معرفی و دانلود کتاب رومینا

معرفی کتاب رومینا

کتاب رومینا نوشته‌ی ریحانه جاوید داستان دختری تحصیل‌کرده و مستقل است که در دل یک خانواده‌ی سنتی، با مسئله ازدواج روبه‌رو می‌شود. او میان خواسته‌ی قلبی و انتظاراتی که از او دارند، راهی آرام و قابل‌پیش‌بینی را انتخاب می‌کند. این کتاب نگاهی ساده به عشق، سنت و پذیرش دارد و بیش از آنکه صداهای تازه‌ی زنانه را به میدان بیاورد، تصویری آشنا از هماهنگی نرم میان میل شخصی و هنجارهای فرهنگی ارائه می‌دهد.

درباره‌ی کتاب رومینا

چه بسیارند دخترانی که با سنت می‌جنگند و در طرف مقابل چه بسیار دخترانی که آن را انتخاب می‌کنند و از آن راضی هستند. رومینا جزو دسته دومی است. کتاب رومینا نوشته‌ی ریحانه جاوید در مورد دختری است تحصیل‌کرده و مستقل، اما نه به معنی دختران مستقلی که شاید به ذهن ما برسد. اما آزادی فردی که او به دنبالش است، عملاً با زندگی که انتخاب می‌کند، تفاوت زیادی ندارد.

او در فضایی سنتی رشد کرده و مسیر زندگی‌اش هم، همان راهی‌ست که خانواده برایش پسندیده‌اند. تضادی اگر هست، نه بیرونی و اجتماعی، بلکه شاید درونی و مبهم است؛ آن‌هم نه از جنس مبارزه، بلکه بیشتر شبیه به تردیدی آرام. درخواست ازدواج سنتی، از سوی خانواده مطرح می‌شود؛ اما آن‌گونه که داستان پیش می‌رود، این «درخواست» نه‌تنها با مخالفت مواجه نمی‌شود، بلکه با میل شخصی رومینا گره می‌خورد. او به یکی از خواستگارهای رمانتیک خود علاقه‌مند می‌شود و به جای فرار یا اعتراض، عشق را همانجا می‌پذیرد؛ در چارچوبی که قابل‌پیش‌بینی، ساده و توسط ساختارهای فرهنگی پذیرفته‌شده است.

داستان البته گره‌ای دارد و این داستان عاشقانه بدون پیچ و خم هم نیست، اما نمی‌توان این کتاب را بازتاب تفکر مبارزه‌جویانه‌ی زنان در برابر سنت دانست بلکه بیشتر نماد پذیرش زنان است. شاید بی‌راه نباشد اگر بگویم آن چیزی که در کتاب رومینا انتظار شما را می‌کشد یک داستان عاشقانه دهه‌ی 70 است. کتاب رومینا، در ظاهر، شاید تلاش کرده باشد میان عشق، سنت و استقلال پلی بزند. اما درست در همین تعادل ساختگی، چیزی کم است؛ البته نه از جنس نقص در روایت، بلکه از جنس کمبود در جسارت. رومینا نماینده‌ی نسلی است که صدا دارد، اما انتخاب‌هایش هنوز از الگوهای آشنا دور نشده‌اند. کتاب رومینا اثر ریحانه جاوید را انتشارات روزگار منتشر کرده است.

کتاب رومینا برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای خوانندگانی مناسب است که به روایت‌های آرام، سنتی و عاشقانه علاقه دارند. اگر به داستان‌هایی با لحن ساده، احساسی و نزدیک به فضای سریال‌های خانوادگی علاقه‌مندید، رومینا انتخاب مناسبی‌ست.

در بخشی از کتاب رومینا می‌خوانیم

وقتی با علامت منفی سر قابله روبه‌رو شدم زدم زیر گریه... های‌های گریه کردم و گفتم: "من این بچه رو نمی‌خوام؛ از من دورش کنید، ببریدش، من از اون متنفرم." در همین حال حاتم به اتاق آمد به کنارم رسید و روی زانوانش نشست و به سمت من خیز برداشت، تا روی گونه‌ام را ببوسد. اما من خودم را کنار کشیدم و گفتم: "از تو، از این بچه متنفرم. اونو از اینجا ببر." حاتم بی‌سروصدا بلند شد و نوزاد کوچک را از اتاق به بیرون برد. فردای آن روز سرپا شدم و می‌توانستم خودم به کارهایم رسیدگی کنم. تا چهل روز، بچه‌ام را ندیدم و حتی سراغش را هم نگرفتم. بعد از اینکه چلّه به پایان رسید و از حمام برگشتم، از حاتم سراغ نوزادمان را گرفتم. حاتم گفت: "پیش یه خانمی توی ده پایین گذاشتمش و اون خانم رو به عنوان دایه‌ی "ماه‌گل" انتخاب کردم. اسمش رو خودم گذاشتم، چون واقعاً مثل ماه و گل می‌مونه. خیلی زیبا و دوست‌داشتنیه. دوست داری اونو ببینی؟!" وقتی با این سؤال مواجه شدم، در حقیقت در تمام بدنم احساس سرمای شدیدی کردم. ناگهان دلم به لرزه افتاد و گریه‌کنان به پاهای حاتم افتادم و گفتم: "حاتم من اشتباه کردم. خواهش می‌کنم ماه‌گل رو برام بیار، خودمون بزرگش می‌کنیم. من بچه‌مو از تو می‌خوام."

حاتم با نگاه سردی رویش را برگرداند و به حرکت خود ادامه داد. مثل اینکه احساسات و عواطف خفته در وجودم، تازه بیدار شده باشند. مشتاق دیدن فرزندم بودم. تا آن موقع طعنه‌ها و کنایه‌های بسیاری از اطرافیان را شنیده بودم ولی همه را با جواب‌های محکم و دندان‌شکن پاسخ داده بودم؛ ولیکن الان این خودم بودم که دوست داشتم فرزندم به آغوشم برگرده و با گرمای محبت خودم بزرگ شه.