معرفی و دانلود کتاب بیگانه
برای دانلود قانونی کتاب بیگانه و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب بیگانه
کتاب بیگانه اثر آلبر کامو، داستان مردی درونگرا به نام مرسو را تعریف میکند که مرتکب قتلی میشود و در سلول زندان در انتظار اعدام خویش است. داستان در دهه ۳۰ در الجزایر رخ میدهد.
این داستان به دو قسمت تقسیم میشود. در قسمت اول مرسو در مراسم تدفین مادرش شرکت میکند و در عین حال هیچ تأثر و احساس خاصی از خود نشان نمیدهد. داستان با ترسیم روزهای بعد از دید شخصیت اصلی داستان ادامه مییابد. مرسو به عنوان انسانی بدون هیچ اراده به پیشرفت در زندگی ترسیم میشود. او هیچ رابطه احساسی بین خود و افراد دیگر برقرار نمیکند و در بیتفاوتی خود و پیامدهای حاصل از آن زندگیاش را سپری میکند. او از این که روزهایش را بدون تغییری در عادتهای خود میگذراند خشنود است. کامو در مقدمهای بر این رمان مینویسد: دیرگاهی است که من رمان «بیگانه» را در یک جمله که گمان نمیکنم زیاد خلاف عرف باشد، خلاصه کردهام: «در جامعه ما هر کس که در تدفین مادر نگرید، خطر اعدام تهدیدش میکند.»
«بیگانه» کتابی نیست که چیزی را روشن کند. انسان پوچ نمیتواند چیزی را روشن کند. انسان فقط بیان میکند و همچنین این کتاب، کتابی نیست که استدلال کند. آقای کامو فقط پیشنهاد میکند و هرگز برای توجیه کردن آنچه که از لحاظ اصول، توجیه نشدنی است خود را به دردسر نمیافکند. پیامی که آقای کامو میخواهد با روشی داستان مانند ابلاغش کند، او را به تواضعی بزرگمنشانه و امیدوار میکشاند که عبارت از تسلیم و تفویض هم نیست.
آلبر کامو (Albert Camus)، که همچون ژان پل سارتر در ردیف چند نویسنده تراز اول امروز فرانسه نام برده میشود، یک داستاننویس عادی نیست که برای سرگرم کردن خوانندگان، طبق نسخه معمول، مردی را به زنی دلبسته کند و بعد با ایجاد موانعی در راه وصال آن دو؛ به تعداد صفحات داستان خود بیفزاید. داستانهای این مرد داستانهایی است فلسفی، که نویسنده، درک دقیق خود را از زندگی و مرگ، از اجتماع و قیود و رسوم آن و هدفهایی که به خاطر آنها میشود زنده بود، در ضمن آنها بیان کرده است.
در بخشی از کتاب بیگانه (The Stranger) میخوانیم:
گمان کردم که مرا به خاطر چیزی سرزنش میکند و به این علت موضوع را برایش تشریح کردم. اما حرفم را قطع کرد: «فرزند عزیزم، لازم نیست خودتان را تبرئه کنید، پروندهی مادرتان را مطالعه کردهام شما نمیتوانستید احتیاجات او را برآورید. او به یک پرستار نیاز داشت. حقوق شما کم بود. و جدا از همهی این مسائل، او در اینجا خوشبختتر بود.» من گفتم: «بله، آقای مدیر.» وی افزود:
«میدانید، او دوستانی داشت، افرادی به سن و سال خودش. میتوانست علائق مربوط به گذشته را با آنها در میان بگذارد. شما جوان هستید و زندگی با شما او را کسل میکرد.» این مطلب حقیت داشت. هنگامی که مامانم در خانه بود، در حالی که مرا زیر چشمی میپایید وقتش را در سکوت سپری میکرد. روزهای اول که به آسایشگاه سالمندان آمده بود، اغلب گریه میکرد. اما این به خاطر عادت بود. پس از چند ماه، اگر او را از آسایشگاه سالمندان بیرون میآوردند، گریه میکرد. همیشه به خاطر عادت بود. کمی به خاطر این مسئله بود که در سال گذشته، تقریبا دیگر به آنجا نرفتم. و همچنین به دلیل اینکه این کار یکشنبهام را هدر میداد. صرف نظر از زحمتی که برای رفتن با اتوبوس، گرفتن بلیت و دو ساعت راه که میبایست میکشیدم.
مدیر آسایشگاه باز هم با من حرف زد. اما به سختی به او گوش میدادم. سپس به من گفت: «حدس میزنم شما میخواهید مادرتان را ببینید.» بدون هیچ حرفی بلند شدم و او قبل از من به سمت در رفت. در راه پله، به من توضیح داد: «او را به سردخانهی کوچکمان بردهایم. برای اینکه دیگران را متأثر نکند. هر بار که یکی از ساکنین اینجا میمیرد بقیه تا دو سه روز عصبی هستند. و این مطلب کار کفن و دفن را سخت میکند.» از حیاطی قدیمی رد شدیم که سالمندان زیادی در آن بود و در گروههای کوچک با هم صحبت میکردند. وقتی از کنار آنها گذشتیم سکوت کردند. و پشت سر ما، حرفهایشان را از سر گرفتند. گویی ورور کرکنندهی طوطیهاست. در آستانهی درب یک ساختمان کوچک، مدیر از من جدا شد: «من شما را ترک میکنم، آقای مورسو. در دفترم در خدمت شما هستم. در اصل، مراسم خاکسپاری برای ساعت ده صبح تعیین شده است...
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب بیگانه |
نویسنده | آلبر کامو |
مترجم | پریسا قبادی اصل |
ناشر چاپی | نشر روزگار |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 140 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-374-799-2 |
موضوع کتاب | کتابهای ادبیات کلاسیک |