معرفی و دانلود کتاب صوتی خانم سنگ صبور

معرفی کتاب صوتی خانم سنگ صبور

یک کمدی سیاه برای انسان ماتم‌زده‌ی مدرن! کتاب صوتی خانم سنگ صبور داستانی است که ناتانیل وست برای نمایش رنج‌های انسان‌ها به نگارش درآورده. ماجرا حول محور آقای نویسنده می‌چرخد که ستون‌نویس روزنامه است و هر روز با انبوهی از نامه‌های مردم روبه‌رو می‌شود. اگرچه خود آقای نویسنده برای اولین‌بار پیشنهاد ارسال نامه را به خوانندگان روزنامه داده اما به نظر می‌رسد توان کافی برای تحمل ناامیدی‌های مردم را نداشته باشد.

درباره‌ی کتاب صوتی خانم سنگ صبور

سنگ صبور در حقیقت آقای نویسنده‌ای‌ست که قرار است ناتانیل وست (Nathanael West) در کتاب صوتی خانم سنگ صبور (Miss Lonelyhearts) داستان ناامیدی‌هایش را برای ما روایت کند. آقای نویسنده‌ای که با بی‌اعتنایی به طعنه‌ی همکارانش تصمیم می‌گیرد تا نگارش یکی از ستون‌های روزنامه را برای نصیحت آدم‌های عاشق و تنها، به عهده بگیرد. از حالا به بعد او قرار است نامه‌های نیویورکی‌های غمگین را بخواند که در آن‌ها از زندگی و بخت بد خود گلایه کرده‌اند؛ اما مگر خانم سنگ صبور تا کجا تحمل شنیدن غم‌های انسان‌ها را دارد؟

اگر تا‌به‌حال فقط کنایه‌های همکاران و رئیس دفتر روزنامه خانم سنگ صبور را آزرده می‌کرد، اکنون حجم وسیعی از ناراحتی‌های مردم که هر روزه به او ارسال می‌شود، آقای نویسنده را به سمت افسردگی، مشروبات الکلی و دعواهای گاه‌به‌گاه سوق می‌دهد. حالا وقت آن است که خانم سنگ صبور برای رهایی از فشار ناراحتی‌های مردم فکری به حال خودش بکند. مذهب، سفر و حتی عشق راه‌هایی هستند که برای التیام خود به کار می‌گیرد اما گویا قرار نیست تغییری در حالش ایجاد کنند.

شنونده‌ی کتاب صوتی خانم سنگ صبور به زودی متوجه می‌شود که هدف ناتانیل وست نمایش زندگی انسان دنیای مدرن است. انسانی که راهی برای رهایی از ناامیدی‌ها پیش رویش قرار ندارد و حتی بازگشت به معنویت یا تغییر زندگی هم دردی را از او درمان نمی‌کند. اما آیا انسان اندوهگین معاصر تا ابد محکوم است که با فشار حاصل از ناراحتی‌هایش دسته و پنجه نرم کند؟ آیا سرانجام دریچه‌ی امیدی به روی زندگی‌اش باز می‌شود یا با سرعتی که در مسیر زوال پیش گرفته، به زودی نابود می‌شود؟ برای رسیدن به پاسخ این سؤالات باید تا انتهای داستان با ناتانیل وست همراه شویم تا ببینیم عاقبت انسان مدرن از نظر او چگونه خواهد بود.

کتاب حاضر با ترجمه‌ی خاطره کردکریمی، از سوی انتشارات برج به چاپ رسیده است. این رمان را با صدای تایماز رضوانی می‌شنوید که نشر صوتی رادیو گوشه منتشر کرده است.

اقتباس سینمایی از کتاب صوتی خانم سنگ صبور

در سال 1958، براساس رمان خانم سنگ صبور، فیلمی (Lonelyhearts) به کارگردانی وینست جی. دونهو بر روی پرده‌های سینما به اجرا درآمد. از ستارگان اصلی این فیلم می‌توان به مونتگومری کلیفت اشاره کرد که در نقش آدام وایت یا همان خانم سنگ صبور به ایفای نقش پرداخته بود.

