معرفی و دانلود کتاب داستان اضطراب من
برای دانلود قانونی کتاب داستان اضطراب من و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب داستان اضطراب من
در کتاب داستان اضطراب من، داریا بینیاردی قصهای میگوید که میخنداند، میگریاند و سوالی مهم میپرسد؛ شما تا کجا خودتان را تحمل میکنید؟ شاید فکر میکنید زندگیتان را میشناسید؟ لئا هم همین فکر را میکرد تا اینکه سرطان مانند یک مهمان ناخوانده سر رسید. شالوم، همسرش، با سردی دیوار ساخته بود و اضطراب، کلید خانهاش را داشت. نویسنده در این رمان آینهای برای نگاه کردن به خودتان، روبهرویتان قرار میدهد.
دربارهی کتاب داستان اضطراب من
لئا روی صحنه ایستاده بود، انگشتانش روی کلیدهای پیانو میرقصیدند و اضطراب مانند موجی زیر پوستش میجوشید. همان اضطراب، در دوازدهسالگی مسابقهی آلبنگا را برایش برد، در شانزدهسالگی اولین قطعهاش را خلق کرد و او را به آکادمی ایمولا رساند. سالها فکر میکرد این هیاهوی درونش را رام کرده؛ نیرویی که از مادرش به ارث برده بود و همیشه از آن متنفر بود، اما حالا میدید که همان شبح، زندگیاش را ساخته، موسیقیاش را، کارش را، خودش را. تا اینکه یک روز، سرطان مثل مهمانی سرزده از راه رسید و همهچیز را به هم ریخت. داریا بینیاردی (Daria Bignardi) در کتاب داستان اضطراب من (Storia della mia ansia) قصهی زنی را میبافد که میخنداند، میگریاند و بیرحمانه میپرسد، با این همه احساس خود را نمیسوزانی؟
لئا همیشه در حال ساختن بود. برای ساکت کردن افکارش، باید چیزی خلق میکرد، خودش را به چالش میکشید. اضطرابش او را به اوج میرساند، اما وقتی بدنش به دلیل سرطان از حرکت بازایستاد، آن نیروی آشنا رنگ عوض کرد. آیا همان چیزی که او را زنده نگه داشته بود، حالا داشت نابودش میکرد؟ داریا بینیاردی این دوگانگی را با ظرافتی دردناک روایت میکند. لئا زنی است که از کودکی همهچیز را دربارهی خودش میداند، اما وانمود میکرد که نمیداند. او با بیماری روبهرو میشود، اما این فقط جسمش نیست که زخم میخورد؛ روحش در کشاکش پرسشهایی است که جواب ندارند.
شالوم، همسر لئا، مردی است که سکوتش سنگینتر از حضورش است. آنها کنار هم ماندهاند، نه از سر شور زندگی، بلکه از بندی که گسستنش دشوارتر از تحملشان است. شالوم احساساتش را پنهان میکند، از نگرانیهایش سخنی نمیگوید و این فاصلهی سرد، لئا را در سکوتی دردناک فرو میبرد. داریا بینیاردی میپرسد؛ چرا خودمان را به دست کسی میسپاریم که نه ما را میخواهد و نه رها میکند؟ این رابطه، با همهی زخمهایش، آینهی زندگی واقعی است، خاموش، پیچیده و پر از پرسش.
اما نباید اشتباه کنید، این رمان دربارهی فروپاشی نیست. وقتی سرطان به زندگی لئا هجوم میآورد، او با چشمانی کنجکاو به آن نگاه میکند. آدمهای تازهای سر راهش سبز میشوند و او، که همیشه از اضطرابش گریزان بود، حالا با لبخندی غریب آن را در آغوش میکشد. داریا بینیاردی این لحظه را طوری مینویسد که انگار لئا با سرنوشتش میرقصد. شاید هیچکس به اندازهی یک فرد مضطرب نتواند نور را در تاریکی ببیند. این شجاعت خاموش، این چرخش از ترس به پذیرش، راز زیبایی کتاب است.
داریا بینیاردی، که خودش طعم سرطان و شیمیدرمانی را چشیده، این داستان را نه برای آه کشیدن، بلکه برای نفس کشیدن نوشته است. لئا در 39 فصل و یک خاتمه، با خودش روبهرو میشود، با ترسهایی که از مادرش به ارث برده، با شالومی که او را نمیفهمد و با بدنی که دیگر گوش به حرفش نمیدهد. کتاب داستان اضطراب من از انتشارات ققنوس با ترجمهی بهاره جهانبخش آینهای است که میپرسد، تو کیستی وقتی همهچیز فرومیریزد؟ در ایران امروز، که سرطان سایهای آشنا روی زندگیها انداخته و اضطراب در هر لحظه همراه ماست، لئا میتواند صدایی باشد که تجربههایمان را بازتاب دهد. اگر جرات دارید به خودتان نگاه کنید، این کتاب منتظر شماست.
کتاب داستان اضطراب من برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای کسانی مناسب است که با اضطراب، بیماری یا روابط پیچیده دستوپنجه نرم میکنند. همچنین برای خوانندگانی که بهدنبال داستانهایی عمیق و تاملبرانگیز دربارهی خودشناسی هستند، انتخابی ایدهآل است.
در بخشی از کتاب داستان اضطراب من میخوانیم
باز با شالوم دعوا کردم. از روز قبل از تشخیص تومور دیگر پیش نیامده بود.
درگیرىهاى ما آتشهایىاند که به خاطر جملهاى در یک لحظه شعلهور مىشوند و با سرعت زیاد شعله مىکشند و پشت سرشان برهوتى از خشم و سکوت به جاى مىگذارند و این سکوت و خاموشى تا روزها ادامه پیدا مىکند. تقریباً همیشه علت این دعواها بچههایند. سالها به خاطر جو دعوا کردیم و حالا به خاطر مارکو دعوا مىکنیم.
مارکو ظهر از خواب بیدار شد و وقتى از طبقه پایین داد زدم که «زود دوش بگیر که باید کرم ضدقارچت رو هم بزنى» به طور مداوم یا قارچ مىگیرد یا زگیل مىزند شالوم بىصبرانه فریاد کشید: «خودش مىدونه.» همیشه این کار را مىکند. به جاى او جواب مىدهد، در هر چیز از او دفاع مىکند، با من مخالفت مىکند و جلوِ او مرا سرزنش مىکند. این موضوع نگرانم مىکند، چون مىترسم که روى تربیتش آثار مخربى داشته باشد، هرچند در تربیت بچهها هیچوقت نمىتوان از هیچچیز اطمینان داشت. فرانس بچهاى مطیع و فرشتهصفت بود و حالا نوجوانى بىقرار است. جو بچه پیچیدهاى بود، بهسختى ارتباط برقرار مىکرد و الآن نوجوان هجدهساله متعادلى است. بنابراین نمىدانم مارکو چه مىشود، کوچولوى پررمز و راز من که اگر حس کند غیرمنصفانه محکوم شده، از خندههاى غیرقابل کنترل سریعاً به گریههاى ناگهانى مىرسد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب داستان اضطراب من |
نویسنده | داریا بینیاردی |
مترجم | بهاره جهانبخش |
ناشر چاپی | انتشارات ققنوس |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 215 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-040339-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان روانشناسی خارجی |