشق هست که معیاری برای تعیین خوب‌ها و بدهای داستان می‌سازه.
کتاب اثر گذار و غمگینی هست که عشق قربانی شده و سوزناکش بر بار اثر گذاری حوادث اجتماعیش اضافه میکنه.
بهاره محمدی اسفه
۱۴۰۲/۰۷/۱۲
بسیار عالی، واقعا لذت بردم. قلم مرحوم معروفی آدم را می‌کشاند به دنبال خودش و شیفته‌اش می‌کند. داستان هایش بسیار غمناک است و حاوی نشانه‌های بسیار که شاید باید چند بار بخوانی تا بفهمیش ولی شیرین است. ابتدا داستان بسان پازلی درهم ریخته است که کم کم شکل می‌گیرد و قطعات که در جای خودشان قرار می‌گیرند حظ مخاطب تکمیل می‌گردد. به سبب رفت و برگشت‌های بسیار در زمان و بهره مندی از دو راوی (هم اول شخص و هم دانای کل) فهمیدن داستان نیاز به حواس شش دانگ دارد. قبلا رمان سمفونی مردگان را شنیده بودم و این رمان به مراتب کم حجم تر و ساده تر است ولی واقعا جذاب و گیراست. فضای داستان به شدت مرا به یاد خانه ادریسی‌ها اثر بانو غزاله علیزاده می‌انداخت. صدا و روایت بانو رضوی بسیار عالی بود و به خوبی حس جاری در داستان و شخصیت‌ها را به مخاطب می‌رساند. واقعا مایلم باز با صدای ایشان کتاب بشنوم. با سپاس از کتابراه
Javidan
۱۴۰۳/۰۸/۰۸
با سلام و عرض ادب کتاب سال بلوا به قلم عباس معروفی داستانی پر از ماجرا و بر محور حوادث جنگ جهانی دوم ودوران رضا خان وماجرای عشقی ناکام.. کتاب چاپی و سالها پیش خوانده بودم به عنوان یک رمان ایرانی بسیار پر از ماجرا ومو به مو وقایع توضیح داده شده راوی خانم رضوی بسیار عالی وبسیار روان داستان و برای هر مخاطب جذابتر کرده اند. بخش حاشیه زیاد دارد ولی در یک ریتم خاص به انتهای داستان خواهید رسید. به نظرمن جذابیت ماجرا در نرسیدن به عشق و نامام ماندن بود. در صورتیکه دو عاشق به هم میرسیدند دقیقا داستانی مثل کتاب بامداد خمار ادامه پیدا میکرد یعنی تنفر از عشق و عاشقی و شیرینی و جذابیت هر عشقی زمانی ماندگار خواهد شد که دونفر عاشق ومعشوق به وصال نرسند. داستان فرازو نشیب فراوان و مدام پرش به زمان گذشته واینده دارد با دقت گوش کنید
Mojgan Hatai
۱۴۰۲/۰۶/۱۸
امان از قلم بی مانند استاد معروفیو چقدر شیرین است صدای عاطفه در این داستانو چقدر دلنشین است نوای موسیقی در میانه‌های داستان.... خوشحالم که فرصت داشتم تا کتابی دیگر از استاد را بخوانم. این انتخاب دومم از شاهکارهای استاد معروفی است. اولی سمفونی مردگان بود... معرکه وبی مانند.. و اینک سال بلوا.. تفسیر موقعیت به گونه ایست که گویی وسط داستانی.. قوی و روشن. نمی‌دانم این چه سری است که با اینکه مضمون داستان تلخ است اما بسیار دلنشین و شنیدنی است. این هم از استعدادهای بی نظیر استاد است در شیرین کردن تلخی ها.... البته من تازه کتاب را شروع کردم و هنوز تا انتهای آن بسیار مانده اما وقتی جرعه‌ی اولش را نوشیدم دانستم که چقدر خواستنی است... داستان دختری نازپرورده که در ۱۷ سالگی‌اش در دل شور عشقی داشته اما بازی خور تقدیر شده و به آن نرسیده و اسیر دست نامرد گردیده..
فرخ شعاعی
۱۴۰۰/۰۳/۱۱
داستان، خوب بود. همپای «سمفونی مردگان» و «فریدون سه پسر داشت» نبود اما هنوز خوب بود و اگه به رمان فارسی علاقه دارید یکی از کتاب‌هایی که باید بخونید (یا بشنوید). راوی هم عالی بود.
