نقد، بررسی و نظرات کتاب نازنین: یک داستان خیالی - فئودور داستایوفسکی

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
نازنین کمالی
۱۴۰۲/۰۹/۲۲
هیچ برنامه کتابی به سخاوتمندی کتابراه نمیرسه دوستت دارم کتابراه♡
ترنج
۱۴۰۲/۱۱/۰۴
این دومین کتاب از داستایفسکی بود که خوندم هر چند حقیقتا برادران کارامازوف انقدر برایم ملال آور بود که نتونستم تمومش کنم بر خلاف این کتاب کوتاه که درعرض یک ساعت خوندمش و برایم جالب بود.
داستان در مورد مرد منزوی و منتقم از جامعه ای هست که در واقع درونگرا و سلطه گره به نوعی که حتی وقتی دلبسته دخترک شانزده ساله‌ای میشه با وجودی که در درون خودش ان رو دوست داره و حتی شخصیت یا بعدها نجابتش رو تحسین میکنه اما احساساتش رو بروز نمیده و با سردی و کم حرفی درنهایت همسرش رو هم به انزوا و بیماری روحی مبتلا میکنه. البته مرد حتی بعد از مرگ همسرش هم باز به فکر خودش هست و میگه بدون ان چه کار کنم و حالا قصد داره این حس سلطه گری رو برای خدمتکار خونه اجرا کنه و میگه نباید بگذارم از اینجا بره. البته داستان شاید به نوعی روایت خودخواهی و تنهایی انسان امروزه هرچند از زبان نویسنده قرن نونزده روایت شده باشه. کتاب با وجود کم حجم بودنش حرف های زیادی داره و شخصیت مرد و زن داستان که نویسنده هیچ نامی برایشان نگذاشته ان قدر قابلیت تحلیل و نقد داره که قطعا در این مجال نمیگنجه.
فرنوش جعفرزاده
۱۴۰۳/۰۸/۰۵
نازنین، رمانکی که به صد صفحه هم نمی‌رسید ولی کلی حرف توی خودش داشت و نشون داد داستایوفسکی الکی داستایوفسکی نشده. این رمان ۹۵ صفحه‌ای داستان مردیه که به نظرش همه چیز فقط دور خودش می‌چرخید، تمام حق رو فقط به خودش می‌داد و توی تمام ماجراها فقط خودش رو قربانی می‌دید. داستان مردی که از ته دلش عاشق شد ولی عاشقی بلد نبود. داستان شوهری که می‌خواست اول عشقش رو 'تربیت' کنه بعد سفره دلش رو پیشش باز کنه. زنش کوچیک بود؛ درست. خودش هم خیلی ازش بزرگ‌تر بود و عقل رس‌تر بود؛ این هم درست. ولی توی عشق، توی زندگی زناشویی کسی تربیت نمی‌شه. یه زوج می‌شینن با هم حرف می‌زنن. خواسته‌هاشون رو به همدیگه می‌گن و سعی می‌کنن همدیگه رو 'درک' کنن نه اینکه سکوت کنن و بذارن یه سوراخ کوچیک تبدیل به یه پارگی عمیق بشه که هیچ جوره نشه دوختش. هر چیزی یه زمان طلایی داره که وقتی ازش بگذره دیگه درست کردن یا نکردنش، داشتن یا نداشتن فایده‌ای نداره. درست مثل عشق این مرد که وقتی ابراز شد که دیگه هیچ فایده‌ای نداشت.
البته من تمام تقصیرها رو گردن مرده نمی‌اندازم زنه هم یه جاهایی می‌تونست متفاوت رفتار کنه ولی سن کمش حداقل برای من یه دلیل موجه برای حق دادن بهش بوده.
جالبی ماجرا اینه که داستان صد و خورده‌ای سال ازش گذشته ولی کاملا حال و هوای مدرن داره!
خوندنش خالی از لطف نیست. یه ستاره‌ای هم که کم کردم چون دوست داشتم بیشتر درمورد زنش بدونم و سعی کنم بیشتر درکش کنم.
