معرفی و دانلود کتاب صوتی اتفاق

معرفی کتاب صوتی اتفاق

کتاب صوتی اتفاق اثری از گلی ترقی، نویسنده‌ی پرآوازه و چیره‌دست معاصر ایران است. ترقی در این کتاب، داستانِ زندگیِ پرفرازونشیب خواهر و برادری دوقلو را از بدو تولد تا سال‌های نوجوانی و میان‌سالی روایت کرده است.

درباره‌ی کتاب صوتی اتفاق

کتاب صوتی اتفاق را می‌توان اولین رمان گلی ترقی (Goli Taraghi)، یکی از مطرح‌ترین و برجسته‌ترین زنانِ داستان‌نویس معاصر ایران دانست. ترقی تا پیش از اتفاق، مجموعه داستان‌های متعددی را به انتشار رسانده بود. اتفاق، روایت زندگی شادی و نادر، دوقلوهایی است که در شمال ایران به دنیا می‌آیند. این برادر و خواهر ارتباطی تله‌پاتیک با یکدیگر دارند و مهر و محبتی ویژه و متفاوت میانِ آن‌ها در جریان است. آن‌ها کودکی و نوجوانی را شادکامانه و سرخوشانه کنار یکدیگر می‌گذرانند اما نادر، سال آخر دبیرستان برای ادامه‌ی تحصیل عازم آمریکا می‌شود و همین اتفاق، زندگیِ هر دوی آنان را به مسیرهای متفاوت و غیرقابل پیش‌بینی می‌کشاند.

بخشی از رویدادهای کتاب صوتی اتفاق به گذرانِ زندگی شادی در ایران اختصاص دارد و بخشی دیگر، حکایت زندگیِ نادر در آمریکاست و کتاب از روایت زندگی یکی به دیگری در نوسان است. گلی ترقی خود از این کتاب به عنوان «یک رمانِ خوش‌بخت» یاد می‌کند؛ رمانی که در آن نوستالژی، مرگ‌های متعدد و وقایع ناخوشایند نمی‌بینیم بلکه از طریقِ آن، می‌توانیم زندگیِ واقعی را از دریچه‌ی دیگری مشاهده کنیم. پایان خوشِ این رمان نیز، مهر تأییدی بر نظر ترقی است.

در کتاب صوتی اتفاق نیز مانند سایر آثار گلی ترقی، مهاجرت، نقطه‌ی عطف و سرمنشاء حوادث و رویدادهاست با این تفاوت که دیگر از آن خاطره‌نویسی، احساس‌گرایی، ماندنِ در نوستالژی‌ها و حسرت‌ روزهای گذشته چندان خبری نیست. جدایی از وطن و مهاجرت، چه برای افرادی که خود به مهاجرت دست می‌زنند و چه آنانی که در خانه و میهن می‌مانند، تجربه‌‌ای عجیب و دشوار است. تصویر بسیار نزدیک به واقعیتی که ترقی در اغلب آثار خود، از جمله اتفاق، از این پدیده ترسیم کرده است، موجب می‌شود تا مخاطبان بسیاری بتوانند خود را در جای شخصیت‌های آثار او بگذارند و با آنان همذات‌پنداری کنند.

شخصیت‌های کتاب صوتی اتفاق، حقیقی، ساده و بی‌پیرایه‌اند و بدون آنکه جدالی با سرنوشت داشته باشند، در مقابلِ آن، سر تعظیم فرود می‌آورند. گویی حوادث زندگی، آنان را چندان تغییر نمی‌دهد و در پایانِ داستان با همان شادی و نادری مواجه هستیم که در ابتدای رمان با آن‌ها آشنا شدیم. گلی ترقی گذر زمان را به خوبی در کتاب صوتی اتفاق نشان می‌دهد. او رویدادهای 60 سال از زندگی یک خانواده و فراز و فرودهای آن را در این کتاب به زیبایی به تصویر کشیده است. اتفاق اثری دلنشین و سرگرم‌کننده است که با توصیف‌های دقیق خود، مخاطب را به تهران قدیم می‌برد.

