معرفی و دانلود کتاب عاشقانهها: برگزیدهى اشعار، نامهها، سرگذشتها و سخنان کوتاه
برای دانلود قانونی کتاب عاشقانهها: برگزیدهى اشعار، نامهها، سرگذشتها و سخنان کوتاه و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب عاشقانهها: برگزیدهى اشعار، نامهها، سرگذشتها و سخنان کوتاه
کتاب عاشقانهها: برگزیدهى اشعار، نامهها، سرگذشتها و سخنان کوتاه به گردآوری آثار و اشعار ویکتور هوگو، شاعر، داستاننویس و نمایشنامهنویس فرانسوی پرداخته و آنها را مورد مطالعه و بررسی قرار میدهد.
ویکتور هوگو (Victor Hugo) شعر را وسیلهی تفریح و شاعری را صرفاً جهت سرگرمی نمیدانست. وی معتقد بود شاعر حقیقی باید توسط افکاری که از حقایق ابدی در او الهام میگردد، به همه افکار عصر خویش آگاهی داشته باشد. او میگفت: «هنگامی که من از خود با شما سخن میگویم، چنان است که از شما با شما حرف میزنم. چگونه شما این مطلب را احساس نمیکنید؟ آه چقدر بیاحساسی، تو که مرا از خود نمیدانی!»
در آثار او، صدای انسانی، صدای طبیعت و صدای حوادث کنار یکدیگر احساس میشوند، همانگونه که خود او میگوید: «اگر انسان و طبیعت دارای صدایی هستند، حوادث نیز برای خود صدایی دارند، من همیشه شاعر را مأمور و موظّف میدانم که این سه صدای مختلف را یکباره در اشعار خود به کار برد.»
به هر ترتیب، ویکتور هوگو، شاعری را نور هدایت و چراغ تاریکی و ظلمت و همچنین بشارت دهندهی امید و کامیابی بشر میدانست.
ویکتور هوگو شاعر، داستاننویس و نمایشنامهنویس معروف، چه کسی است؟
ویکتور هوگو در صحبت و سخنورى، مخصوصاً در مواقع انس و خصوصیت، خیلى ساده و خودمانى بود. در مقابل زنان بىاندازه ادب و احترام را مراعات مىکرد. همیشه مقاصد و عقاید عالى خود را بدون کبر و غرور و با بیانى حاکى از خلوصِ نیّت و خیرخواهى و با حالتى صمیمى و پدرانه بر زبان مىراند. تا آخر عمر قوت و نیروى تعجبآورى داشت. پیرى او احترام همه را جلب مىکرد. با این که در کودکى ضعیف و کوچک اندام و به طورى که همسر او مىگوید کوچکتر از یک قلمتراش و باریکتر از ناى بوده و برادرانش پس از تولد، او را عروسک مصنوعى تصوّر مىکردند، در جوانى و پیرى خود صحتى کامل و قوایى کافى داشت.
مردى متوسط القامه و خوش هیکل و چهارشانه بود. سرى بزرگ و پیشانى و چهرهاى بزرگتر داشته و قیافهى او هر بیننده را به خود جلب مىکرد. در ایام کودکى ضعیف، بىاندازه محزون و عزلت گزین و مایل به تنهایى بود. غالباً او را مىدیدند که در گوشهى خلوت یا زیر درخت دور افتادهاى نشسته، سر به زانوى غم نهاده اشک از دو چشمش جارى است و هیچ صدایى از او شنیده نمىشود. لکن در بزرگى روحى بشاش و وضعى شادمان داشت و همیشه تبسم شیرینى در لبانش دیده مىشد. ناخوشى و بیمارى کمتر در او راه مىیافت، زیرا کاملاً اصول سلامتى را مراعات کرده و همیشه این مثل معروف را به کار مىبست:
«ساعت شش بیدار شدن، ساعت ده غذا خوردن، ساعت شش صرف شام کردن، ساعت ده خفتن، عمر مرد را به صد سال مىرساند» با این وجود بسیار اتفاق مىافتاد که براى مطالعه یا تالیف کتب و سرودن اشعار، روزها تا شام و شبها تا صبح کار مىکرد. چنانکه پردهى چهارم تئاتر (ماریول دولورم) را روز 20 ژوئن 1829 اول طلوع آفتاب شروع به نوشتن کرد و بدون اینکه یک لحظه استراحت کند، همین که آفتاب 21 ژوئن طلوع کرد آخرین شعر آن را به روى کاغذ آورد.
در کارهاى خود بىاندازه معتقد به نظم و ترتیب بود و مخارج خانهاش را با کمال مواظبت و دقت رسیدگى مىکرد. مرد کار بود: زیاد و مرتب و در ساعات معین کار مىکرد و هرگز خسته نمىشد. هر وقت مىخواست چیزى بنویسد یا شعرى بسراید کنار پنجره مىرفت و حتى در سرماهاى سخت پنجرهى اتاق را مىگشود. از سرما کمتر متأثر مىشد و در سردترین ایام زمستان با لباس سبک بیرون مىرفت.
جملات برگزیده کتاب عاشقانهها:
- شاعر طبیعت باش نه شاعر مردم
- بزرگترین عمل وجدان چیست؟ نبوغ؟ خیر، مهربانى.