نرمین صوفی
۱۴۰۳/۰۲/۲۱
گاهی چقد زود دیر میشه شخصیت اصلی که داستان ازدیداون روایت میشه ادم منزوی خودخواه و سلطه گری هست این مرد چهل ساله که شغل امانت فروشی رو داره بخاطر رفت امد مکرر دختری شانزده ساله که دائم اشیاباارزششو رو پیش این اقا به گرو میزاره دلبسته این دخترخانوم میشه و پاپیش میزاره و به خواستگاریش میره و ازداواج میکنناما چه ازدواج شومی چه ازدواج پوچ و ملال اوری این مرد که گوشه گیرو کم حرف و بد اخلاق هست با این خلقیات دخترک بیچاره رو منزوی و افسرده میکنه تا جاییکه دختر رو به خیانت میاره که درنهایت ازانجامش منصرف میشه وقتی این مرد که اسمی ازش نیومده به خودش میاد که خیلی دیر شده و دختر فکر خودکشی رو در سر داره و در نهایت انجامش میده این ادم سلطه گر وقتی صحنه‌ی خودکشی رو میبینه باز به فکر خودشه و با خودش میگه چرا به فکر تنهای من نبود و میخپاد کاری کنه خدمتکارخونه تنهاش نزاره و ادامه این سلطه گری رو روی خدمتکار بیچاره پیاده کنه
امیرحسین
۱۴۰۳/۰۲/۰۴
داستان جذاب و پر باری بود در مورد مرد امانت فروش چهل ساله‌ای که عاشق دختر شانزده ساله‌ای میشود که برای امانت گذاشتن وسایلش گاهی به او مراجعه میکند، دختر یتیم است و پیش عمه هایش زندگی سختی سپری میکند، عمه‌ها تصمیم گرفته‌اند دخترک را به مرد بقال و چاقی بفروشند و مرد امانت فروش آگاه شده و درشب خواستگاری بقال به خانه دختر می‌رود و جلوی در از او خواستگاری کرده و خود را در نقش ناجی دختر نشان می‌دهد، داستان از این جا شروع میشود که مرد تصمیم میگیرد دختر را آن جور که خودش میخواهد بار بیاورد و با عدم ابراز احساسات فضای خشک و سلطه گری را به وجود بیاورد در صورتی که قلباً او را دوست دارد؛ سرانجام زمانی که دخترک را شدیدا از لحاظ روحی و جسمی بیمار کرد دست ازین کار بر میدارد و به محبت افراطی روی میاورد و فکر میکند میتواند گذشته را جبران کند غافل از اینکه دیگر بسیار دیر است و پس از چند روز دخترک خودش را از پنجره به بیرون پرت میکند!
درسی که من از این داستان گرفتم اینه که اولا آدم‌های اطرافمون رو همان طور که هستند دوست بداریم و با غرور و خود خواهی با آن‌ها رفتار نکنیم زیرا سرانجام پشیمانی و بهت عجیبی در پی خواهد داشت دوما مشکلات حل نشده هر چند که کوچک هم باشند باید سریعا در موردشان تصمیم گیری و آن‌ها را حل کرد در غیر این صورت در گذر زمان تبدیل به هیولا‌هایی میشن که سنگینی‌اش روی دوش انسان همه چیز رو در چشم به هم زدنی نابود خواهد کرد. غرور، عقده، خودپسندی، حسرت، حماقت و کمی احساس گناه شاخصه‌هایی بود که در طول داستان درون مرد خودنمایی میکرد. با سپاس از کتابراه
هوشنگ شیرالی پور
۱۴۰۳/۰۱/۱۰
کتاب نازنین همانطور که انتظار داشتم اثر مجذوب کننده دیگری ازداستایفسکی است که در کمال مهارت آشفته حالی وکلافگی ذهنی انسانی را مجسم کرده است. گوئی بجسم و روح او رسوخ کرده و افکار مشوش و رقت انگیز وی را ازنزدیک میبیند. شخصیت موصوف موجود بواقع تنهایی است که خود را با دیگران متفاوت وحق بجانب تصور کرده و در این دنیای فکری تاسرحد رنجاندن ودور کردن آنان پای میفشارد. در عین حال دستخوش دوگانگی فکری و توجیه خویشتن است هم عقاید خود رادرست و اصولی میپندارد هم باز خورد رفتار وگفتار خود رااز سوی دیگران نا خوشایند و قابل سرزنش میبیند. سرگشته و در مانده در اعمال و کردار خویش است. با خود در جدال است. نمیداند باید پشیمان باشد از رنجاندن دیگران و بویژه عزیز ترینش یا از عقاید خوددفاع کند. تلاش دارد که بدیهای خود را توجیه وجبران کند اما در این راه موفق نیست. میبیندکه اطرافیانش از او ناخشنودند ولی خود را سزاوار این سرزنشها و تنهایی نمیداند. باین جهت ضد و نقیض میگوید ودستخوش سر در گمی میشود. وقتی همسر محبوبش را از دست میدهد دچار غذاب وجدان است که آیا مقصر خود اوست یا نه. کیج مفلوک میماند و بنوعی ترحم انگیز میشود وچه استادانه وماهرانه این تلاطم روحی را نشان میده داستایوفسکی بزرگ.
