معرفی و دانلود کتاب آتش نامیرا
برای دانلود قانونی کتاب آتش نامیرا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب آتش نامیرا
کتاب آتش نامیرا اثری دیگر از امیلی بلیکر، نویسندۀ کتاب پرفروش بعد از من است. این رمان گیرا به توصیف روابط خانوادگی، مشکلات عاطفی و عشقی که در میان اعضای یک خانواده در جریان است، میپردازد.
الی یک دانشجوی پزشکی اخراجی و راننده یک آمبولانس آتشنشانی است. روزی در حالی که در ایستگاه مشغول استراحت با همکارانش است پیام جدیدی مبنی بر آتشسوزی در خیابان لارک لین شماره 2318 دریافت میکند. الی آماده رفتن میشود اما ناگهان آدرس او را متعجب میکند. پلاک 2318 خانه خواهرش آملیا است و پدر مریضش هم همراه آنها زندگی میکند.
هنگامی که الی به محل حادثه میرسد شوهر آملیا، استیو را روی زمین افتاده میبیند. دو نفر به خانه آنها حمله کرده و به املیا شلیک کرده بودند. در این میان داستان بین زمان حال و گذشته پیش میرود، در زمان حال ما الی را میبینیم که به اتفاق پیش آمده میپردازد و در زمان گذشته نزدیک آملیا را میبینیم و از روابط خانوادگی و احساساتش با خبر میشویم. آملیا در نوجوانی عاشق پسری به نام کالب بوده، اما عشقش رنگ باخته است و حالا همسر استیو و صاحب دو فرزند است. بیخبر از این که همسر فعلیاش دست به خلافکاریای پردردسر زده است.
امیلی بلیکر (Emily Bleeker)، نویسندۀ کتاب آتش نامیرا (Working fire)، سالها به هنرجویان و علاقمندان ادبیات نویسندگی میآموخت، با این حال سرطان بود که به او جسارت انتشار آثارش را بخشید! او به سرطانی کمیاب و کشنده دچار شد و درست هنگامی که پزشکان از سلامت او ناامید شده بودند، به شکلی معجزهآسا درمان یافت. امروز آثار این نویسندهی آمریکایی در میان فهرست پرفروشترینهای نیویورکتایمز قرار دارد و بیش از یک میلیون نسخه از کتابهایش در سرتاسر جهان منتشر شده است.
در بخشی از کتاب آتش نامیرا میخوانیم:
الى دستمال را براى آخرین بار روى چشمهایش کشید و در آینه به تصویر خودش خیره شد. سفیدى چشمانش به طرزى باور نکردنى شفاف و روشن بود. رگههاى کوچک قرمزى که ماحصلِ گریهى کوتاهش بودند، تنها رگههاى طلایى چشمهاى قهوهاى تیرهاش را برجستهتر مىکردند. خوشبختانه امروز صبح از ریمل ضد آب براى آرایش مژههایش استفاده کرده بود. وقتى به عنوان تکنسین پزشکى اورژانس در شامپاین مشغول به کار بود، هیچ وقت آرایش نمىکرد، اما اینجا در برادلندز مجبور بود بیشتر به ظاهرش برسد، چون نیمى از شهر او را از زمان کودکىاش مىشناختند.
الى دستهاى از موهایش را از صورتش کنار زد و موهاى دماسبىاش را محکم کرد. با لباس فرمِ آبى تیره و نشانِ پزشکى نقرهاى رنگش، تقریبا حرفهاى و با صلاحیت به نظر مىرسید. اگر حالا پدرش واقعاً مىتوانست او را ببیند، حتما به او افتخار مىکرد. از ابتدا هم به خاطرِ توصیههاى پدرش بود که در کنار دورهى کارآموزى دانشجویىاش در دانشگاه ایلینویز، آموزش امدادگرى را نیز گذراند. پدرش او را متقاعد کرده بود که گذراندن این دوره مىتواند تجربه خوبى قبل از ورود به دانشگاه باشد. حق با پدرش بود. الى از پذیرفتن این واقعیت نفرت داشت که از هیجان این کارش لذت مىبرد، از اینکه مىتواند در میان شلوغى و آشفتگى خونسردىاش را حفظ کند و وقتى همه عقلشان را از دست دادهاند، کنترل اوضاع را به دست گیرد. شاید او بیش از آنکه فکر مىکرد به پدرش شباهت داشت.
الى بینىاش را پاک کرد و بهترین لبخندى را که مىتوانست روى چهرهاش نشاند. دندانهایش بیش از حد در معرض دید بودند، اما احتمالاً براى فریب چِتِ پیر و بىتوجه به اندازهى کافى خوب بود. لحظهاى ایستاد و سطل زبالهى کنار در را هدف گرفت، سپس دستمال کاغذىهاى مچالهشده را به سمت سطل پرتاب کرد و وقتى در اولین تلاش خود موفق شد، مشتش را به علامت موفقیت بالا برد. او مىتوانست خودش را جمع و جور کند و یک شیفت بیست و چهار ساعتهى دیگر را نیز از سر بگذراند.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب آتش نامیرا |
نویسنده | امیلی بلیکر |
مترجم | سوما زمانی |
ناشر چاپی | انتشارات جامی |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 392 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-95069-1-2 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان جنایی و معمایی خارجی |
۲. محتوای ارزشی، اجتماعی و خانوادگی دارد البته در چهارچوب فرهنگ غرب
۳. برای فهم بهتر شرایط روحی و احساسی افراد، نویسنده از تمثیلهای بجایی استفاده کرده بود که بچههای ادبیات نام (آشنایی زدایی) به آن دادهاند
۴. از خواندن کتاب لذت بردم و بسختی برای کمی استراحت آن را از خود جدا کردم
حوادث، شاید مشابه داشته باشد، اما قلم نویسنده گیرا بود
براحتی تصویر سازی ذهنی میشد
۵. در آگاهی و دانش من از غرب تغییر خاصی نگذاشت، صرفا داستان بود
۶. به کسانی که عشق حدس زدن دارند و بعد میبینند که هیچ چیز واقعا سر جایش نبوده، پیشنهاد میکنم خود را محک بزنند.
با آرزوی موفقیت برای کتابراهیهای عزیز