- هنرمند بزرگ، یعنى مرد بزرگى در قالب یک طفل بزرگ.
- وقتى زیر سینه چپ چیزى نباشد، در مغز نیز چیز مهمى نیست. مبناى نبوغ، قلب است.
- نبوغ شعر داشتن: یعنى درخود فرو رفتن و نبوغ درام نویسى داشتن، یعنى به دیگران پرداختن
- اشخاصى را باید انسان کامل دانست، که فکر را در مبارزه و شجاعت را در عقیده به کار بیندازند.
- اگر حقیقتى، واقعى در نظر جلوه نکرد، باید به کمک عمل آنرا آزمود. همیشه قصر بىپایه، پایه مىخواهد.
در بخشی از کتاب عاشقانهها میخوانیم:
به خاطر تأمل این تماشاگران پریده رنگ و اندیشناک دنیاى پر اسرار ابدیت است که بادها در درون دخمهها با استخوانهاى پادشاهان به بازى مىپردازند و علفهاى بلند، گیسوان عطرآگین خود را در مقابل باد پیچ و تاب مىدهند. براى خاطر آنهاست که ناقوسهاى طوفانها در عزاها و جشنهاى ما به صدا در مىآیند. براى آنهاست که سپیده دم نور زرّین خورشید را با خود به ارمغان مىآورد.
فقط اینان خبر دارند که اندیشهى پنهانى شامگاهان دربارهى رهسپاران دیار خاکنشینان چیست؟ خبر دارند که تاج گل بیشتر مایل است که بر پیشانى جهانگیران جاى گیرد، یا کالبد شهیدان را زینت بخشد؛ خبر دارند که بادبان کشتى و خوشهى گندم و زره جنگجویان چه زمزمه مىکنند! خبر دارند که در فصل نشاطانگیز گلهاى نوشکفته، دهان کوچک گلهاى سرخ چه رازها در گوش آسمانهاى پهناور مىگوید.
بادها و امواج، فریادهاى پرجوش و خروش آسمان لاجوردین؛ خاموشى هراسآور جنگلهاى خزان زده، خوراکىهاى همیشگى این تشنگان ابدیتاند. این خیال پردازان پارسا، این رهگذران خاموش، همهى رازها را باروح خود و همهى مادهها را با حواس خویش در مىآمیزند. از بادهى ابدیت سرمست مىشوند و در جام ظلمت باده خیال مىنوشند.
ببینید این پیامبران با چه چشمى به جهان پهناور نظر مىافکنند؟ چطور وحشتزده در اندیشه فرو مىروند! و چنین در ژرفاى ظلمت، تماشاگر رازهاى نهانند. چه قیافهى مبهوت و اندیشناک دارند: شاعران و مبشران و پیامبران از زیر کفنها. زیر نقابها، زیر جامههاى پرچین و پرستاره؛ گیسو به دست باد فروهشتهاند و خود در عالم شوق و بىخبرى فکر مىکنند. حرف مىزنند و مىنویسند.
فهرست مطالب کتاب
پیشگفتار
بخش اول
گزیدهى اشعار
سال نهم هجرت
از شش هزار سال پیش
ترانه
اى رهگذر
آزادى
حالا که...
در تبعیدگاه
قطعه دیگر از همین ایام
هفت و هشت
جوانى
صدقه بدهید
گور به گل گفت:
پس از نبرد
واترلو
A
یک منظرهى جنگ
کفاره
بیچاره طفل
غوک
دیوانه
بیچارگان
گل و پروانه
غرقشدگان
نام محبوبه
خیز که تاپر زنیم
به مادموآزل فانى
آخرین آرامگاه
لبخند بهار
گل روح
بهار عشق
چون پرندگان
پندار زیبا
پرواز
خوشبختى کجاست
به یاد «لئوپلدین»
پس از دیدن جسد لئوپلدین
به یاد دخترم
اى درختان
چند پند
چند قطعه
مغان
به آنان که در خوابند
بخش دوم
نامههاى عاشقانه
شب یکشنبه (ژانویه 1820)
دوشنبه 28 فوریه
28 مارس
26 آوریل
یکشنبه 20 ژانویه
شنبه 24 فوریه
آدینه 9 اوت
آدینه 4 اکتبر
دوشنبه ساعت 9 شب (26 اوت)
یک نامهى دیگر
بخش سوم
دیدنىهاى شگفت
اعدام لویى شانزدهم
تالیران46
مرگ بالزاک
حق و قانون
تشییع جنازهى ناپلئون
در ستایش الکساندر دوما
عزیمت لویى فیلیپ
مرگ شاتو بریان
سیماى بینوایان
لامارتین و هوگو
بخش چهارم
کلمات قصار
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب عاشقانهها: برگزیدهى اشعار، نامهها، سرگذشتها و سخنان کوتاه |
نویسنده | ویکتور هوگو |
مترجم | مهدى دهقان منشادى |
ناشر چاپی | انتشارات جامی |
سال انتشار | ۱۳۹۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 261 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-176-003-7 |
موضوع کتاب | کتابهای نثر ادبی در ادبیات جهان |
ویکتور هوگو
کتاب سیر و سیاحت
قطعه منازعات و تصورات
من همواره در کنار مغلوبین خواهم ماند. داستایوفسکی
گل سوسن چه کم از لاله قرمز دارد... سپهری