گلی ترقی، نویسنده‌ای خوش‌قریحه با زبانی شیوا و بیانی دلنشین است. از او آثار متعددی از جمله «بازگشت»، «درخت گلابی»، «فرصت دوباره» و «دو دنیا» به انتشار رسیده است. ترجمه‌ی فرانسه‌ی داستان «بزرگ بانوی روح من» از ترقی توانست در سال 1985 عنوان قصه‌ی سال فرانسه را به خود اختصاص دهد. گلی ترقی در سال 2009 به دلیل فعالیت‌های تأثیرگذارش در عرصه‌های فرهنگ و ادبیات، جایزه‌ی بیتا را از مرکز مطالعات ایرانی دانشگاه آکسفورد از آنِ خود کرد. کتاب اتفاق که یکی از موفق‌ترین آثار اوست به همت انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده و رادیو گوشه آن را با خوانش لی‌لی فرهادپور در اختیار مخاطبان و علاقه‌مندان قرار داده است.

کتاب صوتی اتفاق مناسب چه کسانی است؟

اگر به مطالعه‌ی رمان‌های واقع‌گرایانه با زبانی گرم و دلنشین علاقه دارید، اگر در جست‌وجوی کتابی با پایانی شیرین و دلگرم‌کننده هستید، شنیدنِ کتاب صوتی اتفاق را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب صوتی اتفاق می‌شنویم

دخترخانم هر شب جمعه، حدود ساعت هفت، با قدم‌های آهسته، از طرف باغ فردوس به سمت پل تجریش می‌آمد. موهای بلند نیمه‌طلایی داشت، که دم‌اسبی می‌کرد، و چشم‌های درشت عسلی‌رنگ، که به زمین می‌دوخت. ابروهایش رنگ موهایش بود و به نظر می‌آمد غباری طلایی روی مژه‌هایش نشسته است. وانمود می‌کرد نسبت به آدم‌ها، به‌خصوص پسرهایی که چهارچشمی به او خیره شده بودند، بی‌تفاوت است. اما نبود. از گوشه‌ی چشم همه را دید می‌زد و با لبخندی زودگذر، بفهمی‌نفهمی، جواب نگاه‌ها را می‌داد. نادر و شادی اهل دوز و کلک نبودند. هرچه را می‌دیدند یا می‌شنیدند، باور می‌کردند. اما اگر کسی باتجربه‌تر از آن دو به دخترخانم موطلایی نگاه می‌کرد، می‌دید تهِ چشم‌های عسلی‌اش، علاوه بر ناز و غمزه‌های دخترانه، انواع شیله‌پیله‌های شیرین هم خوابیده است.

هر چه بود، از زمین تا آسمان با دخترهای گندمگون و سیاه‌چشم ایرانی تفاوت داشت. لباسش شبیه اونیفورم دخترهای خارجی بود: بلوز آبی اتوکشیده، دامن سرمه‌ای، کفش و جوراب سفید. روی پوست نازک زانوهایش جای یک ذره زخم یا خراش به چشم نمی‌خورد. دست‌های کوچکش از تمیزی برق می‌زد و زیر ناخن‌هایش را انگار با مداد سفید رنگ کرده بودند. می‌شد گفت، برخلاف نادر و شادی، از درخت بالا نرفته یا با خودنویسی شکسته خطی ننوشته است. همیشه هم زنی چاق و سفیدرو، با صورت پف‌کرده و دماغ قرمز، همراهش بود. شاید مادرش بود. یا از آن پرستارهای روس که ادعا می‌کردند از اشراف‌زادگانِ خانواده‌ی رومانف هستند. خانم سرخ و سفید با چشم‌هایی مضطرب و هراسان به آدم‌ها نگاه می‌کرد و دور و برش را می‌پایید. انگار در خطر بود و دشمنی مخفی تعقیبش می‌کرد. احتمالاً روس بود.

فهرست مطالب کتاب صوتی