معرفی و دانلود کتاب من از یادت نمیکاهم، مارتیتا
برای دانلود قانونی کتاب من از یادت نمیکاهم، مارتیتا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب من از یادت نمیکاهم، مارتیتا
کافی است با روایت بینظیر ساندرا سیسنروس در کتاب من از یادت نمیکاهم، مارتیتا همراه شوید تا هم ماجرای زندگی سه دوست قدیمی را بخوانید و هم به چگونگی شکافهای اجتماعی کشور فرانسه در سالهای گذشته پی ببرید. قهرمانان اصلی کتاب، مهاجرانی هستند که برای بهبود زندگی خود روانهی پاریس شده و دوستیشان را در همین شهر آغاز کردهاند. بااینحال، دست سرنوشت آنها را از هم جدا میکند تا اینکه... . این رمان خواندنی از سوی NPR بهعنوان کتاب سال معرفی شده است.
دربارهی کتاب من از یادت نمیکاهم، مارتیتا
«کورینا»، «مارتیتا» و «پائولا» سه دختری هستند که در حقیقت، شخصیتهای اصلی کتاب من از یادت نمیکاهم، مارتیتا (Martita, I remember you) به شمار میروند. قهرمانانی که داستان آرزوهای بربادرفته و دوستیهای فراموششدهی آنها را در اثر حاضر، به قلم ساندرا سیسنروس (Sandra Cisneros) میخوانید. نویسنده در این رمان کوتاه، سعی داشته تا از منظری روانشناختی-اجتماعی، موقعیت و جایگاه زنان را در جامعه ترسیم کند و در این راه از زبان لطیف و زنانهی خود نیز کمک گرفته است. در این داستان بلند، رخدادها بیش از آنکه از یک سیر خطی برخوردار باشند، به صورت پراکنده و به حالت شعرگونه بیان میشوند. به همین خاطر، مطالعهی این اثر به خواندن شعری بلند و سرشار از عواطف انسانی شباهت دارد.
تمامی اتفاقات این رمان از زبان کورینا روایت میشوند. او که خود یکی از کاراکترهای کلیدی کتاب است، روزی نامهای از دوست قدیمی خود، مارتیتا دریافت میکند. همین نامه ناگهان خاطرات گذشته و یاد دوستان سابقش را در ذهنش بیدار میکند. یاد دورانی که با کولهباری از امید و آرزو به پاریس عزیمت کرده بود. همان شهری که در آن با پائولا و مارتیتا آشنا شده بود. آنها که جوانانی سرخوش و سبکبال بودند، بهتدریج با موانعی روبه رو شدند که جامعه بر سر راهشان قرار میداد؛ محدودیتهایی که یا برای زنان و یا برای اقلیتها ایجاد میشد.
در این اثر با مصائبی آشنا میشوید که ممکن است زندگی مهاجران را در هر کجای دنیا به جهنمی باورنکردنی تبدیل کنند. ساندرا سیسنروس در کتاب من از یادت نمیکاهم، مارتیتا سرگذشت تلخ مهاجرانی را برایتان روایت میکند که به امید زندگی بهتر، از آمریکای لاتین راهی فرانسه میشدند. در این کشور برای مهاجران خبری از استقبال گرم و آغوش باز نبود، برعکس، مردم بومی آنها را به چشم اقلیت مینگریستند و هیچچیزی جز یک زندگی زیرزمینی و مخفی، نصیبشان نمیشد.
کورینا زمانی نامهی مارتیتا را دریافت میکند که سالها از دوستیاش با وی گذشته. او اکنون زن جاافتادهای است که برای خود خانوادهای تشکیل داده. بااینوجود، در زندگیاش عمیقاً احساس کمبود میکند. کمبودی که تنها با یاد نشاط و شادی دوران جوانی برطرف میشود. کورینا با خواندن نامهی دوستش، به یاد میآورد که چطور به همراه مارتیتا و پائولا همواره در پی ماجراجویی بودهاند و از هیچ تفریحی نمیگذشتند؛ چه دید زدن ویترین مغازهها، چه همراه شدن با خوانندگان دورهگرد و چه شعرخوانی و گرفتن عکسهای سهنفره. تمامی این خاطرات دوباره در ذهن راوی جان میگیرند و گذشتهای را برایش زنده میکنند که سرشار از شادی و پویایی بوده.
ساندرا سیسنروس زندگی و سرگذشت این سه دوست را دستمایهای قرار میدهد تا شکاف و تبعیضهای اجتماعی کشور فرانسه را بهخوبی ترسیم کند. او همچنین سعی داشته تا با بازگویی ماجرای مهاجرت این شخصیتها به کشور فرانسه و نحوهی مواجهات اولیهی ایشان در نخستین روزهای حضور در این کشور، بهنوعی تقابل میان فرهنگهای متفاوت را نشان بدهد. کتاب من از یادت نمیکاهم، مارتیتا بهوضوح، چنین پیامی را به مخاطبان خود منتقل میکند: امروزه در جهانی زندگی میکنیم که مهاجرتهای گسترده و آمیختگی ملتها، دیگر مجالی برای مرزها و محدودیتهای فرهنگی باقی نمیگذارند. قهرمانان اصلی کتاب نیز در دوران جوانی خود، زمانی که بهتازگی از کشورشان مهاجرت کرده و در پاریس ساکن شده بودند، ابتدا زرقوبرق ظاهری این شهر توجهشان را جلب کرده بود. آنها که همواره در حال مقایسه کردن امکانات این شهر مدرن و پیشرفته با موطن اصلی خود بودند، رفتهرفته پی به حقایقی بردند که ایشان را به پختگی و بلوغ فکری رساند.