کتاب صوتی خانم سنگ صبور برای چه کسانی مناسب است؟

علاقمندان داستان‌ها و رمان‌های خارجی، به‌ویژه طرفداران کتاب‌های تمثیلی، شنیدن این کتاب را از دست ندهند. اگر به داستان‌های معناگرایانه و اجتماعی علاقه دارید، حتما سری به کتاب صوتی خانم سنگ صبور بزنید.

با ناتانیل وست بیشتر آشنا شویم

ناتانیل وست در سال 1903 در شهر نیویورک به دنیا آمد و به سال 1940، بر اثر یک سانحه‌ی دلخراش رانندگی از دنیا رفت. خانواده‌ی او وضع مالی نسبتاً خوبی داشتند، و ناتانیل حداقل در کودکی و نوجوانی، اوضاع چندان بدی نداشت. با این حال او هرگز تحصیلات آکادمیک را به طور جدی پی نگرفت؛ اگرچه مطالعات آزادش بسیار گسترده و عمیق بود. او بر خلاف بسیاری از نویسندگان آمریکاییِ هم‌عصر خود، از ستایش‌کنندگانِ افراطی رئالیسم در ادبیات نبود، و اتفاقاً بیشتر به سورئالیست‌های فرانسوی و یا رمانتیک‌هایی چون اسکار وایلد علاقه داشت و از ایشان الگو می‌گرفت. از آثار ناتانیل وست می‌توان به کتاب‌های «دل‌شکسته»، «روز ملخ» و «یک میلیون جرینگی» اشاره کرد.

در بخشی از کتاب صوتی خانم سنگ صبور می‌شنویم

خانم سنگ صبور حواسش بود که دارد وسواسی بفهمی‌نفهمی جنون‌آمیز به نظم و ترتیب پیدا می‌کند. همه‌چیز باید حساب‌وکتاب می‌داشت. کفش‌ها زیر تخت، کراوات‌ها در رخت‌آویز، مدادها روی میز. از پنجره که بیرون را تماشا می‌کرد از تراز ساختمانی با ساختمان دیگر خط افق می‌کشید. اگر پرنده‌ای پروازکنان از وسط این ترکیب‌بندی می‌گذشت، خشمگین چشم‌هایش را می‌بست تا بگذرد. مدتی کوتاه به نظر بر اوضاع مسلط بود اما یک روز به خودش آمد و دید به مخمصه افتاده است. آن روز همه‌ی اشیاء بی‌جانی که سعی کرده بود مهارشان را در چنگ داشته باشد علیه‌اش جبهه گرفته بودند. تا به چیزی دست می‌زد قل می‌خورد یا می‌پاشید روی زمین. دکمه‌های یقه زیر تخت غیبشان زد. نوک مداد شکست. دسته‌ی تیغ اصلاح کنده شد. آفتابگیر پایین نمی‌ماند. جلویشان درآمد اما زیادی خشونت به خرج داد و مفتضحانه از فنر ساعت شماطه‌دار شکست خورد. به خیابان گریخت ولی آشفتگی آن جا چندین برابر بود. دسته‌های پراکنده‌ی آدم‌هایی که نه ستاره می‌ساختند نه مربع، شتابان از کنارش می‌گذشتند. فاصله‌ی تیرهای چراغ درست نبود و سنگفرش‌ها هرکدام برای خودشان یک اندازه بودند. حریف تلق‌تولوق ماشین‌های توی خیابان و فریادهای گوش‌خراش دوره‌گردها هم نمی‌شد. نه هیچ کلام منظومی با ضرباهنگشان می‌خواند، نه با هیچ گام موسیقایی‌ای جور درمی‌آمدند. بی‌حرف پشت به دیوار داد و سعی کرد چشم و گوشش را ببندد.

فهرست مطالب کتاب صوتی