معرفی و دانلود کتاب موجودات به غایت باهوش

معرفی کتاب موجودات به غایت باهوش

کتاب موجودات به غایت باهوش داستانی اسرارآمیز از دوستیِ یک زنِ رنج‌دیده و یک هشت‌پای باهوش را روایت می‌کند. شلبی ون پلت در این داستان با مایه‌ی رئالیسمِ جاویی، جهانی منحصربه‌فرد با شخصیت‌هایی جدید خلق می‌کند که خواننده‌ی نوجوان را تا پایان، مجذوب نگه می‌دارد. این کتاب یکی از آثار پرفروشِ نیویورک تایمز به شمار می‌رود و بیش از نیم میلیون نسخه از آن، در سراسر جهان به فروش رفته است.

درباره‌ی کتاب موجودات به غایت باهوش

کتاب موجودات به‌غایت باهوش (Remarkably Bright Creatures) دو شخصیت دارد؛ یکی مارسلوس که هشت‌پای باهوش اما اسیر در آکواریوم است و دیگری تُوا سالیوان که پس از مرگ همسرش به کار در آکواریوم به‌عنوان نظافتچی شیفت شب رو آورده. فصول کتاب یکی درمیان، داستان هرکدام از شخصیت‌ها را می‌شکافند و در این میان به ارتباط این‌دو که رفته‌رفته با یکدیگر دوست می‌شوند، رنگ و بو می‌بخشند.

شلبی ون پلت (Shelby Van Pelt) در اولین رمان خود، به‌نحوی شخصیت‌ها و طرح داستانی را پرداخته که یک‌لحظه زمین گذاشتن کتاب برای مخاطب سخت می‌شود. شلبی در رمان موجودات به غایت باهوش، تا انتهای تاریکیِ سوگواری می‌رود و نقطه‌ای روشن در بطن آن می‌یابد و درسِ بزرگی به مخاطبِ نوجوانِ خود می‌آموزد. او مؤلفه‌های لازم برای جذب نوجوانان را به بهترین شکل، در اثر خود اعمال می‌کند؛ جهانی اسرارآمیز، شخصیت‌هایی منحصربه‌فرد و مرموز و زبانی آمیخته به طنز.

«گاهی با نگاهی دقیق‌تر به گذشته، قادر به کشف آینده‌ای خواهیم بود که زمانی ناممکن به نظر می‌رسید.» این جمله را شاید بتوان جان‌مایه‌ی داستانِ موجودات به‌غایت باهوش دانست. تُوا سالیوان هجده سال پیش پسرش را از دست داده و حالا شوهرش به‌تازگی فوت شده است. او همیشه از مکانیسمِ مشغولیت برای کنار آمدن با رنج استفاده می‌کند؛ اما ناپدید شدنِ فرزند در دریا چیزی نیست که به‌راحتی فراموش شود. زمانی که توا با مارسلوس، هشت‌پای باهوشِ آکواریوم، آشنا می‌شود، زندگی‌اش تغییر می‌کند. مارسلوس نیز از زندگی کنونی‌اش در اسارت، ناخشنود است و به امیدِ بازگشت به دریا روزها را سپری می‌کند. این دوستی اسبابی می‌شود تا هر دو به یکدیگر کمک کنند، مارسلوس نیز با شمِ کارآگاهانه‌اش به کشفِ راز ناپدید شدنِ پسر توا کمک می‌کند.

کتاب موجودات به‌غایت باهوش با ترجمه‌ی سوما زمانی از سوی نشر میلکان منتشر شده است.

جوایز و افتخارات کتاب موجودات به غایت باهوش

• کتاب پرفروش نیویورک تایمز؛
• فروشِ بیش از نیم میلیون نسخه در سرتاسر جهان؛
• منتخب کلوپ کتاب رادیو بی‌بی‌سی؛
• نامزد رمان اولِ نویسنده و نامزد بهترین کتاب داستانی از سوی گودریدز؛
• بهترین کتاب سالِ 2022 به انتخاب مجله‌ی GOOD HOUSEKEEPING؛
• بهترین کتابِ سالِ 2022 از نگاه GLAMOUR؛
• منتخب برنامه‌ی A Read With Jenna Today Show؛
• منتخبِ بهترین کتاب تابستانه توسطِ یواس‌ای تودی، شیکاگو تریبون، The View، Southern؛
• نامزد جایزه‌ی Audie Award برای بهترین کتاب صوتی سال 2023.

