معرفی و دانلود کتاب کودکی، نوباوگی، نوجوانی

معرفی کتاب کودکی، نوباوگی، نوجوانی

داستان سرگذشت واقعی یکی از بزرگ‌ترین مفاخر تاریخ ادبیات جهان، لئو تولستوی را از زبان خود او بشنوید. کتاب کودکی، نوباوگی، نوجوانی نیمه‌زندگی‌نامه‌ی مردی‌ست که با ورود خود به عرصه‌ی قلم، جهان داستان‌نویسی را برای همیشه دگرگون کرد. نویسنده‌ در این اثر خواندنی، تصاویر سال‌های اولیه‌ی زندگی و مراحل رشد و تجربه‌ی زیسته‌ی خود در دوران پیش از شهرت را با هنرمندی کامل، زبانی داستان‌گونه و شفافیتی ویژه باز‌سازی می‌کند.

درباره‌‌ی کتاب کودکی، نوباوگی، نوجوانی

زندگی‌نامه‌های خود‌نوشته، از شگفت‌انگیز پل‌های ارتباطی میان خوانندگان دنیای ادب و هنر با نوابغ بزرگ تاریخ هستند. کتاب کودکی، نوباوگی، نوجوانی (Leo N. Tolstoy. Childhood boyhood youth) نوشته‌ی فیلسوف و نویسنده‌ی بزرگ روس، لئو تولستوی (Lev Tolstoy) یک سند ناب و بی‌مانند است که می‌تواند دنیای مخاطبان امروزی را به دنیای ذهن خالق شاهکار ادبی «آنا کارنینا» پیوند بزند.

کتاب کودکی، نوباوگی، نوجوانی، تنها تصویری شخصی از روز‌های جوانی تولستوی نیست. او در این خودنگاره بخشی از تفکرات فلسفی خود و ریشه‌های شکل‌گیری آن را شرح می‌دهد. نویسنده‌ی کتاب که یکی از بزرگ‌ترین نظریه‌پردازان در باب اخلاقیات است، اولین‌ جرقه‌های ظهور ایدئولوژی‌های خود را از قاب نگاه یک پسر نوجوان برای خوانندگان تعریف می‌کند و حوادثی که در این مسیر طولانی، عقاید او را دست‌خوش تغییر کرده‌اند یک‌یک برمی‌شمرد.

کتاب کودکی، نوباوگی، نوجوانی در عین بازنمایی جهان فکری نویسنده، جزئیاتی شفاف و حقایقی روزمره از زندگی تولستوی در سال‌های اول زندگی را نیز روشن می‌کند. او با زبانی ساده و روایتی صادقانه، روال زندگی خود در کنار پدر و مادر و همچنین تجربه‌ی زیستن به‌عنوان فرزند دردانه‌ی یک خانواده‌ی اشرافی را توضیح می‌دهد. در ادامه، نویسنده‌ به شرح سال‌های تحصیل در دانشگاه و تلاش برای پیشرفت و تکامل می‌پردازد و با اشاره به اولین نشانه‌های شور جوانی، تجربیات عاشقانه‌ و احساسات پیچیده و متناقض خود در آن سال‌ها را برای ما رو می‌کند. از این منظر، سه‌گانه‌ی کودکی، نوباوگی، نوجوانی را اثری اکسپرسیونیستی و هیجان‌نما می‌دانند؛ کتابی که با تلفیق احساسات و عواطف و همچنین تفکرات و عقاید راوی، شکل‌گیری بنیان‌های فکری‌ و جهان‌بینی کلی او را به شکلی ناب و خالص برای ما ترسیم می‌کند.

کتاب کودکی، نوباوگی، نوجوانی از نمونه‌ی ‌شاهکار‌های خاطره‌نویسی‌ست. مخاطبان ادبیات، در این کتاب نیز به اندازه‌ی آثار داستانی لئو تولستوی، محو توصیفات دقیق و عناصر احساسی متن خواهند شد. این نابغه‌ی شعر و داستان، هم‌زمان که خواننده را راهی سفری به اعماق دنیای فکری خود می‌کند، او را از ظرافت‌های ادبی قلم و لحن داستان‌گونه‌ی خود نیز بهره‌مند می‌سازد. در کنار این‌ها، کتاب کودکی، نوباوگی، نوجوانی را می‌توان حتی اثری روان‌شناختی دانست. نویسنده‌ی اثر، نگرش‌های عمیق خود درباره‌ی انسان و ذات او را از زاویه‌ای نگاهی تازه توصیف می‌کند و شگفت‌زدگی خود از پیچیدگی جهان درونی آدم‌ها را با مخاطبان خود در میان می‌گذارد.

