معرفی و دانلود کتاب صوتی داستان اضطراب من

معرفی کتاب صوتی داستان اضطراب من

داریا بینیاردی در کتاب صوتی داستان اضطراب من، قصه زنی را به تصویر می‌کشد که پس از ابتلا به سرطان، زندگی‌اش زیرورو می‌گردد. در این رمان برجسته و پرکشش قرار است با احوالات پریشان و تردیدهای درونی این زن آشنا شوید و روایتی از رنج‌های انسانی بشنوید.

درباره کتاب صوتی داستان اضطراب من

هیچگاه زندگی قابل پیش‌بینی نیست. گاهی ممکن است مانند لئا، قهرمان کتاب داستان اضطراب من(Storia della mia ansia)، زنی میانسال باشید که پس از سال‌ها تلاش توانسته زندگی و شغل خوبی برای خود فراهم سازد، با مردی به نام شالوم که باوجود تفاوت‌هایشان عاشق اوست ازدواج کند و سه فرزند داشته باشد. اما ناگهان بیماری سرطان در تمام وجودش رخنه می‌کند و فصلی جدید و پردلهره در زندگی‌اش رقم می‌خورد.

داریا بینیاردی نویسنده کتاب حاضر که خودش مدتی درگیر بیماری سرطان سینه بوده و روند درمان و رنج‌های آن دوران را چشیده است، با الگوگیری از تجربیات شخصی خود شخصیت لئا را خلق کرد و رمانی دلنشین و تامل‌برانگیز را نگاشت.

قهرمان کتاب داستان اضطراب من، پس از آنکه متوجه بیماری‌اش می‌شود، بار دیگر به خاطرات گذشته و درونیات خود رجوع می‌کند و ترس‌ها، ناکامی‌ها، دلدادگی‌ها و لذت‌هایش را واکاوی می‌نماید. در این بین او با آدم‌های جدیدی آشنا می‌شود که هرکدام تاثیر خاصی برای زندگی جدیدش می‌گذارند.

کتاب صوتی داستان اضطراب من برای چه کسانی مناسب است؟

اگر خودتان یا از اطرافیان‌تان دچار بیماری سختی همچون سرطان شده، این رمان می‌تواند همراه خوبی برای گذران روزهای بیماری باشد. به علاوه علاقه‌مندان به ادبیات ایتالیا و روایت‌های زنانه از شنیدن کتاب صوتی داستان اضطراب من لذت خواهند برد.

داریا بینیاردی را بیشتر بشناسیم

داریا بینیاردی (14 فوریه 1961) روزنامه‌نگار، رمان‌نویس و مجری تلویزیون ایتالیایی است. او در سال 2009 برنده جایزه Rapallo Carige، برای کتاب یتیمان بزرگسال شد.

در بخشی از کتاب صوتی داستان اضطراب من می‌شنویم

فرانس را حاضر و آماده پیدا کردم. همانطور که شالوم در مورد جوآنی می‌گوید. مارکو زمانی متولد شد که آن‌ها پنج سال داشتند. هر سه بهم شبیهند. وقتی در تعطیلات باهم هستیم، مثل این روزها، مردم تصور می‌کند جوآنی و فرانس هیچ رابطه خونی ندارند، دوقلو هستند.

فرانس در برلین با مادرش کریستین زندگی می‌کند که نمی‌خواست با شالوم زندگی کند و او را آنطور که فرانس می‌گوید وقتی عاشق یک هارلی-دیویدسن سوار شد، رها کرد.

جوآنی و مارکو با ما زندگی می‌کنند. وقتی جو کوچک بود گاهی پیش ویتو می‌ماند. اما از وقتی که مهم‌ترین نقطه زمین اتاق وای‌فای‌دارش شده، خیلی کم از او خبر دارد. پدرش را فقط گاهی برای شام، آن هم وقتی پدرش با گروه موسیقی‌اش تور ندارد، می‌بیند. از وقتی از هم جدا شدیم، ویتو نامزدهای زیادی عوض کرده و الان با یک خواننده اپرای تایلندی‌ست که جو هنوز او را ملاقات نکرده.

فهرست مطالب کتاب صوتی