معرفی و دانلود کتاب صوتی صد سال تنهایی

معرفی کتاب صوتی صد سال تنهایی

کتاب صوتی صد سال تنهایی اثر شگفت‌انگیز گابریل گارسیا مارکز، میلیون‌ها نفر را در جهان شیفته و مجذوب خود کرده است و زندگی چندین نسل از خانواده بوئندیا را روایت می‌کند. این کتاب در سال 1982 توانست جایزه‌ی نوبل را برای مارکز به ارمغان بیاورد.

خلاصه‌ای از کتاب صوتی صد سال تنهایی:

گابریل گارسیا مارکز (Gabriel Garcia Marquez) رمان خود را با اعدام سرهنگ آئورلیانو بوئندیا شروع می‌کند و کتاب روند خود را با مرگ و ناپدید شدن شخصیت‌های دیگر داستان ادامه می‌دهد که این مرگ و میرها موجب جذابیت بیشتر می‌شود. کتاب صوتی صد سال تنهایی (One Hundred Years of Solitude) داستان زندگی 6 نسل از اشخاص خانواده بوئندیا که در دهکده خیالی ماکوندو زندگی می‌کنند را به تصویر می‌کشد. این خانواده سال‌های بسیار زیادی است که هیچ‌گونه ارتباطی با جهان بیرون از روستای خودشان نداشته‌اند و فقط با کولی‌هایی که هر چند وقت یکبار برای آنان کالا می‌آورند و آنان را با فناوری‌های روز آشنا می‌کردند، ارتباط داشتند. مارکز در خلال اینکه مخاطب را با اشخاص این خانواده آشنا می‌کند، از اتفاقات، رویدادها، درگیری‌ها و کشمکش‌های آن‌ها در مقابل میل به تنهایی و نیاز به عشق نیز سخن می‌گوید.

درباره‌ی کتاب صوتی صد سال تنهایی:

بسیاری از کارشناسان عقیده دارند که مارکز در کتاب صوتی صد سال تنهایی مسائل و مشکلات وطن خود را به تصویر کشیده‌ است. کلیه نسخه‌های چاپ اول این کتاب که به زبان اسپانیایی بود در همان هفته‌ی اول به فروش رفت و در حال حاضر به بیش از 30 زبان دنیا ترجمه شده است و طرفداران بسیار زیادی دارد. این کتاب نمونه‌ای درخشان در سبک رئالیسم جادویی است؛ بنابراین، رویدادهای حیرت‌انگیزی که در رمان صد سال تنهایی اتفاق می‌افتد، دور از ذهن نیست و مخاطب باید ذهن خود را برای قبول این مسئله آماده کند. صد سال تنهایی در لیست مطالعه‌ی بسیاری از افراد کتاب‌خوان قرار دارد اما مطالعه‌ی آن نیازمند قبول بعضی از منطق‌های حاکم بر داستان است. در این رمان ما ناظر صعود دختری به نام رمدیوس به آسمان، به قتل رسیدن کلیه پسران سرهنگ آئورلیانو بوئندیا توسط اشخاص ناشناس به صورت هدف گلوله قرار دادن پیشانی آن‌ها و نوزادی که طعمه‌ی مورچه‌ها می‌شود و رویدادهای عجیب دیگری هستیم.

گابریل گارسیا مارکز کیست؟

مارکز بدون شک برجسته‌ترین و درخشان‌ترین نویسنده‌ی کشور کلمبیا است و مردم کشورش از روی علاقه به او لقب گابو را داده‌اند، لقبی که حتی برای کتاب‌خوان‌های ایرانی هم نامی آشنا است. این نویسنده در سال 1928 و در دهکده‌ای به نام آراکاتاکا چشم به جهان گشود. او ایام کودکی خود را در این دهکده و در کنار مادر بزرگش سپری کرد. نخستین نوشته‌هایش در روزنامه‌اى به نام خوونتود که مخصوص شاگردان دبیرستانى بود، چاپ شد. او به پیشنهاد والدینش به تحصیل در رشته‌ی حقوق روی آورد اما پس از مدتی متوجه شد برای این رشته ساخته‌ نشده است. در سال 1947 در کنار تحصیل به روزنامه‌نگاری روی آورد و در روزنامه آزادی‌خواه ال‌اسپکتادور مشغول به کار شد.

