معرفی و دانلود رایگان کتاب موسم خیام

معرفی کتاب موسم خیام

کتاب موسم خیام مجموعه‌‌جستاری‌ست با موضوع آمدوشد فصل‌ها که درک و دریافت احسان اقبال سعیدی ابواسحقی را از اندیشه‌ی خیام نیشابوری نسبت به این موضوع دربرمی‌گیرد. نویسنده در بیان موضوع این کتاب، آن را اثری در پیوند با جادوی فصل‌ها دانسته است.

درباره‌ی کتاب موسم خیام

گذر عمر و فصل‌های تقویم از گذشته تا امروز انعکاس گسترده‌ای در شعر و ادب فارسی داشته و شاعران و نویسندگان گوناگون، از کهن‌سرایان تا معاصران روزگار ما به این مسئله توجهی گسترده نشان داده‌اند. کارنامه‌ی ادبیات را که ورق می‌زنیم، شاعران و نویسندگان ایرانی اغلب تأثر روحی و عاطفی خود را از گذر بی‌وقفه‌ی عمر، زوال زیبایی و جوانی، بی‌وفایی دنیا و حس‌و‌حال طبیعت در فصل‌های مختلف ابراز کرده‌اند. به بیان دیگر در طول تاریخ ادبیات شاعران و نویسندگان بسیاری به بهانه‌ی رسیدن فصل پاییز و ریختن برگ درختان از جدایی و فراق معشوق نالیده‌اند و بهار را امیدی برای رسیدن دوباره و چشیدن شیرینی روزگار وصال معشوق دانسته‌اند. در کتاب موسم خیام، نویسنده در عین بیان عواطف و اندیشه‌ی خاص خود نسبت به این موضوعات، در ذهن خود بسیاری از گنجینه‌های ادبی را مرور می‌کند و می‌توان این کتاب را سیری کوتاه بر انعکاس فصل‌ها در ادبیات فارسی به‌شمار آورد.

از ویژگی‌های این اثر باید به پختگی و شاعرانگی نثر و استفاده از گنجینه‌های ادبی کهن و معاصر در ضمن هر جستار اشاره کرد. به بیان دیگر سبک و سیاق نثر احسان اقبال سعیدی ابواسحقی برای اهالی ادبیات و آشنایان به میراث ادبیات فارسی دلپذیر و شیرین خواهد بود و می‌توان گفت مخاطبان خاص خود را دارد.

از این نویسنده تاکنون کتاب‌های دیگری چون «مسافر پرواز دمشق و چند روایت دیگر» و «شرح شمع شدن» منتشر شده و کتاب موسم خیام، به‌عنوان یکی از تازه‌ترین آثار او از سوی انتشارات مهرراوش منتشر شده و در اختیار دوستداران کلمه قرار دارد.

کتاب موسم خیام مناسب چه کسانی است؟

خواندن این کتاب به علاقه‌مندان به نثر معاصر فارسی، خصوصاً دوستداران اندیشه‌ی خیام نیشابوری توصیه می‌شود.

در بخشی از کتاب موسم خیام می‌خوانیم

در تابستان، در سی تیر، ز آنجا که پیرانه سر یاد جوانی کرده بود و هوس قمار قدرت، اما کهنسال ندانسته بود که پیر سالست و سوی چشم دیگر قوتی برای مرق گرفتن از آب پرکره‌ی قدرت برایش باقی نگذاشته بود. همزاد توامان پهلوی پسر که آمد قوام دلش لرزید... که آقا شما مرد می‌دانید... بسم‌الله... شما آذربایجان را تدبیر فرمودید و استالین در سفر اخیر حقیر حین اهدا پالتوی پوست پلنگ پرسید هنوز توتون املاک قوام همانقدر مرغوب است؟

پیرمرد با رایحه‌ی توتون املاکش گرجی سبیل تابیده را نرم خیال کرده بود. آمد به میدان، پنداشت باز جوانی در سیاست آغاز خواهد کرد. ذهن در آستانه‌ی زوالش به خاطرش نیاورد که همین جماعت عقب قائله‌ی آذربایجان بر سرش چه آورده‌اند، پس دل داد و به میانه آمد. دست در دامن منوچهری دامغانی آویخت و به خط جلی نوشت "کشتیبان را سیاستی دیگر آمد" و خواست کاری کند تا مگر دم آخر را بر کنار و در کنار نگذراند. شد بدنام سرب‌های شرمگین و معذور سی تیر... شد قاتل خفتگان به خون ابن بابویه و ظهیر‌الدوله... همان سجادی گوینده‌ی رادیو که کشتنیان را خوانده بود، باز خواند که قوام رفت و سی تیر به سی‌ویکم دست نداده قوام رفت و خیابان شد سی تیر و خانه‌اش آماج برای بن کنان و برهنگان سال‌های صعب و سهلی آستان انسان...

در تابستان اتفاق افتاد... همه‌ی این‌ها در تابستان بود...

فهرست مطالب کتاب

مقدمه
موسم گل، دوره‌ی حسن، یک دو روز نیست!
پاییز
مشقت تابستان، مشق دوستان
بهار و باران
زمستان است
محفل قهوه با خیام
چرا خیام خیلی مهم است
از صفای ملخی تا کیف خاکی
حکایت پیری، قصه زوال
رفاقت حکمت و مصلحت؛ خیام و سعدی
خیام مخرب است؟
حکیم، حماسه و مقداری لوح حمورابی
بکش و بکش
اگر غم لشکر انگیزد