معرفی و دانلود کتاب صوتی برف‌های آبی

معرفی کتاب صوتی برف‌های آبی

داستانی در دل جهنم سرد سیبری! پیوتر بدنارسکی نویسنده‌ی خوش‌آوازه‌ی لهستانی در کتاب صوتی برف‌های آبی فضای هولناک انقلاب شوروی را با عشقی کودکانه پیوند خواهد داد. در میانه‌ی قرن بیستم، پتیای هشت‌ساله به اجبار راهی اردوگاه‌های کار در سیبری می‌شود. پدر و مادر پتیا نیز در این تبعید ناجوانمردانه همراه او هستند. اما هیچ‌چیز، حتی سختگیری‌های شدید حکومت استالینی نیز نمی‌تواند نگاه امیدوارانه‌ی پتیا به زندگی را از او بگیرد.

درباره‌ی کتاب صوتی برف‌های آبی

چشم‌ها را روی هم بگذارید و همراه با کتاب صوتی برف‌های آبی (Les neiges bleues) سوز سرمای عجیب زمستان‌های سیبری را در تن خود احساس کنید. جایی در میانه‌ی قرن بیستم پیوتر بدنارسکی (Piotr Bednarski) روایتی داستانی را از دل تجربیات فراموش‌نشدنی خود و از زبان کودکی به نام پتیا بازگو می‌کند.

پتیا هشت سال بیشتر ندارد؛ اما زمانی که دست سرنوشت تقدیری رقم زده باشد، چه کوچک و چه بزرگ چاره‌ای ندارند جز آن که مقابل آن سر خم کنند. پس وقتی که پدر نجیب‌زاده‌ی پتیا و مادر زیبای او، به تبعید در سرزمین یخبندان سیبری محکوم می‌شوند، پسربچه‌ نیز انتخابی ندارد جز آن که خود را برای این سرنوشت محتوم آماده کند.

داستان صوتی برف‌های آبی در دهه‌ی 1940 میلادی می‌گذرد. بیش از بیست سال از اولین زمزمه‌های انقلاب کمونیستی گذشته اما همچنان تعداد افرادی که به سرزمین‌های دورافتاده‌ی شوروی تبعید می‌شوند کم نیستند. تبعیدی‌های حکومتی حالا بخشی از ساکنین اصلی شهرهای سیبری شده‌اند. حضور زندانیانی که از سال‌های پیش از کودتا در آن‌جا ساکن بوده‌اند وضعیت را از این نیز عجیب‌تر می‌کند. گویی دشمنان قدیمی حالا به همسایگان یکدیگر تبدیل شده‌اند.

با ورود پتیا و پدر و مادر به تبعیدگاه، امید در دل‌ها یخ می‌زند. اولین سوزهای سخت از راه می‌رسند و سرمای منفی چهل درجه خود را بر وجود مردمان آن سرزمین چیره می‌کند. در هر صورت، این همان وضعیتی‌ست که پسر ماجرا باید دیر یا زود به آن عادت کند. او و خانواده‌اش پس از رسیدن، در خانه‌ای محقر ساکن می‌شوند؛ مکانی که چندان از اردوگاه کار اجباری گولاگ دور نیست.

پس از تبعید نیز خانواده‌ی پتیا رنگ آرامش را به خود نمی‌بیند. ترس و تهدیدی تمام‌نشدنی بر فضای این شهر حکم‌فرماست؛ وحشتی که خبر از بدتر شدن اوضاع می‌دهد. سایه‌ی تاریک حکومت کمونیستی از سر مردمان کم نشده. کسی نمی‌داند کی و کجا به چنگ مأموران امنیتی خواهد افتاد و یا سرنوشتی وحشتناک‌تر از تبعید گریبانش را خواهد گرفت. همه و از جمله قهرمان کوچک کتاب صوتی برف‌های آبی چاره‌ای ندارند که امروز را به امید فردا سر کنند.

