معرفی و دانلود کتاب صوتی زندگی پیش رو

معرفی کتاب صوتی زندگی پیش رو

کتاب صوتی زندگی پیش رو به قلم رومن گاری، نویسنده‌ی چیره‌دست فرانسوی، داستان غم‌انگیز دو مطرود را در دل محله‌های فقیرنشین پاریس بیان می‌کند. این کتاب زندگی پسر مسلمان کوچکی به نام مومو را می‌گوید که زنی یهودی به نام مادام رزا، از بازماندگان آشویتس، او را به سرپرستی می‌گیرد. ماجرا از زبان کودکانه‌ی مومو بیان می‌گردد و رمان برنده‌ی جایزه‌ی ادبی گنکو شده است.

درباره‌ی کتاب صوتی زندگی پیش رو

مومو پسری یتیم است که تنها و رهاشده در کوچه و پس‌کوچه‌های پاریس زندگی می‌کند. تمام زندگی او خیابان است و دوستانش روسپی‌ها، دزدها و پیرمردهای تنها و البته یک چتر دوست‌داشتنی که آرتور نام دارد و هرگز آن را از خود جدا نمی‌کند. روزی یک زن میانسال به نام مادام رزا او را به خانه‌ی خود در یکی از محله‌های بدنام و فقیرنشین پاریس می‌برد. این دو نفر با وجود اینکه روزهای فلاکت‌باری را می‌گذرانند، اما در قعر فقر و سیاهی یک زندگی را پیش روی خود دارند و حوادث و ماجراهای تلخ و شیرینی انتظارشان را می‌کشد. کتاب صوتی زندگی پیش رو (The Life Before Us) به قلم رومن گاری (Romain Gary) نویسنده‌ی پرآوازه‌ی فرانسوی ما را با خود به خیابان‌های پاریس می‌برد و ماجراهای انسان‌های فراموش‌شده‌ی این شهر را بازگو می‌کند.

کتاب صوتی زندگی پیش رو در بیست و نه فصل نوشته شده است. همانطور که گفتیم، ماجرا در یکی از محله‌های بدنام و زاغه‌نشین پاریس می‌گذرد. مهاجرهای غیرقانونی و بیرون‌افتادگان جامعه در این محله زندگی می‌کنند. مادام رزا شصت و هشت سال دارد و یک روسپی سابق است. او که حالا از شغلش کنار گذاشته شده است، از فرزندان روسپی‌های دیگر مراقبت می‌کند و به این ترتیب زندگی را می‌گذراند. مادام رزا از جمله یهودیانی است که از آشویتس جان سالم به در برده اما تا آخرین روز زندگی، کابوس اردوگاه‌های مرگ رهایش نمی‌کنند. مومو در خانه‌ی او سرپناهی پیدا می‌کند و با وجود اینکه پسر کوچکی بیش نیست حوادث و ماجراهای بسیاری را از سر می‌گذراند.

رومن گاری با چیره‌دستی تمام زبان کودکانه‌ی مومو را به نثر در می‌آورد و احساسات صادقانه و افکار معصومانه‌ی او را وصف می‌کند. با وجود داستان تلخ و زندگی‌های تباه شده‌ی شخصیت‌ها، کتاب صوتی زندگی پیش رو فضایی پر از شور زندگی دارد و به مدد شیرینی کودکانه تلخی‌ها را تلطیف می‌کند. بیان گاری شوخ‌طبعانه، ظریف و دوست داشتنی است و داستان منسجم با شخصیت‌پردازی دلپذیر. هولوکاست، روسپی‌گری، مهاجرت و سالخوردگی از مضامین اصلی این اثر هستند. گفتنی است که کتاب حاضر برنده‌ی جایزه‌ی ادبی گنکو در سال 1975 شده است.

کتاب صوتی زندگی پیش رو را انتشارات جامی با ترجمه‌ی لیلا عبداللهی روانه‌ی بازار کتاب ایران کرده است. نشر صوتی آوانامه نیز نسخه‌ی صوتی آن را تهیه نموده و شما آن را با صدای پژمان رمضانی می‌شنوید.

اقتباس‌های سینمایی و فرهنگی از کتاب صوتی زندگی پیش رو

• فیلم سینمایی مادام رزا (Madame Rosa) به کارگردانی موشه میزراهی (Moshé Mizrahi) با الهام از همین کتاب و در ژانر درام ساخته شده است. این فیلم در سال 1977 به انتشار رسید و بازیگران مطرحی همچون سیمون سینیوره و کلود دوفا در آن به نقش‌آفرینی پرداختند. گفتنی است که فیلم در گیشه و همچنین در نگاه منتقدین به موفقیت چشمگیری دست یافته و جایزه‌ی اسکار بهترین فیلم خارجی زبان و جایزه‌ی سزار بهترین بازیگر نقش اول زن به آن تعلق گرفته و نامزد بهترین فیلم خارجی گلدن گلوب نیز شده است.
• در سال 1987 کارگردان آمریکایی هارولد پرینس با الهام از اثر حاضر یک تئاتر موزیکال به نام «رزا» به روی صحنه برد. اشعار این تئاتر را جولیان مور نویسنده‌ی انگلیسی سروده و موسیقی آن را ژیلبر بکو آهنگساز مشهور فرانسوی ساخته است.
• در سال 2010 یک فیلم تلویزیونی با اقتباس از رمان حاضر به کارگردانی میریام بویر (Myriam Boyer) ساخته شد که نقش آفرینی مادام رزا را نیز خود بر عهده گرفت.
• شبکه‌ی نتفلیکس در سال 2020 یک فیلم سینمایی ایتالیایی با بازی سوفیا لورن در نقش مادام رزا تولید کرده که کارگردانی آن را ادواردو پونتی، پسر سوفیا لورن بر عهده داشته است.

نکوداشت‌های کتاب زندگی پیش رو

• کتاب زندگی پیش رو هولناک و زیباست و در زمره‌ی بزرگترین رمان‌های تمام اعصار قرار دارد. (Metro Éireann)
• این رمان نه چندان ساده کاوشی جذاب است در این مسئله که خاطرات چگونه تحت تاثیر افراد و جامعه شکل می‌گیرند. (Kirkus Reviews)

کتاب صوتی زندگی پیش رو برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب را به تمام کسانی که به مطالعه‌ی رمان علاقه دارند و همچنین دوستداران ادبیات فرانسه پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب صوتی زندگی پیش رو می‌شنویم

دیگر شورش را در آورده بودم. آن سگ را بیش از هر کسی دوست می‌داشتم. بقیه‌ی بچه‌ها هم همینقدر او را دوست می‌داشتند. به جز بنانیا که کلا هیچ چیز و هیچ کسی برایش مهم نبود. چون به خودی خود و بدون هیچ دلیلی خوشحال بود. من تا به حال ندیده‌ام که یک سیاهپوست بدون هیچ دلیلی آنقدر خوشحال باشد. هر جا که می‌رفتم آن سگ هم در بغلم بود. اما هنوز نتوانسته بودم برای او اسمی بگذارم. هر وقت که نام‌هایی مثل تارزان یا زورو به فکرم می‌رسید با خودم می‌گفتم حتما باید یک اسمی باشد که هنوز کسی آن را استفاده نکرده باشد. آخر سر اسمش را موقتا سوپر گذاشتم تا هر وقت که اسم مناسبی برایش پیدا کردم، آن را عوض کنم.

فهرست مطالب کتاب صوتی