کتاب کودکی، نوباوگی، نوجوانی، ظرف کوچکی‌ست از وادی‌های مختلف فکری خالق رمان «جنگ و صلح»، اثری که هم علاقه‌مندان به دنیای ادبیات را از خود راضی نگه می‌دارد؛ هم مخاطبان زندگی‌نامه‌ها را بهره‌مند می‌کند و هم برای پیگیران جهان فلسفه، اخلاق و روان حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد. این کتاب با انتشار در سال 1856 چهره‌ی تازه‌ای از این ادیب روسی را برای مخاطبان نمایان کرد و ظهور یک استعداد منحصر‌به‌فرد در دنیای ادبیات را به جامعه‌ی ادبی خبر داد. همچنین این اثر ارزشمند از سال انتشار خود تا کنون بار‌ها تجدید چاپ شده و همچنین به زبان‌های مختلف درآمده است. نسخه‌ی فارسی این اثر نیز با ترجمه‌ای از بابک شهاب و تلاش‌های انتشارات نیماژ در دست شما قرار می‌گیرد.

کتاب کودکی، نوباوگی، نوجوانی برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب را به علاقه‌مندان آثار خودزندگی‌نامه و همچنین طرفداران ادبیات لئو تولستوی پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب کودکی، نوباوگی، نوجوانی می‌خوانیم

جلو ایوان خانه، مردان روستایی، بدون کلاه، با کت، ردا یا پیراهن، و زنان با جامه‌های فرسوده، روسری‌های راه‌راه و بعضاً با کودکی در بغل، کنارْ چند کودک پاپتی به تماشای کالسکه ایستاده بودند و با هم حرف می‌زدند. یکی از سورچیان - پیرمردی گوژپشت با کلاه زمستانی و ردای پشمی - میله‌ی اتصال کالسکه را در یک دست گرفته بود و با دست دیگر میله را از نقاط مختلف بالاوپایین می‌کرد و متفکرانه حرکتش را می‌سنجید. سورچی دیگر، جوانی بود بلندبالا با یک‌لا پیراهن سپید و مغزی‌های سرخ زیر بغل‌هایش. او کلاه سیاه نمدی کاسه‌مانندش را با کشیدن دست بر زلف‌های بورش گاه سوی این گوش و گاه سوی آن گوش می‌راند. جوان ردای پشمی‌اش را بر نشیمنگاه گذاشته بود و افسار اسب را نیز همان‌جا رها کرده بود و با نگاه‌هایی گاه‌گاهی به چکمه‌هایش و سورچیانی که ارابه را چرب می‌کردند، تازیانه‌ی کوتاه و بافته‌اش را تاب می‌داد.