نکوداشت‌های کتاب موجودات به غایت باهوش

• بهترین کتاب‌ها در باب سوگ، راهی می‌یابند تا روشنایی را در عمق تاریکی سوگواری به تصویر بکشند. رمان موجوداتِ به‌غایت باهوش درس بزرگی در این مسیر به خواننده می‌آموزد. (مجله‌ی ماری کلر)
• شوخ‌طبعی این کتاب شما را سرحال خواهد آورد. (Spectrum)
• این رمان شخصیت‌های قابل‌توجهی دارد که برای مدت طولانی با شما خواهند ماند. (آنستی هریس)
• کتاب موجودات به‌غایت باهوش دنیای اسرارآمیزی در زیرِ داستانِ به‌ظاهر ساده‌ی خود به نمایش می‌گذارد. (پولی کرازبی)
• شخصیت‌های شلبی ون پلت منحصربه‌فرد و درعین‌حال کاملاً ملموس هستند. این داستانْ تازه، جذاب و طنزآمیز است؛ همان‌گونه که من دوست دارم. (روث هوگان)

کتاب موجودات به غایت باهوش برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب موجودات به‌غایت باهوش ضمن اینکه داستانی سرگرم‌کننده و خواندنی است، درس‌های زیادی در باب رفاقت، رنج، سوگ و امید برای نوجوانان به همراه داد.

در بخشی از کتاب موجودات به غایت باهوش می‌خوانیم

کامرون همچنان که منتظر است اتان به‌دنبالش بیاید، در امتداد اسکله پرسه می‌زند. خورشید در بالای آسمان، رگه‌های نقره‌ای درخشانش را بر سطح آب پراکنده است. گروهی با تخته‌های موج‌سواری خود امواج کوچکی به‌سمت اسکله می‌فرستند.

انگشتان کامرون کارت ورود به آکواریوم را در جیب لباسش لمس می‌کنند. او هرگز رئیسی نداشته که چنان به او اعتماد داشته باشد که کلیدی به او بدهد. کارت را از جیب بیرون می‌آورد، از آن در قابی با پس‌زمینه‌ی اقیانوس عکس می‌گیرد و بعد عکس را برای خاله جین می‌فرستد.

به‌محض آنکه گزینه‌ی ارسال را لمس می‌کند، شماره‌تماسی روی صفحه ظاهر می‌شود. کامرون بلافاصله شماره را تشخیص می‌دهد. همانی است که این هفته هزار باری با آن تماس گرفته. همان که شش‌هفت باری پیام صوتی برایش گذاشته. دکمه‌ی سبز را که لمس می‌کند، قلبش تندتر می‌زند.

با لحنی رسمی می‌گوید: «کامرون هستم.»
«سلام. جان هال هستم، از شرکت توسعه‌ی برینکس، دفتر خلیج سوول.» صدا خسته به نظر می‌رسد: «شما چند تا پیام اینجا گذاشتین. چطور می‌تونم کمکتون کنم؟»
کامرون نفس عمیقی می‌کشد: «آره! یعنی بله. می‌خوام یه وقتی برای ملاقات با آقای برینکس بهم بدین.»
«متأسفانه درحال‌حاضر ممکن نیست.»
«چرا؟»
«آقای برینکس بیشتر وقت‌ها بیرون از دفترش توی سیاتل کار می‌کنه. توصیه‌م اینه که سعی کنین اونجا پیداش کنین.»
«سعی کردم!» گویی کامرون دست روی دست گذاشته و هیچ تلاشی نکرده. در وبسایت مزخرفشان همین شماره هست و دیگر هیچ: «بهم گفتن دردسترس نیست.»
«خب، پس فکر کنم دردسترس نیست.» لحن جان هال سرد و یکنواخت است.