معرفی و دانلود کتاب ساندویچ ژامبون
برای دانلود قانونی کتاب ساندویچ ژامبون و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب ساندویچ ژامبون
کتاب ساندویچ ژامبون، داستان بلند و جذابی است سرشار از طنز اما در پس طنز، آثار چارلز بوکوفسکی به دغدغهها و دردهای جوامع صنعتی و مدرنی میپردازد که به مرور زمان از روابط انسانی، عشق و عاطفه، مهرورزی و انسانیت تهی میشوند و روابط مکانیکی، سودجویی و بالا رفتن از مراتب اجتماعی به هر قیمتی جایگزین روابط انسانی میشود.
رمان ساندویچ ژامبون (Ham On Ray) یک شبه اتوبیوگرافی است عدهای معتقدند بوکوفسکی با این عنوان به زندگی خودش اشاره دارد که مانند تکه گوشتی میان دو نان گیر افتاده. در واقع این کتاب طنزی سیاه و تلخ است که در پس ظاهر خندهدار خود میتواند اشک به چشم خواننده بیاورد.
در این اثر شاهد سرنوشت پسر بچهای میباشیم که داخل محلههای فقیرنشین و تهیدست شهر دوران بحرانهای اقتصادی و جنگ با سختیها درگیر خواهد بود. پدر و مادرش دلشان میخواهد که او بهجایی برسد، پدرش میخواهد او مهندس شود ولی هیچ زمان رفتار خوبی با او نداشتهاند. پدرش به طور مرتب و پشت سر هم کتکش میزند.
این پسر که هنری چیناسکی نام دارد (نامی که بوکوفسکی برای خودش در کتابها برگزیده است.) تلاش مینماید بزرگ و خشن شود و اعتبار کسب کند. داخل مدرسه به سبب قیافه زشت و جوشهای ناجورش شانس بسیاری نداشته و درس نمیخواند.
مثل تمام کارهای چارلز بوکوفسکی (Charles Bukowski) در طول کتاب طنز تلخ جلب نظر میکند. البته کمتر پیش میآید جایی این طنز بتواند شما را بخنداند، چرا که درگیریهای زندگی هنری آنقدر زیاد و سخت است که بیشترخواننده مشغول دلسوزی و همدردی میشود و کمتر فرصت میکند چیز دیگری حس کند. چارلز بوکوفسکی کتاب خود را «به همه پدرها» تقدیم کرده ولی در همان ابتدای کتاب میتوان به طعنهآمیز بودن کارش پی برد.
در بخشی از ساندویچ ژامبون میخوانیم:
کمکم داشت از پدر بدم میآمد. همیشه چیزی بود که به خاطرش عصبانی باشد. هرجا که میرفتیم با کسی جر و بحث میکرد. البته او به قصد دعوا نمیرفت؛ دیگران اغلب به آرامی شروع میکردند به مخالفت، و او ناگهان خونش به جوش میآمد. به رستورانی اگر میرفتیم، که به ندرت هم پیش میآمد، همیشه چیزی بود که بهانه بگیرد، و دلیلی که پول ندهد.
«تو این بستنی خامهای گه مگس هست! اینجا دیگه چه جای کوفتیایه؟»
«خیلی عذر میخوام قربان، شما لازم نیست پول بدید، فقط تشریف ببرید.»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب ساندویچ ژامبون |
نویسنده | چارلز بوکوفسکی |
مترجم | علی امیر ریاحی |
ناشر چاپی | انتشارات نگاه |
سال انتشار | ۱۳۹۶ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 400 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-376-080-6 |
موضوع کتاب | کتابهای ادبیات مدرن |
اکثرا توی هر کتابی که میخونی یه راه روشن و معجزهوار برای شخصیت اصلی پیدا میشه و شخصیت اصلی هم اون رو با دوتا دستش میقاپه. مهم نیست داستان واقعیه یا بر گرفته از تخیلات نویسنده، همیشه یه موفقیتی وجود داره؛ اما در مورد این کتاب؟ ما اینجا با همون گهی که هستیم رو به رو میشیم.
شکستها، راه رفتن و نرسیدن، نداشتن چیزی برای تلاش و...
همه میگن باید کتاب بخونی تا ازش یه چیزی یاد بگیری ولی من میگم باید کتاب بخونی تا بفهمی؛ بفهمی که فقط تو تنها نیستی که دستت به جایی بند نیست، فقط این تو نیستی که از کارای مردم و تلاشهای مسخرهشون برای زندگی متنفری.
ما نیاز داریم که بین اون همه کتاب که بهمون انگیزه دویدن و ادامه دادن میدن، کتابی بخونیم که هیچ انگیزهای بهمون نمیده، جایی که با آرامش خودمون باشیم.
این کتاب سرشار از امیال انسانیه. چیزی که باید باشه.
جایی از کتاب هست که میگه:
" پدر من از مردم خوشش نمیآمد. او از من هم خوشش نمیآمد. همیشه به من میگفت: «بچه باس دیده بشه اما صداش نیاد.» "
تلخ یا شیرین همه ما حداقل یک بار -نه حتما از طرف پدرمون- چنین چیزی رو تجربه کردیم. نه؟
باقی چیزها هم همینطوره. به پیسی خوردن، تنها موندن و غیره و غیره.
و پایان کتاب از همه چیز زیباتره. همونطور که باید باشه.
دیدم که خیلیها از مترجم انتقاد کردن؛ کیه که نخواد کتابی رو بدون سانسور بخونه؟ ولی میدونید؟ چیزی از زیبایی کتاب کم نشده بود.