یکی از سورچیان با زحمت اهرم را بالا نگه داشته بود و دیگری بالای چرخ کمر خم کرده بود و با دقت میله و بوش کالسکه را روغن می‌زد. او مانده‌ی گریس را نیز به سطح زیرین زهوار ارابه مالید تا حرام نشود. اسب‌های درمانده و ناهم‌رنگ نزدیک حصار ایستاده بودند و با حرکت دم مگس‌ها را می‌پراندند. برخی از آنان پاهای پرپشم و آماسیده‌شان را جلو گذاشته بودند و با چشم‌های نیمه‌باز چرت می‌زدند. برخی دیگر از فرط کسالت پوزه بر تن هم می‌مالیدند و برگ‌ها و ساقه‌های سبز تیره و سخت سرخس را که نزدیک ایوان رسته بودند، می‌چیدند. تازی‌ها بعضاً با نفس‌هایی سنگین در آفتاب لمیده بودند و بعضاً زیر کالسکه در سایه قدم می‌زدند و پیهی را که نزدیک میله‌های کالسکه مالیده شده بود، می‌لیسیدند. هوا را مهی غبارناک انباشته بود. افق به رنگی مرکب از خاکستری و یاسی درآمده بود و در سراسر آسمان حتی یک‌تکه ابر دیده نمی‌شد.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه‌ی مترجم
ایده‌ی شاعرانه در سه‌گانه‌ی لف تالستوی «کودکی، نوباوگی، نوجوانی»
کودکی
فصل یک: آموزگارم، کارل ایوانیچ
فصل دو: «مامان»
فصل سه: «پاپا»
فصل چهار: کلاس‌های درس
فصل پنج: راهب شوریده‌حال
فصل شش: تدارکات شکار
فصل هفت: شکار
فصل هشت: بازی‌هایمان
فصل نه: در مایه‌های نخستین عشق
فصل ده: پاپا که بود؟
فصل یازده: جلسات کار در دفتر و سالن پذیرایی
فصل دوازده: گریشا
فصل سیزده: ناتالیا ساویشْنا
فصل چهارده: جدایی
فصل پانزده: کودکی
فصل شانزده: اشعار
فصل هفده: شاهزاده‌کارناکُوا
فصل هجدهم: شاهزاده ایوان ایوانیچ
فصل نوزده: ایوین‌ها
فصل بیست: گردهمایی مهمانان
فصل بیست‌ویک: پیش‌از مازورکا
فصل بیست‌ودو: مازورکا
فصل بیست‌وسه: پس‌از مازورکا
فصل بیست‌وچهار: در بستر
فصل بیست‌وپنج: نامه
فصل بیست‌وشش: آنچه در روستا انتظارمان را می‌کشید
فصل بیست‌وهفت: ماتم
فصل بیست‌وهشت: واپسین خاطرات اندوه‌بار
نوباوگی
فصل یک: عزیمت
فصل دو: تندر
فصل سه: نگاهی نو
فصل چهار: در مسکو
فصل پنج: برادر بزرگ‌ترم
فصل شش: ماشا
فصل هفت: مُشتی ساچمه
فصل هشت: ماجرای کارل ایوانیچ
فصل نه: ادامه‌ی فصل پیش
فصل ده: تکمله
فصل یازده: نمره‌ی یک
فصل دوازده: کلید
فصل سیزده: دختر خیانتکار
فصل چهارده: بی‌خویشتنی
فصل پانزده: رؤیاهایم
فصل شانزده: کارها نیکو شود اما به صبر
فصل هفده: تنفر
فصل هجده: فراش‌خانه
فصل نوزده: نوباوگی
فصل بیست: والودیا
فصل بیست‌ویک: کاتنکا و لیوباچکا
فصل بیست‌ودو: پاپا
فصل بیست‌وسه: مادربزرگ
فصل بیست‌وچهار: من
فصل بیست‌وپنج: دوستان والودیا
فصل بیست‌وشش: تأملات
فصل بیست‌وهفت: آغاز دوستی
نوجوانی
فصل یک: کدام نقطه را آغازگاه نوجوانی‌ام می‌دانم؟
فصل دو: بهار
فصل سه: رؤیاها
فصل چهار: محفل خانوادگی ما
فصل پنج: اصول من
فصل شش: طلب آمرزش
فصل هفت: رفتن به صومعه
فصل هشت: آمرزش‌خواهی دوم
فصل نه: مشق آزمون
فصل ده: آزمون تاریخ
فصل یازده: آزمون ریاضی
فصل دوازده: آزمون لاتین
فصل سیزده: بزرگ شده‌ام
فصل چهارده: مشغولیات والودیا و دوبکف
فصل پانزده: به من شادباش می‌گویند
فصل شانزده: نزاع
فصل هفده: تدارکات بازدید
فصل هجده: خانواده‌ی والاخین
فصل نوزده: خانواده‌ی کارناکوا
فصل بیست: خانواده‌ی ایوین
فصل بیست‌ویک: شاهزاده ایوان ایوانیچ
فصل بیست‌ودو: گپی صمیمانه با دوستم
فصل بیست‌وسه: خانواده‌ی نخلیوداف
فصل بیست‌وچهار: عشق
فصل بیست‌وپنج: مؤانست من
فصل بیست‌وشش: من ارزنده‌ترین وجوهم را نمایش می‌دهم
فصل بیست‌وهفت: دمیتری
فصل بیست‌وهشت: در روستا
فصل بیست‌ونه: مناسبات ما و دختران
فصل سی: کاروبار من
فصل سی‌ویک: نجیب
فصل سی‌ودو: نوجوانی
فصل سی‌وسه: همسایه‌هایمان
فصل سی‌وچهار: ازدواج پاپا
فصل سی‌وپنج: رویارویی ما با این خبر
فصل سی‌وشش: دانشگاه
فصل سی‌وهفت: دل‌دادگی‌هایم
فصل سی‌وهشت: اشرافیت
فصل سی‌ونه: الواطی
فصل چهل: دوستی با خانواده‌ی نخلیوداف
فصل چهل‌ویک: دوستی با نخلیوداف
فصل چهل‌ودو: نامادری
فصل چهل‌وسه: رفقای جدید
فصل چهل‌وچهار: زوخین و سمیوناف
فصل چهل‌وپنج: مردود شدم