مارکز در سال 1965 شروع به نگارش رمان بی‌نظیر صد سال تنهایی کرد و نگارش آن 15 ماه طول کشید. وی به واسطه‌ی موفقیت‌های این رمان توانست در سال 1982 برنده‌ی جایزه‌ی نوبل بشود. مارکز آثار ماندگار دیگری مانند از عشق و شیاطین دیگر، عشق در سال‌های وبا، پاییز پدر سالار، کسی که به سرهنگ نامه می‌نویسند و... را در کارنامه‌ی کاری خود دارد. گابریل گارسیا مارکز در سال‌های پایانی عمر خود دچار بیماری فراموشی شد و در نهایت در 17 آوریل 2014 در مکزیکو سیتی دار فانی را وداع گفت.

مارکز در سخنرانی قبل از دریافت جایزه ادبی نوبل چنین می‌گوید:

«من به جرأت فکر می‌کنم واقعیت خارج از اندازه‌ی این کتاب نه فقط بیان ادبی آن است که سزاوار توجه آکادمی ادبی نوبل شده است. واقعیتی که نه تنها روی کاغذ؛ بلکه در بین ما زندگی می‌کند و مسئول مرگ و میر تعداد بی‌شماری از ماست. این یک منبع تغذیه کننده‌ی خلاقیت است؛ پر از غم و اندوه و زیبایی، برای غم و نوستالژی یک کلمبیایی، و یک رمزنگاری بیشتر از یک ثروت خاص. همه‌ی ما باید بپرسیم، اما اندکی از تخیل برای مشکل حیاتی ما؛ می‌تواند زندگی را به معنای متعارف باورپذیر کند. این معمای تنهایی ماست! دوستان!»

جملات برگزیده‌ی کتاب صوتی صد سال تنهایی:

- زمان نمی‌گذرد. بلکه فقط تکرار می‌شود.
- برای عشق مبارزه کن ولی هرگز گدایی نکن.
- مرگ از پیری نمی‌آید، بلکه با فراموشی می‌آید!
- هیچ آرمانی در زندگی ارزش این همه سرافکندگی و خفت را ندارد.
- هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند، نگذران.
- اینکه چند سالت است، سن نیست؛ چند سال را احساس می‌کنی، سنت است.
- برای من فقط کافی است مطمئن باشم که تو و من در این لحظه وجود داریم. همین.
- دوستت دارم، نه بخاطر شخصیت تو، بلکه بخاطر شخصیتی که من هنگام با تو بودن پیدا می‌کنم.
- انسان تنها زمانی حق دارد به انسانی دیگر از بالا به پایین بنگرد که ناگزیر است او را یاری رساند تا روی پای خود بایستد.
- در زندگی‌مان از یک جایی به بعد به همه‌چیز و همه‌کس بی‌اعتنا می‌شویم دیگر نه از کسی می‌رنجیم و نه به عشق کسی دل می‌بندیم!
- دقایقی در زندگی هست که دلت برای کسی آن قدر تنگ می‌شود، که می‌خواهی او را از رویاهایت بیرون بکشی و در دنیای واقعی بغلش کنی.

در بخشی از کتاب صوتی صد سال تنهایی می‌شنویم:

«زمانی که رئیس دادگاه نظامی آخرین خطابه‌اش را می‌خواند آرکادیو متوجه شد که از شروع محاکمه دو ساعت گذشته است. رئیس می‌گفت: «اگر چه برای اتهامات وارده بر محکوم مدارک کافی در دست نیست، ولی اقدامات جنایتکارانه و بی‌مسئولیتی متهم نسبت به زیردستانش که منجر به مرگ بیهوده‌ی آن‌ها شد، دلایل کافی‌ای برای محکوم کردن متهم به مرگ می‌باشد و برای متهم حکم اعدام در نظر گرفته می‌شود.» در این مدرسه نیمه ویران، همان جایی که برای نخستین بار احساس کرده بود قدرتمند است و در چند قدمی اتاقی که برای نخستین بار در آن‌جا عاشق شده بود، این حکم اعدام به نظر آرکادیو مسخره می‌آمد؛ در حقیقت آن‌چه اکنون برایش مهم بود زندگی بود نه مرگ و به همین جهت زمانی که حکم اعدام را به او اعلام کردند تنها احساس دلتنگی کرد نه ترس.»

فهرست مطالب کتاب صوتی