با تمام این‌ها، نیروی امید آنچنان قوی است که حتی عظیم‌ترین یخ‌های زمستان را آب می‌کند. بر خلاف دیگران، امید همچنان در دل پتیا خاموش نشده. او با معصومیت کودکانه‌ای که دارد زودتر از هرکسی با اوضاع تازه وفق می‌گیرد و با سرگرم شدن به دلخوشی‌های کوچک، خود را برای آینده‌ای ناشناخته آماده می‌کند. پتیا هنوز هم شاهد حوادث هراسناکی‌ست که هرروزه در اطراف او رخ می‌دهد. مرگ، بیماری و غیب‌شدن‌های ناگهانی به بخشی از زندگی مردمان گولاگ تبدیل شده. اما پتیا با همان شادی بی‌غل‌وغش تلاش می‌کند تا در بین تاریکی نور تازه‌ای برای ادامه دادن پیدا کند.

کتاب صوتی برف‌های آبی روایتی اول شخص از زبان پسربچه‌ای‌ست که زودتر از آنچه که باید به بلوغ و پختگی رسیده. سرگذشت پتیا و دیده‌های او دور از تجربه‌ی زیسته‌ی خود نویسنده نیست. از همین نظر این داستان را می‌توان در دسته‌ی رمان‌ها اتوبیوگرافیک و یا خودزندگی‌نامه‌ نیز قرار داد. شاید به همین علت باشد که مخاطبان این داستان با دنبال کردن آن تجربه‌ای بسیار نزدیک و ملموس از زندگی راوی را تجربه می‌کنند. گویی که بادهای سرد سیبری می‌تواند تا دوردست‌ها نیز بوزد و تن شنونده را بلرزاند.

داستان صوتی برف‌های آبی استعاره‌ای از تلاش برای زندگی‌ست. برخلاف بسیاری از داستان‌ها که قهرمان آن‌ها مردانی جسور و قوی هستند این بار پسرکی نحیف باید آتش عشق را در دل خود زنده نگه دارد و از آن‌جایی که این کار را با تمام خلوص و پاکی قلب انجام می‌دهد، صدای او نیز بر دل مخاطب می‌نشیند. شاید به همین دلیل باشد که این رمان به‌واسطه‌ی شخصیت‌پردازی کم‌نظیر و فضاسازی باورپذیر خود میان مخاطبان شهره شده.

این کتاب اولین‌بار در سال 1994 منتشر شد و نسخه‌ی صوتی آن با تلاش‌ رادیو گوشه و با همکاری انتشارات هرمس به دست شما رسیده. همچنین کتاب‌خوان این اثر، محمد صدیقی مهر است و ترجمه‌ی آن را قاسم صنعوی برعهده داشته.

کتاب صوتی برف‌های آبی برای چه کسانی مناسب است؟

علاقه‌مندان به رمان‌های خارجی به‌ویژه داستان‌های میانه‌ی قرن بیستم، روایت‌های جنگ جهانی و داستان‌های خودزندگی‌نگاره از شنیدن این کتاب لذت می‌برد.

در بخشی از کتاب صوتی برف‌های آبی می‌شنویم

پاخومیوس، سرایدار مدرسه‌مان آدم خوشبخت و ساده‌لوحی بود. چشم‌هایش مانند آسمان بهاری آبی روشن بودند و موهایش روشنی خالص داشتند. نخستین دیدارمان در زمین چمن صورت گرفت. همان‌جا که طبق عادت، پیش از شروع تیله‌بازی می‌نشستیم. غیر از ما، کسی، به‌خصوص هیچ آدم بزرگسالی به آن‌جا نمی‌آمد. به همین جهت، انگار که شبح باشد با حیرت به او نگاه کردیم. به ما لبخند زد و با حرکت دست از ما دعوت کرد کنارش بنشینیم. از چهره‌اش چنان آرامش روحی‌ای متصاعد می‌شد که هیچ‌چیز آن را به هم نمی‌ریخت. با سر خورشید را نشانمان داد، گفت: «از این دانه بردارید، برای همه همیشه یه‌جور می‌درخشه.»

فهرست مطالب کتاب صوتی