برای مطالعهی این رمان تحسینشده میتوانید ترجمهی فارسی آن را با برگردان اسدالله امرایی تهیه کنید. نشر چشمه چاپ و انتشار این اثر را بر عهده داشته است.
جوایز و افتخارات کتاب من از یادت نمیکاهم، مارتیتا
- بهترین کتاب سال از سوی NPR
- برترین کتاب سال از دیدگاه The Smithsonian
نکوداشتهای کتاب من از یادت نمیکاهم، مارتیتا
-
ژانر اعتراضی! دشوار است بتوان تصور کرد که میشود داستانی بهتر از این کتاب در مورد وضعیت کنونی ما نوشت. (هوستون کرونیکل)
-
داستانی که به گنجینهای ارزشمند شباهت دارد. نثر ساندرا سیسنروس در کتاب من از یادت نمیکاهم، مارتیتا، سرشار از استعاره، کنایه و تصویرپردازیهای خیالانگیز است. زبان و بیان او از مرز کشورها فراتر میرود و خوانندگان سراسر جهان را با خود همراه میکند. رمانی با ظرافتی زنانه! (نقد کتاب لسآنجلس)
-
کتاب حاضر ادامهی آثار جادویی و شگفتانگیز سیسنروس است. (مرکز ادبی)
-
داستانی مملو از خاطره و حس دوست داشتن! همچنین تجربیات زنان جوانی را نشان میدهد که بهعنوان مهاجر زندگی خود را میگذرانند. (AP)
-
داستانی منسجم که با ترکیبی از نامهنگاری و بیان روایی، نوشته شده. هم زیبا و هم موجز. (نقد کتاب Kirkus)
-
همراه با صحنهای دلانگیز و احساسی که به قلب خوانندگان نفوذ میکند. یک داستان لطیف، تلخ و شیرین، شجاعانه و آمیزهای از ترس، خودخواهی و دوستی. (بوکلیست)
-
زبان و بیان سیسنروس در کتاب من از یادت نمیکاهم، مارتیتا و نثر آهنگین او درخور توجه است. طرفداران آثار این نویسنده، اثر حاضر را نیز ارزشمند خواهند دانست. (هفتهنامهی ناشران)
کتاب من از یادت نمیکاهم، مارتیتا برای چه کسانی مناسب است؟
از تمامی علاقهمندان به داستانهای بلند اجتماعی دعوت میکنیم، دستکم یک بار مطالعهی کتاب من از یادت نمیکاهم، مارتیتا را تجربه کنند.
در بخشی از کتاب من از یادت نمیکاهم، مارتیتا میخوانیم
انتظار اتفاقی را میکشیدیم. مگر این همان کاری نیست که همهی زنها میکنند تا یاد بگیرند انتظار بیهوده نکشند؟ منتظر بودیم زندگی ما را در آغوش خود بگیرد یک والس اشتراوس، تالاری پُر از چلچراغ در ورسای. پائولا منتظر همان شغل مشخص بود، نه هر شغلی، نمیخواست اوپر باشد یا فروشنده، بیشتر دنبال کاری بود که او را از برگشتن به خانه در امان نگه دارد و مجبور نباشد به خانهی داییاش در حومهی میلان برگردد.
من اما منتظر نامهای بودم که از یک بنیاد هنری در کوت دازور برسد تا زندگی تازهای شروع کنم. تمام درآمدم از شغل تابستانیام در ادارهی گاز ته میکشید. اتاقم توی پانسیونی نزدیک پلَس دو لَه رپوبلیک بود، اتاق که چه عرض کنم، قبلاً وسایل نظافت را در آن میگذاشتند، پشت میز پذیرش بود و قدر یک تختخوابِ تاشو مثل تخت قطار جا داشت. ته هال یک دوش مشترک بود که با آبگرمکنی سکهای کار میکرد و فرتوفرت فرانک قورت میداد و پولی که برای کلاسهایم پسانداز کرده بودم میرفت ته چاه فاضلاب.
هر وقت فکرش را میکنم سینهام تیر میکشد.
روی برگشتن به خانه نداشتم. نمیتوانستم. تا وقتی خودم را نویسنده به حساب نیاورده بودم رویم نمیشد برگردم.
و اما تو مارتیتا. تو چه میخواستی؟ اینکه وقتی پایت به بوئنوسآیرس رسید بتوانی بگویی پاریس؟ وی، وی. ژو سویی لا، مادموازل کیروگا سیل ووپله، سیل ووپله، بونژوغ مادام، مقسی.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب من از یادت نمیکاهم، مارتیتا |
نویسنده | ساندرا سیسنروس |
مترجم | اسدالله امرایی |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 77 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-01-1021-7 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی خارجی |