Mohammad javad Abbasi
۱۴۰۲/۱۱/۲۷
فئودور داستایوفسکی نویسنده‌ای زبر دست و شهیر که بعد از سالها از قدرت نوشته هایش چیزی کم نشده است در این اثر با در آمیختن احساسات و برداشت‌های متفاوتی که هر شخص و جامعه متناسب با بستر فرهنگی و عرف از انتخاب‌ها و رفتارهای یک شخص قضاوتی را ارائه می‌دهد شخصی که نویسنده از طریق آن داستان را شرح می‌دهد به گونه‌ای استادانه خواننده را با خود همراه کرده و وی را دعوت می‌کند که از زوایه‌ای دیگر به رفتار‌های یک شخص بنگریم نه لزوما انتظارات و قضاوت‌های عرف جامعه که وی را وادار به دوئل می‌کند و وی به دلیل سرباز زدن ترسو شناخته می‌شود حال آنکه دلیل وی از امتناع از این رذیله دلیلی پسندیده است ولی وی را به غلط ترسو می‌خوانند درواقع نویسنده بخشی از دغدغه خود را در نقد فرهنگ حاکم بر آن جامعه وقت در قالب شخصیت داستان ما نوشته است در انتها آنچه که از یک اثر برجسته انتظار می‌رود را به مخاطب عرضه می‌کند و آن تأمل و تفکر در چرایی و چگونگی اتفاقات داستان است کاری که از کمتر نویسنده‌ای در کمتر از صد صفحه برمی آید.
F.Namazi
۱۴۰۲/۱۰/۲۱
نازنین» داستان زندگی یک زن و مرد است‌. در صفحات ابتدایی کتاب متوجه می‌شویم که زن مرده است و داستان درواقع جریان سیال ذهن مرد است که مدام بین گذشته و حال در سفر است.
با اینکه از ابتدای کتاب انتهای داستان مشخص است اما قصه به‌قدری پرکشش است که تا آخر خواننده را با خود همراه می‌کند. شخصیت‌پردازی کاراکترها آن‌چنان استادانه انجام شده است که با وجود اینکه با نوع عملکرد و رفتارشان موافق نیستیم، کاملن درک‌شان کرده و با آن‌ها هم‌ذات‌پنداری می‌کنیم.
«نازنین» قصه‌ی غرور و سکوت بی‌جاست. به ما می‌آموزد که سکوت همیشه نشانه‌ی روایت نیست، گاهی بیان‌گر قطع امید از کسی است که دوستش داریم. «نازنین» به ما نشان می‌دهد که چگونه غرور بیجای انسان و اینکه تصور می‌کند مدت زیادی برای زیستن و عشق‌ورزیدن فرصت دارد، رابطه‌ی عاطفی‌اش را به‌نابودی می‌کشاند.
ن د ا ز ر ن د ی
۱۴۰۲/۱۰/۰۳
داستان موردعلاقه من نبود. داستایوفسکی را در کتاب شنبه اخیر به تفصیل شنیدم. شاید کمی خود نویسنده بود!؟
نه خیال بود نه رئال نه شفاف بود و نه تاریک تاریک!
کتاب نازنین، یک داستان خیالی، گویی پراکنده گویی‌های فئودور داستایوفسکی بود از غم‌ها و قمارها و باخت‌هایش و شاید بی‌پولی و ناکامی‌های عشقی اش.
نمیدانم روند داستان پراکنده است یا ترجمه یلدا بیدختی نژاد این نقصان را تشدید کرده است! اما کل خط سیر داستان را می‌شود در یک صفحه یا کمتر نوشت.
سبک نوشتن نویسنده در جاهایی چنان واقعی و باهدف بود که این ذهنیت را در خواننده ایجاد می‌کرد که روال منطقی اصلی پشتش است و به عمد در صفحاتی به بیراهه می‌رود و تصور این چرخش نوع نوشتن در نویسنده، برای تنوع مخاطب باشد یا تمایز این کتاب با کتاب‌های دیگرش. اما به نظرم این ایده نوشتن برای نویسنده نیز جا نیفتاده بود.
sadaf khd
۱۴۰۳/۰۲/۰۳
ترجمه عالی بود کتاب با اینکه حجم کمی داشت اما مطالب سنگین بود و باید تامل کرد واقعا رو خیلی چیزااینکه یک نفر چطور خودش رو مورد نقد قرار میده و خودش رو تبرئه میکنه و مایی که در نقش خواننده داریم قضاوت میکنیم در واقع کتاب از اولش جوری پیش میره که انگار این مرد داره در برابر ما خودشو مورد نقد و قضاوت میذاره و ماییم که باید قضاوت کنیم... برای من گاها کمی مبهم پیش رفت جاهاییش اینک چرا همش از هم فاصله میگرفتن چرا اصلا این مرد اینکارو با همسرش کرد البته اواخرش مشخص شد چرا با اینکه باز هم اون مرد کامل بهش نمیپردازه و از رو حرفاش میفهمیم با چه شخصیتی طرفیمشخصیت‌های اول داستان هم اسم ندارن انگار با اینکار میخواد نشون بده اینا میتونن هر کسی باشن شاید خود شما... بطور کلی کتابو دوست داشتم یادداشت‌های زیادی برداشتم ازش بخونید حتما
علیرضا
۱۴۰۲/۰۹/۲۳
داستان غم انگیز و اعصاب خوردکنی داشت ولی خب پندهای زیادی از دل داستان در میومد.
