معرفی و دانلود کتاب نانتاس

معرفی کتاب نانتاس

فقر و بدبختی در قلب پاریس مدرن! امیل زولا در کتاب نانتاس که یکی از جلدهای مجموعه‌ی شاهکارهای 5 میلی‌متری به شمار می‌رود، زندگی فلاکت‌بار یک جوان روستایی را به تصویر می‌کشد که برای دستیابی به ثروت و سعادت، بلندپروازی و تقلای زیادی می‌کند.

درباره‌ی کتاب نانتاس

تقابل میان غنی و فقیر، فلاکت و خوشبختی، همواره از آن دسته موضوعاتی است که توجه نویسندگان را به خود جلب می‌کند. این بار در کتاب نانتاس (Nantas) با این مسئله روبه‌رو خواهیم شد و داستان را از نظرگاه و به قلم نویسنده‌ی شهیر سبک ناتورالیسم فرانسه، یعنی امیل زولا (Emile Zola) خواهیم خواند.

نانتاس، پسری شهرستانی است که سال‌های زیادی از عمرش را با فقر و تنگدستی و آرزوهای بربادرفته گذرانده. کسی که زندگی ساده و پولی که به دست می‌آورد، تنها کفاف روزمره‌اش را می‌دهد. اوضاع زندگی او به همین منوال ادامه دارد تا اینکه مرگ پدرش، همه‌چیز را در ذهن او تغییر می‌دهد. قهرمان کتاب نانتاس، که مرگ پدر را پایانی بر زندگی خودش می‌داند، تصمیم می‌گیرد اندک دارایی‌اش را رها کند و به پاریس برود. رویای رفتن به پاریس و کسب ثروت و شهرت همه‌ی چیزی است که در ذهن و فکر نانتاس نقش بسته و می‌خواهد هر طور شده به آن برسد. بالاخره تصمیمش را عملی می‌کند و با کوله‌بار کوچکی به پاریس می‌رسد. مدتی را در خیابان‌های پرزرق و برق اشرافی این شهر، پرسه می‌زند و به دنبال ثروتی که حق خود می‌داند پیچ‌وتاپ می‌خورد. تا اینکه پیشنهاد ازدواج با دختر مردی به نام بارون دانویلیرز که همسایه نانتاس و عضو شورای ایالتی است، بار دیگر رویاپردازی را در ذهن او شعله‌ور می‌کند. همه‌چیز بستگی به تصمیم او دارد، رسیدن به ثروت، شهرت یا عشق... چه سرنوشتی در انتظار اوست؟

امیل زولا نویسنده‌ی نام‌آشنای فرانسوی، داستان کتاب نانتاس را در سبک ناتورالیسم خلق کرده و پرورانده و از خلال آن ماجرایی را بیرون کشیده که هر خواننده‌ای را در مواجهه‌ای عریان با حقایق حیات قرار می‌دهد. او تقابل فقر و غنا را با زیباترین تصاویر و ظریف‌ترین کلمات بیان می‌کند و عصاره‌ی ناامیدی و رویاپردازی توامان را در شخصیتی به نام نانتاس به تصویر می‌کشد. زولا در این داستان نه‌چندان بلند، بر این نکته تاکید می‌کند که آدمی رویاپرداز است و این ویژگی بشر با جبر محیط در هم آمیخته. بنابراین آنچه هر کسی باید در زندگی و سرنوشتش مراقب آن باشد، رویاست و حدومرزی که زمان و مکان برای او تعیین می‌کند.

کتاب نانتاس یکی دیگر از جلدهای مجموعه‌کتاب شاهکارهای 5 میلی‌متری به شمار می‌رود که با هدف چاپ و انتشار داستان‌های شاهکار جهان از نویسندگان بنام و مشهور به چاپ رسیده است. در این شماره از مجموعه، امیل زولا داستانی را خلق کرده که کمتر از 5 میلی‌متر حجم دارد، اما عمق معنای آن به ژرفای اقیانوس است.

این اثر خواندنی به‌همت انتشارات افق به چاپ رسیده و آن را با ترجمه‌ی روان محمود گودرزی در اختیار دارید.

کتاب نانتاس برای چه کسانی مناسب است؟

اگر فرصت چندانی برای مطالعه‌ی رمان‌های بلند ندارید، می‌توانید کتاب نانتاس را از مجموعه‌کتاب شاهکارهای 5 میلی‌متری انتخاب کرده و آن را به‌عنوان یکی از شاهکارهای داستان‌نویسی و اعجاب قلم و اندیشه‌ی امیل زولا مطالعه کنید. این اثر برای طرفداران ادبیات فرانسه و سبک داستان‌نویسی ناتورالیسم جذاب خواهد بود.

در بخشی از کتاب نانتاس می‌خوانیم

از آن پس نانتاس خود را کمتر عذاب داد. سه ماه گذشت، ‌دید که درگیر کار عظیمی شده، کار آماده‌سازی بودجه. با موافقت امپراتور تغییراتی عمده‌ در سیستم مالی ایجاد کرده بود. می‌دانست که در مجلس به‌شدت به او حمله خواهند کرد، بنابراین لازم بود مقدار قابل توجهی سند و مدرک فراهم کند. اغلب شب تا صبح بیدار می‌ماند. این کار منگش می‌کرد و بر شکیبایی‌اش می‌افزود. هر بار دوشیزه شوئن را می‌دید، کوتاه و موجز از او پرس‌و‌جو می‌کرد. آیا چیزی می‌دانست؟ خانم با افراد زیادی ملاقات کرده بود؟ در منزل خاصی مانده بود؟ دوشیزه شوئن روزانه شرحی مبسوط می‌نوشت، اما تا آن لحظه جز اتفاق‌های بی‌اهمیت چیزی به چنگ نیاورده بود. خیال نانتاس راحت می‌شد و پیردختر گهگاه چشمکی می‌زد و تکرار می‌کرد که شاید به‌زودی اطلاعاتی به دست بیاورد.

حقیقت این است که دوشیزه شوئن خوب اندیشیده بود. ده هزار فرانک کارش را راه نمی‌انداخت، او بیست هزار فرانک لازم داشت تا بتواند خانه‌ی سردفتردار را بخرد. ابتدا این فکر به سرش زد حالا که خود را به شوهر فروخته، خود را به زن هم بفروشد، اما خانم را می‌شناخت، ترسید با اولین کلمه از آن جا بیرونش کند. از مدت‌ها قبل، پیش از آنکه این مأموریت را به عهده‌اش بگذارند، خانم را زیر نظر گرفته و به خود گفته بود که ثروت نوکر از گناه ارباب به دست می‌آید، اما با یکی از آن صداقت‌هایی مواجه شده بود که غرور محکم‌ترشان هم می‌کند. فلاوی بعد از آن لغزش، از تمام مردها کینه به دل گرفته بود. به این ترتیب دوشیزه شوئن امیدی نداشت تا اینکه یک روز آقای فوندِت را دید. آقای فوندِت با چنان شور و اشتیاقی از او درباره‌ی مخدومه‌اش پرسید که پیرزن فوری فهمید این مرد مفتونِ خاطره‌ی لحظه‌ای است که فلاوی را آغوش خود فشرده بود و همچنان جنون‌آسا به او میل دارد. بعد نقشه‌ی خود را طرح کرد: همزمان خدمت کردن به شوهر و عاشق، می‌شد یک ترفند نبوغ‌آمیز!