معرفی و دانلود کتاب صوتی راهبری زندگی با شهود درونی: متعادل‌ کردن زمین و آسمان

معرفی کتاب صوتی راهبری زندگی با شهود درونی: متعادل‌ کردن زمین و آسمان

کتاب صوتی راهبری زندگی با شهود درونی: متعادل‌ کردن زمین و آسمان، مسیر دستیابی به تکامل و خودآگاهی در زندگی را شرح می‌دهد و دریافت‌های شهودی رابرت الکس جانسون و جری رول را به تصویر می‌کشد.

درباره‌ی کتاب صوتی راهبری زندگی با شهود درونی:

الکس جانسون که سال‌ها به عنوان روان‌درمانگری با رویکرد روان تحلیلی مشغول به کار بوده، تجربیات زندگی خود را بی‌ریا و بی‌تکلف، برای دوستش جری رول بیان می‌کند تا شرح حال او را بنویسد. اگرچه این اثر، یک زندگینامه‌ی روایی است؛ اما در دسته کتاب‌هایی خودیاری و موفقیت قرار می‌گیرد. کتاب صوتی راهبری زندگی با شهود درونی (Balancing heaven and earth: a memoir) راه پیشرفت خودآگاهی را بوسیله‌ی شرح داستان زندگی عجیب و غریب و حیرت‌آور، رابرت الکس جانسون (Robert A Johnson) به نمایش می‌گذارد.

در این کتاب صوتی، جانسون به شما می‌گوید که چگونه می‌توان در جهان پرتضاد امروزی، به‌عنوان یک مذهبی زیست. منظور جانسون از مذهب، لزوما عضویت در نهادی دینی نیست؛ بلکه او نگرش مذهبی را انتخاب مسیر و پیروی از شیوه‌ای برای دستیابی به رستگاری به شمار می‌آورد.

مذهب از نظر او، سبک و روشی برای تهذیب نفس است. جانسون، جنبه‌های بیرونی زندگی خود را ضمنی، جزیی و حاشیه می‌داند و اصل زندگی را در فرآیندهای درونی، شهود، خودآگاهی و کمال‌یابی می‌بیند. نیرویی برتر، دست تقدیر یا خواست خدا یا هرچه که باشد، ما را در راه زندگی به سوی هدفی والا هدایت می‌کند و چیستی ما را شرح می‌دهد و این هدف است که به تجربیات انسان، معنا و مفهمومی عمیق می‌بخشد.

رابرت الکس جانسون را بیشتر بشناسیم:

رابرت الکس جانسون، روان‌شناس آمریکایی است که شاگردی در محضر جیدو کریشنامورتی، عارف و روحانی هندی، را تجربه کرده بود. او پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه استنفورد و ادامه تحصیل در زوریخ، تحت تأثیر استادانش «کارل یونگ»، «تونی ساسمن» و «فریتز کانکل» به روان‌درمانی تحلیلی پرداخت و در این اثنا، همکاری خود را با جان ای. سنفورد، کشیش یک کلیسای اسقفی و نویسنده و تحلیلگر یونگی، شروع کرد. اولین کتاب جانسون با عنوان «اسطوره جام مقدس»، به تفسیر یونگی شباهت‌های افسانه‌ها و اساطیر گذشته با مباحث روانشناسی و توسعه فردی می‌پرداخت و به یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های انتشارات «هارپر‌اند راو» تبدیل شد.

جانسون در سال 2002 مدرک دکترای افتخاری رشته علوم انسانی و جایزه‌ی دستاورد عمر را از مؤسسه‌ی تحصیلات تکمیلی آپاسیفیکا دریافت کرد. او پس از نوشتن کتاب‌هایی گوناگون درباره‌ی روانشناسی شخصیت، تکامل آگاهی، تحلیل خواب و رویا، عقده‌های نهان انسان و... ، داستان زندگی و حاصل سال‌ها مطالعه، تجربه، ارتباطات و تحلیل‌های روانشناسی‌اش را در کتاب راهبری زندگی با شهود درونی مطرح ساخت.