1. غرور و خود برتر بینی در اول زندگی مشترک بین شما و همسرتان جدایی زیادی میندازد.
2. طعنه زدن به جای حرف زدن جدایی بین شما را بیشتر میکند.
3. بخشیدن بی موقع به جای صحبت درمورد اشتباه شریک زندگیتان نه تنها خوب نیست، بلکه میتواند او را به خاطر اشتباه خودش شرمنده کند و همواره بار اشتباهش را در خلوت به دوش بکشد.
4. عذر خواهی بی جا و فوران آتشفشانی احساس میتواند طرف مقابل را هم شرمنده و هم دچار سر درگمی کند.
با تشکر ویژه از تیم عزیز کتابراه برای هدیه دادن این کتاب. 🌹🌹
فاطمه عبادی
۱۴۰۳/۰۶/۲۵
چرا انقدر خوب بود! اولین داستانی که از داستایوفسکی خوندمو چقدر مجذوبم کرد، به فکر فرو رفتمدر تعجب موندم!!! چقدر قشنگ بود دختر دلم میخواد دوباره و دوباره و دوباره بخونمش، همین الان برم صفحه ی اول و با مکث و صبوری و سعه ی صدر دوباره بخونمش بعد از سالها با خوندن این قصه مجدد علاقه مند شدم به خوندن کتاب های داستانی و رمان. اصلا معرکه بود، قابل توصیف نیست. بخصوص فصل دوم. یک جوری جذاب بود و داستان کشش درونی داشت که نود و پنج صفحه رو بدون زمین گذاشتن گوشی، یکجا خوندم. ولی انگار هنوز داستان ادامه داره با اینکه تمام شد هنوز باورم نمیشه که تمام شده انقدر تحت تاثیر قرار گرفتم و هیجان زدم که دلم میخواد باز هم بنویسمچقدر ترجمه روان و عالی بود
م ظ
۱۴۰۳/۰۵/۱۰
دختری که اگر در خانواده ای مناسب قرار داشت و از حمایت و تربیت کاملتری برخوردار بود وهرگز مجبور نمیشد تن به چنین ازدواجی دهد، به احتمال زیاد کهن سالی خود را میدید، مردی که اگر زندگی با او مهربان تر بود، می توانست در زمان مناسب شریک زندگی مناسب خود را پیدا کند حتما روزگار شادتری را سپری می کرد. و سر نوشت آه از سر نوشت که گه گاه چنان بیرحمانه و با خشم با انسانها برخورد میکند که گویی کینه ای دیرینه با این موجود دو پا دارد کاش میشد هرگز به نازنین های که نا خواسته به آن ها آسیب می زنیم یا برعکس آن ها به ما آسیب می زنند را نمیدیدیم. تا این حفرهای بی انتها در روحمان ایجاد نمیشود
HaMraH
۱۴۰۲/۰۹/۲۲
خیلی خوبه، اصلا پیچیده نیست. ترجمه هم کاملا روون هست. این کتاب رو یکی دو ساعته بخونید. شخصیت اصلی روان آشفته‌ای داره و عشقش به دختری بسیار جوان‌تر از خودش هم حسابی آشفته و عجیب از آب در آمده. نازنین به نظرم شروع خوبی برای داستایفسکی خوندنه. کل داستان فقط حرف‌های شخصیت اصلی با خودشه. آدم با خودش می‌گه داستایفسکی کبیر قبل اینکه فروید بیاد و از ناخودآگاه بگه چطوری به این حد رسیده. به طرز ترسناکی خوبه.
اگه میخواهید کتاب‌های داستایوفسکی رو بخونید، بهتره در ابتدا این کتاب رو بخونید، چون خیلی ساده هست.
محمد رضا ناصری
۱۴۰۲/۱۱/۲۸
نقد کتاب: داستان غم انگیز و بدی داشت ولی خب پندهای زیادی از دل داستان در میومد. 1. غرور و خود برتر بینی در اول زندگی مشترک بین شما و همسرتان جدایی زیادی میندازد. 2. طعنه زدن به جای حرف زدن جدایی بین شما را بیشتر میکند. 3. بخشیدن بی موقع به جای صحبت درمورد اشتباه شریک زندگیتان نه تنها خوب نیست، بلکه میتواند او را به خاطر اشتباه خودش شرمنده کند و همواره بار اشتباهش را در خلوت به دوش بکشد. 4. عذر خواهی بی جا و فوران آتشفشانی احساس میتواند طرف مقابل را هم شرمنده و هم دچار سر درگمی کند.
