معرفی و دانلود کتاب صوتی نام کوچک من بلقیس

معرفی کتاب صوتی نام کوچک من بلقیس

کتاب صوتی نام کوچک من بلقیس نوشته‌ی بلقیس سلیمانی، زندگینامه‌ای خودنوشت و داستان‌گونه از سرگذشت این نویسنده است. او در این کتاب، تصویری ملموس و جذاب را از کودکی‌اش در دهه‌ی چهل، و اتفاقات بعد از آن تا انقلاب و جنگ، ترسیم می‌کند و به شنونده این امکان را می‌دهد که نظاره‌گر جامعه و فرهنگ ایران در این برهه باشد.

درباره‌ی کتاب صوتی نام کوچک من بلقیس

بلقیس سلیمانی یکی از نویسندگان معاصر ایران است که در آثارش، که اغلب در دسته‌ی داستان و رمان هستند، از دغدغه‌های زنانه می‌گوید. شخصیت‌های اصلی رمان‌های بلقیس سلیمانی اغلب زنان‌اند و این به مخاطبان امکان می‌دهد تا جهان را از پس نگاه یک زن ببینند و درک کنند. او در کتاب صوتی نام کوچک من بلقیس نیز از همین رویه پیروی کرده و شخصیت اصلی کتابش را یک زن قرار داده؛ با این تفاوت که این زن، این بار خود اوست و قصه نیز در حوالی خاطرات شخصی‌اش پیچ‌وتاب می‌خورد.

بلقیس سلیمانی که جوایز فراوانی، از جمله نشان درجه‌یک هنری را در کارنامه‌اش دارد، تصمیم گرفته تا با روایت خاطراتش از کودکی تا حال، تصویری از جامعه‌ی ایران در گذر از اتفاقات مهمی چون انقلاب و جنگ ارائه دهد. او که یک روستازاده‌ی کرمانی است، با دقت بالا و جزئیات فراوان نشان می‌دهد که فرهنگ و سبک زندگی مردم، چطور در این سال‌ها و به‌خصوص بعد از انقلاب دستخوش تغییر شده و جایگاه زنان در این تغییر و تحول چه بوده است.

در اولین بخش از کتاب صوتی نام کوچک من بلقیس، داستان دختری را می‌شنویم که از کودکی رابطه‌ای عجیب از عشق و تنفر هم‌زمان به اسمش دارد. بلقیس قصه می‌داند که نامش را از روی نام عمه‌ی پدرش برای او انتخاب کرده‌اند، اما این تشابه هرگز احساس خاصی را در وجودش بیدار نمی‌کند. بزرگتر که می‌شود و به مدرسه می‌رود، متوجه می‌شود که اسمش در میان اسامی دخترکان دیگر روستایی، چندان عجیب و جالب توجه به نظر نمی‌رسد. در جوانی اما قصه متفاوت می‌شود، وقتی به فرهنگ لغت مراجعه می‌کند و به دنبال معنای بلقیس می‌گردد، آن را به عنوان همسر حضرت سلیمان پیدا می‌کند و این در نظرش متوازن و خوش‌قافیه می‌رسد. پدر حتماً قصد داشته تا با انتخاب نام بلقیس، برای دختری که قرار است با فامیلی سلیمانی زندگی کند، یک ترکیب خوش‌آهنگ و پرمعنا بسازد. در دانشگاه اما هم‌خوابگاهی‌ها که هر کدام از یک نقطه از ایران آمده‌اند، او را با نام‌های چون بلی، بلیسیوس و ملکه‌ی صبا صدا می‌زنند که هر یک، وجهه و شخصیتی به نامش می‌دهد که برایش جدید است. بعدها که پا به عرصه‌ی نویسندگی می‌گذارد، این اسم چنان برایش باارزش شده که سعی می‌کند آن را به راحتی و برای هر مقاله و نوشته‌ای، خرج نکند...

در بخش دوم، بلقیس سلیمانی گریزی به کودکی‌اش در روستا می‌زند و از مدرسه‌ای می‌گوید که در آن هر چیز به شیوه‌ای خاص و گاه عجیب کار می‌کند و این موضوع گاه‌گداری عدالت اجتماعی را پیش پای دانش‌آموزان قربانی می‌کند. مثلاً اینکه مدرسه سرایدار و خدمتکار و نظافتچی ندارد و کار نظافت به عهده‌ی خود بچه‌ها است. آن‌ها سطل آشغال هم ندارند، چون کیک و آب‌میوه‌ای در کار نیست که پوستش را در آن بیندازند. در عوض مدرسه به آن‌ها موز و کره و پنیر هلندی رایگان می‌دهد که آن‌ هم به شکم بچه‌ها نمی‌رسد و بزرگترها برای چند قران بیشتر آن‌ها را به مغازه‌دارها می‌فروشند. وقتی بازرس می‌آید و از بابت درس بلد نبودن دختر ملاک روستا از معلم می‌خواهد که او را تنبیه کند، همه‌ی کلاس باید تنبیه بشوند و چند ترکه به پشت و روی دستشان بخورد؛ چون تنبیه بزرگان نباید به چشم بیاید. یا مثلاً وقتی مدیر مجبورشان می‌کند بروند و برای گوسفندهایش علف بچینند و بیاورند، مجبور می‌شوند طعم چوب‌دستی صاحب زمین را نیز بر قوزک‌های نحیفشان تحمل کنند و دم نزنند، چون عدالت اجتماعی اقتضا می‌کند که بچه‌های روستا نه راه پس داشته باشند و نه راه پیش برایشان باقی بماند...

کتاب صوتی نام کوچک من بلقیس کاری از نشر صوتی آوانامه و انتشارات ققنوس است. این کتاب را با صدای فیروزه لطفی می‌شنوید.

کتاب صوتی نام کوچک من بلقیس برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به داستان‌های زندگینامه‌ای با مضمون اجتماعی علاقه دارید و می‌خواهید از سبک زندگی مردم در روزهای پیش و پس از انقلاب مطلع شوید، شنیدن این کتاب را از دست ندهید.

در بخشی از کتاب صوتی نام کوچک من بلقیس می‌شنویم

نوروز برای خانواده‌ی ما تقریباً از نیمه‌ی اسفند شروع می‌شد. روستای ما سابق بر این، روستای پرآبی بود و دو قنات قدیمی داشت که در سال‌های اخیر یکی از آن‌ها خشک شده و آن دیگری بسیار کم‌آب شده. خانه‌ی پدری من در مسیر جوی آب این دو قنات بود. ما برای شستن ظرف‌وظروف و لباس‌ها از این آب استفاده می‌کردیم. حتی بعضی از شب‌ها، آخر شب که روستا می‌خوابید و می‌دانستیم دیگر شست‌وشویی در آب قنات‌ها انجام نمی‌شود، برای پخت‌وپز هم از آن استفاده می‌کردیم. ما خانواده‌ی پرجمعیتی بودیم، اما مثل اکثر روستایی‌ها رخت و پوشاک زیادی نداشتیم. هر کداممان حداکثر سه‌-چهار دست لباس داشتیم که مرتب آن‌ها را می‌شستیم،‌ وصله‌وپینه می‌کردیم و می‌پوشیدیم.

فهرست مطالب کتاب صوتی