شنیدن این کتاب صوتی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

کتاب صوتی راهبری زندگی با شهود درونی، درباره‌ی یک زندگی است و مضامین گسترده‌ای مانند روان‌شناسی، عقیده و مذهب، عرفان و کائنات، حوادث معنادار زندگی، درک حکمت، معنا و هدف در زندگی، کمال و کامیابی و موفقیت را دربرمی‌گیرد. چنانچه به هریک از این موضوعات علاقه‌مند هستید، این کتاب صوتی می‌تواند برای شما جذاب و آموزنده باشد.

در بخشی از کتاب صوتی راهبری زندگی با شهود درونی: متعادل کردن زمین و آسمان می‌شنویم:

من در اروپا بسیار تغییر کردم. بسیار بالغ‌تر شده بودم و پس از بازگشت به کالیفرنیا چندی نپایید که متوجه شدم دوستانی که در اوجای پیدا کرده بودم، اکنون برایم آزار دهنده هستند. یکی از آن‌ها نیمه‌های شب، در اوج مستی به من زنگ زد و گفت: می‌دانی جآن‌سون؛ نه نمی‌دانی؟ هیچ‌کس نمی‌تواند تو را تحمل کند. آن زمان که تو را می‌شناختم، هم‌چون جوجه‌ای بودی که به پناه نیاز داشت. حالا دیگر روی پای خودت ایستاده‌ای، دیگر نمی‌خواهم ببینمت.

خودم را شجاع نشان می‌دادم، اما در واقع احساساتم جریحه‌دار شده بود و یک بار دیگر احساس می‌کردم تنها و منزوی شده‌ام. علی‌رغم هشدار آشکار دکتر یونگ مبنی بر اینکه هرگز نباید سعی کنم عضوی از یک اجتماع باشم، در طول چند سال بعد بارها و بارها تلاش کردم حسی از تعلق به یک اجتماع را خلق کنم. بخش زیادی از سخنان دکتر یونگ را هم‌چون حقیقتی غیر قابل تردید پذیرفته بودم، اما پیوسته دستور او را برای ملحق نشدن به سازمان‌ها نادیده می‌گرفتم، صرفاً به این دلیل که قادر به تحمل زندگی در عزلت و دلتنگی ناشی از آن نبودم. البته، هر باری که سعی می‌کردم به یک گروه ملحق شوم در نهایت انتظاراتم ناکام می‌ماند.
زمانی که سعی می‌کردم حرفۀ روان‌درمانی خود را در لس‌آنجلس رونق ببخشم، برای امرار معاش به یک شغل نیمه‌وقت به‌عنوان منشی یک موسیقی‌دان نابینا و عبوس، به نام آندره دوسگورلا پرداختم.

مائسترو دوسگورلا که اصرار داشت مائسترو ایستاده نامیده شود، در اسپانیا متولد شده و در روزگاری که اپرای متروپولیتن نیویورک پر رونق بود با خوانندگی باس برای خودش اسم و رسمی پیدا کرده بود. کاروسو صدای تنور و آندره صدای باس را اجرا می‌کرد و این کارفرمای جدیدم نیز دوباره به آن روزهای طلایی متروپولیتن بازگشته و به آن‌ها هم‌چون غنیمتی با ارزش چنگ زده بود.

مائسترو سال‌ها پیش وقتی سوار بر یک تاکسی بود، در یک تصادف رانندگی دچار آسیب مغزی و در نتیجه نابینا شده بود. زمانی که برای آگهی‌اش در روزنامۀ لس‌آنجلس تایمز با او تماس گرفتم، با تدریس صدا امرار معاش می‌کرد. نام او چنان پرآوازه بود که صرفاً شرکت در کلاسش خود یک ارزش محسوب می‌شد، اما کار کردن با او ساده نبود. در واقع تمام تعاملات من با مائسترو دوسگورولا با سختی همراه بود. نابینایی‌اش چنان آزرده‌اش می‌کرد که خشمش خانه‌اش را در هالیوود به لرزه می‌انداخت. من منشی او بودم، تلفن‌ها را پاسخ می‌دادم، دانشجویان را راهنمایی می‌کردم، از او مراقبت می‌کردم و به امور مالی‌اش هم رسیدگی می‌کردم.

فهرست مطالب کتاب صوتی