سمیرا خلیفه
۱۴۰۳/۰۱/۰۲
بازهم داستایوفسکی منو تحت تاثیر قرار داد، یعنی تاحالا کتابی ازش نخوندم که بعدش بگم خیلی معمولی بود، این داستان کوتاه نازنین واقعا تامل برانگیز بود، جوری شخصیت‌ها رو توصیف میکنه که کامل میتونی درک کنی و با قهرمان اصلی همذات پنداری کنی و بعد از تموم شدن کتاب حس شخصیت اصلی با تموم وجود بفهمی!
شنیدم چندتا فیلم اقتباسی ازش ساختن، و حتی تو ایران قرار بود یه تئاتر اجرا برن، امیدوارم از خوندنش لذت ببرید، هرچند اکثر آثار داستایوفسکی تلخ و غمگین هستن.
Yasaman Ahmadi
۱۴۰۲/۱۰/۲۵
کتاب بسیار خوبیه که جریان زندگی یک زن و شوهر را در قالب یک رمان کوتاه به خوبی بیان می‌کنه. داستان از زبان مرد گروفروشی بیان میشه که در طول داستان داستایوفسکی، روان آشفته‌ی مرد رو روایت میکنه و همچنین بلا تکلیفی او نسبت به احساسی که به همسر جوانش داره.
بر خلاف دیگر آثار داستایوفسکی این اثر، چندان پیچیده نیست اما خواندنش هم خالی از لذت نیست. خواندنش زمان کمی میبره و پیشنهاد خوبی برای شروع داستایوفسکی خواندنه!
Sara Asadpour
۱۴۰۲/۱۱/۰۹
راوی داستان مردی ۴۰ ساله که نقش اصلی است با دختر ۱۶ ساله فقیر که در کنار دو‌ عمه بد رفتارش زندگی می کند اشنا می شود. راوی شخصی خودپسند و خودشیفته است که نگاهی خودخواهانه به همه دارد. و در نهایت عاشق ان دختر می شود اما تکبر او مانع از ابراز علاقه‌اش می شود. مرد بین تکبر و عشق، تکبر را انتخاب می کند. و زمانی عشق خود را به دختر نشان میدهد که دیگر دیر شده است و دختر خود را از پنجره پایین پرت می کند و می میرد.
پاشا سعید
۱۴۰۲/۱۰/۲۱
کتاب خوبیه. با اینکه در شروع اتفاقات آخر رو میگه ولی اینقدر خوب نوشته شده که تا اخرش بخونین. ماجرای ازدواج مرد 40 ساله با دختر بچه 16 رو میگه که در اخر سر دختره خودکشی میکنه. با اینکه در ظاهر داستان ساده‌ای ولی نکات خوبی از روابط داره. مثلا چطور سکوت‌های بیجا و فرار از مشکلات و موکول کردن اون به اینده بجای صحبت و حل میتونه نتایج غیرقابل بازگشتی داشته باشه. درکل تو یکی دو ساعت میشه خوند و جالب بود
Mehdi.M.Sh
۱۴۰۲/۰۹/۲۲
واقعا کارتون درسته، خیلی سخاوتمندید اینو تو چند سال ثابت کردین کتابراه عزیز
فاطمه
۱۴۰۳/۰۱/۱۳
داستان بلندی است که می‌تونید یکی دو ساعته بخونید. شخصیت اصلی روان آشفته‌ای داره و عشقش به دختری بسیار جوان‌تر از خودش هم حسابی آشفته و عجیب از آب در آمده. نازنین به نظرم شروع خوبی برای داستایفسکی خوندنه. کل داستان فقط حرف‌های شخصیت اصلی با خودشه. آدم با خودش می‌گه داستایفسکی کبیر قبل اینکه فروید بیاد و از ناخودآگاه بگه چطوری به این حد رسیده. به طرز ترسناکی خوبه.
سیدعلی محروقی
۱۴۰۳/۰۱/۱۰
بدون شک کتاب نازنین داستایوفسکی یکی از زیباترین و منحصر به فرد‌ترین کتاب‌هایی بود که تا حالا خوندم. این کتاب جز آخرین نوشته‌های این نویسنده بزرگه و زمانی این کتاب رو نوشته که به پختگی کامل رسیده بود. مطمئنا این کتاب جز داستان‌هایی هست که هر خواننده‌ای رو با خودش همراه خواهد کرد و به همین دلیل من خوندن اون رو به همه توصیه می‌کنم. ممنون کتابراه. ممنون داستایوفسکی.