نکات قوت و ضعف (از نظر من):
+ داستان جذاب و بی تعارف. خوبه که داستان‌ها همیشه هم ختم به خیر نشن، بیشتر شبیه زندگی و
واقعی می‌شن
+ فضا زمان داستان در دوره‌ای از تاریخ معاصر که پتانسیل زیادی برای فضاسازی داره و نویسنده ازش خیلی خوب استفاده کرده
- روایت داستان زنی به عنوان شخصیت اول داستان، از زبان نویسنده مرد، کمی ضعیف از کار در اومده. شاید اگه نویسنده زن بود بیشتر می‌تونست تک‌تک شخصیت‌های زن رو در داستان بهشون بپردازه. یا شاید بهتر بود با همین موضوعات و داستان، قصه در فصول مختلف حول شخصیت‌های مختلف مرد با پرداختن به جزییات بیشتری از گذشته‌ و آینده‌شون بپردازه
ملینا ن
۱۴۰۲/۰۷/۰۸
سال بلوا، میخواهم افکارم را یکجا جمع کنم بنویسم از چی از کتاب این که تنها یک کتاب نبود اینکه دلم گرفت اینکه مظلومیت خیلی‌ها رو به یاد آدم می‌آورد اینکه یک شاهکار ادب فارسی بود این کتاب فراتر از یک رمان یا یک داستان بود اونقدر زیر پوست این کتاب واقعیت‌های جامعه‌ی ما نهفته بود که نمی‌شود با تنها ۱۵۰۰ کلمه در موردش قضاوت کرد یا تجزیه تحلیلش کرد مثل یک مثنوی باید خواند و شنید و مدت‌ها بحث کرد زیبا در یک کلمه من تا به امروز کتابی رو اینچنین پیشنهاد نکردم به شدت بهتون پیشنهاد می‌کنم همین الان بخرید و از صدای زیبای راوی و قصه‌ی زیبای استاد معروفی لذت ببرید دنبال راست و دروغ این قصه نباشید نوش آفرین‌ها کم نیستند پاینده باد کتابراه دوست این روزهای من
پری پیلگران
۱۴۰۳/۰۹/۰۵
عباس معروفی نازنین، غوغای این کتاب همیشه در سر و روحم بود.. و خوشحالم که حالا دوباره آنرا در خلسه شنیدم..
اسم کتاب فوق العاده و با زیرکی مخصوص نویسنده انتخاب شده، دقیق، و حاوی بار سنگینی از تجربه ایشان..
جملات کتاب را باید مو به مو گوش کرد..
و دوباره شنید، مکث کرد، فکر کرد، با گوشت و خون کرد
احساس و چندباره حکایت را از نو مرور کرد..
سرشار از آمیزه‌های تاریخی، آموزشی..
چقدر حیف که عباس جان معروفی دیگر نیست تا چنین شگفت ساز دست به قلم ببرد و روح آدمیزاد را اینگونه به تحریر درآورد.. 😢
حیف دیگر کسی مثل او نمی‌تواند حرفهای ناگفته ما را با این ظرافت از گذشته، به زبان حال بنویسد..
حتما و هزارباره پیشنهاد میشود.. 👍🏻👍🏻👍🏻👍🏻👍🏻
Ali Javanmardi
۱۴۰۰/۱۱/۱۵
بسیار عالی و خوب بود بود
از خانم رضوی تشکر میکنم. (فقط‌ای کاش اینقدر به غلط کلمه سگها پارس می‌کردند رو درست تلفظ می‌کردند) سگها پاس می‌دهند و واق واق می‌کنند. (پارس اسم کشور مون هست)
جناب معرفی هم کارشون عالی است و از شخصیت نوش آفرین و دکتر و مردم ساده بیان کردند و ما را به آن دوران بردند و از
جالب‌تر همه درگیری ایران و مردم بعد از قاجار بی لیاقت که چقدر زمان برد تا توانسته شد به پای خود بایستند و جان دوباره بگیرند و چقدر سال بلوا به این سالها نزدیک است با وجود این کرونا و غیره
و حال چقدر باید بگذرد تا دوباره جان بگیریم….
به قول داستان مگر نمی‌شود که……
مشاهده همه نظرات 383

راهنمای مطالعه کتاب صوتی سال بلوا

برای دریافت کتاب صوتی سال بلوا و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.