فرناز
۱۴۰۲/۱۰/۰۹
کتاب با قلم بسیار بسیار شیوایی نگارش شده و پر کششه که از داستایوفسکی بزرگ انتظاری کمتر هم نداریم. اما خب غمگین هم بود.
نتیجه‌ی ازدواج برای فرار از فقر همینه. اصلا یکی از پیام‌های داستان همین بود که هر کاری که انسان به دلیل پول انجام بده عاقبت خوشی نداره. شخصیت پردازی قهرمانان مخصوصا زن داستان کم و کسری‌هایی داشت اما در کل اینقدر کشش داشت که خواننده نمی‌تونه کتاب رو زمین بذاره.
محمدرضا اسفنجانی
۱۴۰۲/۰۹/۲۹
فرق نویسنده بزرگی چون داستایوفسکی و دیگران رومیشه از همین کتاب فهمید همین که دوست داری تا انتهای کتاب رو بخونی نشان از این هست که نثری روان بدون اطاله وقت وآب بستن به داستان.... حالاپایانش غم انگیز یا هر چیز دیگه باشه مهم نیست مهم اینه که از خواندن این کتاب پشیمان نمیشید و تورق صفحات نمیکنید نکته جالب کتاب برام این بود که شخصیت اصلی داستان فاقد اسم بود....
مینو رحمتی
۱۴۰۲/۰۹/۲۴
خیلی زیبا و جذاب و البته متفاوت از زبان مردی رنج کشیده و آسیب دیده از اجتماع و تنها که در برابر دخترکی کم سن و سال قرار می‌گیرد و پس از چند دیدار به او مجذوب می‌شود و بخاطر شرایط سختش او را بدست می‌آورد، در رابطه با دخترک عشق و کمبودهایش به رابطه شان آسیب می‌زند و در نهایت سبب خودکشی دخترک و شکست مرد داستان می‌شود. خیلی داستان جالب و متفاوتی بود پسندیدم
White Fox
۱۴۰۳/۰۸/۲۱
نازنین، تجربه ای کوتاه و عمیق به قلم فئودور داستایوفسکی از بهترین های ادبیات روس است. خوندن این کتاب رو به کسایی که داستان های عمیق دوست دارن پیشنهاد میدم. داستان مردی که به خاطر ضربه های ریز و درشتی که از جامعه خورده، منزوی شده و به گوشه ای پناه آورده. حالا وقتش رسیده که اون انتقام خودش رو بگیره، از همه و همه حتی عزیز ترین کسانش.
matina kh
۱۴۰۳/۰۴/۱۴
کتاب خوبی بود ولی نسبت به بقیه کارهای داستایوفسکی به نظرم ضعیف بود داستایوفسکی نویسنده ایه که درد عمیق انسان هارو با کلماتی ساده ولی چنان عمیق و پرکشش به تصویر میکشه که انگار بند بند وجودت اون دردو حس میکنه. درد عشق و داستان نازنین. کتاب رو پیشنهاد میکنم صوتیشو گوش بدین و لذت ببرید چون تایماز رضوانی با صدای گرمش به زیبایی خونده.
Ghasem Tahmasebi
۱۴۰۳/۰۲/۳۰
به نظرم کسایی که دوست دارند نویسندگی را دنبال کنند این کتاب خیلی خوبیه برای یادگیری اصولی نوشتن.
شخص گوینده که از زبان خودش حرف میزنه، به حواشی و دیگر اشخاص نمی‌پردازه، افکارش را درست بیان میکنه، اوج و فرود داستان به خوبی رعایت میشه، اول داستان و وسط و آخر داستان دارای هیجان هستش و خواننده را مجذوب خواندن میکنه.
بسیار عالی
Maryamzamani
۱۴۰۳/۰۱/۱۲
این دومین کتاب از آثار داستا یوفسکی که خوندم اول جنایت ومکافات رو خوندم که خییلی تاثیر گذار بود واین کتاب نازنین خییلی زیبا، عاشقانه و به نظرمن با ترجمه‌ای روان توصیف شده و خییلی پرکشش و جذاب بود من خودم به شخصه عاشق رمان هستم و یکی رمان‌هایی دوستش داشتم کتاب نازنین که البته‌ی کم غم انگیز و ترابری بود توصیه میکنم بخونید ممنون از کتابراه
Alireza
۱۴۰۲/۱۰/۲۴
کل چیزی که از کتاب متوجه شدم این بود که در دنیای واقعی در ان دوران به خصوص، واقعا این چنین زندگی‌هایی بسیار زیاد وجود داشته و بیشتر ان غم و غصه‌ای که نازنین تحمل میکرد و رنج‌هایی که میکشید به چشم من امد و اعتراف های اخر امانت فروش به این حس بیشتر دامن میزد نازنین اولین اثری بود که از داستایوفسکی مطالعه کردم. با تشکر از کتابراه
شکوفه احمدی
۱۴۰۳/۰۱/۰۵
این کتاب برای دوران پختگی داستایوفسکی هست. کتاب کم حجم و روانی هست و به خوبی ترجمه هم شده، درباره مردی هست که با دختری ۱۶ ساله ازدواج می‌کنه و کشمکش‌های درونی خودش رو توصیف می‌کنه... مهم‌ترین چیز سکوت مرده... سکوت او و پیش داوری‌های درونیش رابطه شون رو بدتر می‌کنه البته به نظر من ارتباطی هم نبوده از ابتدا
حمید میرباقری
۱۴۰۲/۱۰/۱۳
به نظرم کتاب بسیار خوبی بود با نشانه‌های فراوانی از ضعف در برابر جنس مخالف که شاید در این کتاب به عشق تعبیر بشه ولی از نظر من بیشتر بیانگر ضعف هستش همین طور در بخش‌هایی زن ستیزی
و همینطور نشان دادن بسیار زیبای مسخ انسان در برابر انسان
قلم داستایوفسکی مثل همه کتابهای مشهورش عالی بود
حسین ابراهیمی مدیسه
۱۴۰۲/۰۹/۲۸
خصلت نوشته‌های داستایوفسکی شکافدن شخصیت‌ها و تشریح داستان به مثابه تشریح جسد مقتولی در اتاق کالبدشکافی است. این ویژگی گران و ژانری که نویسنده برای بیان داستانش برگزیده ترکیبی است که فقط او از برش برمی‌آید.
سبک داستان جدید بود و ممکن است بعضی از خوانندگان با متن ارتباط برقرار نکنند.
سارا سیفی
۱۴۰۳/۰۸/۱۰
اولین کتابی که از داستایوفسکی خوندم، خیلی عالی و روان با ترجمه‌ی خوب. اهل کتاب نبودم ولی این یکی به عنوان اولین اثری که از این نویسنده خوندم واقعا عالی بود، یه مفهوم ساده از زندگی رو که ممکنه اکثریتمون برامون پیش اومده باشه با یه نثر روان و داستان خوب شرح داد...
asyi asyi
۱۴۰۳/۰۲/۱۱
درود و عشق داستانی بی نظیر که شما را هر لحظه جای شخصیت‌های اصلی داستان میگذارد و هر لحظه درک کردم همه آنچه را که گذشته و وقتی داستان تمام شد احساس کردم تئاتری زیبا و حرفه‌ای را شاهد بودم و لذت این داستان حتی بعد از ماهها همچنان با من است. سپاسگزارم از کتابراه عزیزم
Gorji
۱۴۰۲/۰۹/۲۹
اثر زیبایی دیگر از داستایوفسکی. ترجمه روان و ساده. نوشته‌ای گیرا به حدی که تا پایان کتاب نتوانی کتاب را زمین بگذاری. برای حل مشکلات باید همان ابتدا صحبت کرد در غیراینصورت اکثر مواقع مشکل که حل نمی‌شود هیچ، مشکلات دیگری هم بوجود می‌آید. واقعا برای نازنین غصه خوردم.
Mhdsh
۱۴۰۲/۰۹/۲۵
سلام ب همه کتابراهی‌ها و عوامل
کتاب خیلی خوبی بود لذت بردم
درسهای خوبی داشت، نویسنده محشریه داستایوفسکی
کتاب منو ب فکر فرو برد راجب اینکه چه فرصت‌هایی ک از روی کژاندیشی و غرور از دست میدیم
و چه زود دیر میشه و دیگه هیچی درست نمیشه
خیلی ممنون ک رایگانش کرده بودید
Nasir jadgal
۱۴۰۲/۰۹/۲۴
داستایوفسکی در این اثر، زندگی دختر یتیم و ۱۶ ساله‌ای را روایت می‌کند که با مردی میانسال که بیش از ۲۰ سال از او بزرگتر هست و از هنگ اخراج شده و اکنون کار و کاسبی امانت فروشی راه انداخته ازدواج می‌کند و فراز و نشیب‌های که در طی زندگی کوتاه مشترک آن‌ها اتفاق می‌افتند.
عارفه زراعی
۱۴۰۳/۰۷/۲۴
من با این نوع داستان‌ها زیاد اخت نمیشم.. نمیدونم چرا احساس میکنم خوندنش خوبه ولی در همین حد که وقتتو پر کنه...
اما با متن داستان همراه شدم و استرس و درماندگی شخصیت داستان رو درک کردم... خیلی افسوس داره که عاشق باشی ولی از شدت غرور، نگی به طرف مقابل🥲
کتابخوان
۱۴۰۳/۰۲/۰۳
نقلی متفاوت داشت، همانطور که در توضیحات کتاب و مقدمه نویسنده گفته شده بود. کتاب جالبی بود و به خوبی توصیف میکرد مشکلات عاطفی و روانی اگر التیام پیدا نکنن چه اثراتی میتونن برای انسان به همراه داشته باشن. خوندنش خالی از لطف نست دیدگاه تازه‌ای براتون باز میکنه
زهرا فاضلی
۱۴۰۳/۰۱/۰۶
عجب کتاب فوق العاده‌ای بود. من در عرض۳ساعت خوندمش و هنوز هنگم. واقعا کتاب‌های داستایفسکی عالی هستن. وقتی در حال خوندن داستان هستی تمام کاراکتر‌ها رو با گوشت وخونت حس میکنی. انگار این خود تویی که داره احساسات رو تجربه میکنه. من قطعا دوباره کتاب رو خواهم خوند.
🌱Hany Joon🌱
۱۴۰۳/۰۱/۰۳
نویسنده داستایوفسکی هست این یعنی با داستان خوبی سروکار داریم اما نتونستم ادامش بدم نمیدونم چرا با اینکه داستان کوتاه‌تری نسبت به دیگه آثار داستایوفسکی داره یه حالت غم خاصی داشت داستانش بنظرم وقتی حالتون خیلی خوب یا خیلی بده این داستان بخونید
نیل گل
۱۴۰۲/۱۲/۲۱
اولین کتاب بود که از داستایوفسکی خوندم و باعث شد تا ترغیب بشم تا بقیه کتاب‌های این نویسنده رو هم بخونم. داستان این کتاب، افکار بیمارگونه یک مرد رو نشون میده که چه قدر بر زندگی همسرش تاثیر گذاشته. کم بودن حجم این کتاب هم میتونه از نقاط مثبت اون باشه.
Rad
۱۴۰۲/۰۹/۲۴
″پنج دقیقه، فقط پنج دقیقه دیر رسیدم″
داستان زیبا، غمگین و خیلی عمیق بود و تو همین ۹۵ صفحه یه عالمه پند جا گرفته بود.. ترجمه روانی داشت و اینکه شخصیت داستان هم با خودش حرف میزد، هم با مخاطب، برام جالب و گیرا بود.
از خوندنش لذت بردم.. ممنون از کتابراه
ساغر کاشانی
۱۴۰۳/۰۱/۰۸
به زیبایی داستایوفسکی وضعیت آشفته ذهن شخصیت را به قلم در آورده است. او سؤالاتی می‌پرسد، نظرش را تغییر می‌دهد، خود را به خاطر تند یا آهسته رفتن یا از دست دادن هدف مورد سرزنش قرار می‌دهد. نقد: اما در کل درک کردن کاراکتر‌ها آسان نیست.
زهرا میرزایی
۱۴۰۳/۰۱/۰۵
اولین کتابی بود که از داستایوفسکی خوندم خیلی روان و ساده بود فکر میکنم ما هم در زندگی گاها چنین سکوتها و غرور‌هایی را داریم با خوندن این کتاب پی میبریم که چقدر زود دیر میشود به دوستان پیشنهاد میکنم حتما این کتاب و بخونند
عسل رستمی
۱۴۰۲/۱۲/۱۴
رمان قشنگیه در رابطه با این که‌ یک آقای فروشنده عاشق مشتریش یعنی دختر جوان ۱۶ ۱۷ ساله میشه و باهاش ازدواج میکنه اما در میانه‌ی راه به رابطه‌ی همسرش با دوستش مشکوک میشه و زندگی شروع ب سر ناسازگاری گذاشتن میکنه. قشنگ بود، مرسی.
اقدس اسداله زاده
۱۴۰۲/۰۹/۲۵
کتاب خوبی است.. در مورد موضوع کتاب حس کنجکاوی آدم تحریک می‌شه و به دنبال انتهای کتاب هست. به خاطر همین کتاب را در عرض چند ساعت می‌تونید بخونید.. من این سبک کتاب نخونده بودم برام جالب بود.. ممنون از کتابراه.. کتابهاتون عالین
Puya Persia
۱۴۰۲/۰۹/۲۲
این نظر فقط بخاطر اپلیکیشن کتابراه هست مثل همیشه میدرخشی کتابراه خوشحالم با شما آشنا شدم
tokhs_divoneh
۱۴۰۳/۰۵/۱۰
کمی درهم بر هم صحبت میکرد و نمی تونستم با همسرش (نازنین) انس بگیرم برام قابل درک نبودن تا حدود زیادی اما بد نبود! شاید با دیدگاه الانم نمیتونم درک کنم و معنای پس پرده رو بفهمم اما برای درک الان من بد نبود!
1 2 3 4 >>