معرفی و دانلود کتاب عاشق مترسک
برای دانلود قانونی کتاب عاشق مترسک و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب عاشق مترسک
احساس تنهایی و انزوا، اگنس کوچک را بر آن داشته است تا مترسکی را برای خودش بسازد و او را به یار و همدم خود تبدیل کند. این چکیدهای از کتاب عاشق مترسک است؛ داستانی بینهایت تأثیرگذار و احساسی که خواننده را به سفری درونی و پر از کشفهای عاطفی میبرد! این رمان به قلم فیلیس هستینگز به رشتهی تحریر درآمده و در آن به موضوعاتی همچون تنهایی، عشق، آزادی و اسارت پرداخته میشود.
دربارهی کتاب عاشق مترسک
با شروع مطالعهی کتاب عاشق مترسک (Rapture in My Rags)، وارد دنیای اگنس، دختری روستایی و تنها میشویم که در مزرعهای دورافتاده با پدری سختگیر زندگی میکند؛ جایی که سکوت و تنهایی، سایهای سنگین بر زندگیاش انداختهاند. یک روز اگنس تصمیم میگیرد چیزی بسازد که فقط متعلق به خودش باشد. یک مترسک! اما این مترسک، تنها یک شیء بیجان نیست؛ او نمادی از آرزوها، امیدها و حتی عشق است.
اگنس با دقت و وسواس، وسایل مورد نیاز را جمعآوری میکند، پارچهها را میدوزد، چوبها را کنار هم میگذارد و در نهایت، مترسک را خلق میکند. اما پدرش که همیشه مانع رویاهای او بوده، اجازه نمیدهد که مترسک در اتاقش بماند. او اگنس را مجبور میکند تا مترسک را در مزرعه بگذارد و این نخستین لحظهی جدایی است. از این لحظه به بعد، مترسک دیگر فقط یک کاردستی نیست؛ او به بخشی از زندگی اگنس تبدیل میشود؛ به همدمی که میتواند با او حرف بزند، رازهایش را با او در میان بگذارد و حتی عاشقش شود! این شروعی است جذاب با قلم پرکشش فیلیس هستینگز (Phyllis Hastings) که خواننده را به سفری احساسی و پر از کشفهای درونی میکشاند.
شخصیت اگنس در کتاب عاشق مترسک، به مرور زمان دچار تغییرات عمیق و تأثیرگذاری میشود. در ابتدا او دختری تنها، آسیبپذیر و محدودشده توسط پدر سختگیرش است؛ اما با ساختن مترسک، او اولین گام را به سوی استقلال و آزادی خویش برمیدارد. اگنس شخصیتی خیالپرداز و در عین حال مقاوم است که در طول داستان، میان واقعیت تلخ زندگی و دنیای خیالی خود در رفت و آمد است.
اگنس نمونهای تمامعیار از یک دختر پرتلاش و سختکوش است که با وجود تمام مشکلات، تسلیم نشده و یاد میگیرد که چگونه از خیالپردازی بهعنوان ابزاری برای مقابله با سختیها استفاده کند. هر بار که اگنس با محدودیتهای پدرش مواجه میشود، به دنیای خیالی خود پناه میبرد. اما در نهایت، این خیالپردازی به او قدرت و شجاعت میبخشد تا در برابر سختیها ایستادگی کند. در طول داستان، اگنس با این سؤال روبهرو میشود که آیا باید در دنیای خیالی خود باقی بماند و یا با واقعیت روبهرو شود. این کشمکش درونی، یکی از جذابترین جنبههای شخصیت او است که با قلم پرقدرت فیلیس هستینگز پرداخته شده و نشان میدهد که چگونه خیالپردازی میتواند هم پناهگاه باشد و هم مانعی برای رشد فردی.
یکی از جذابیتهای قلم فیلیس هستینگز، ایجاد رابطهی قوی میان شخصیتهای داستان است. روابط اگنس با مترسک و پدرش در کنار هم، داستانی احساسی و فلسفی را شکل میدهند که خواننده را به تفکر و تعمق وامیدارد. کتاب عاشق مترسک پر از نمادهای فلسفی و احساسی است که به عمق داستان میافزایند؛ بر این اساس میتوانیم آن را یک اثر داستانی نمادگرا معرفی کنیم.
برای مثال دریا در کتاب عاشق مترسک نماد آزادی است؛ اما در عین حال، به بند اسارتی برای مترسک تبدیل میشود و مانع رهایی او میگردد. مزرعه در این رمان نماد محدودیت و اسارت است. اگنس در این محیط رشد کرده و تلاش میکند که از آن فرار کند. فیلیس هستینگز با قلمی روان و توصیفاتی دقیق، فضایی پر از احساسات انسانی را خلق کرده و به پیچیدگیهای روابط عاطفی و اجتماعی اشاره میکند.
بهمن فرزانه، رمان پرکشش و جذاب عاشق مترسک را به فارسی برگردانده و انتشارات ققنوس آن را در اختیار شما عزیزان قرار داده است.
اقتباسهای سینمایی و فرهنگی کتاب عاشق مترسک
- فیلم عاشق مترسک، محصول سال 1965 به کارگردانی جان گیلرمین
- فیلم ایرانی عاشق مترسک به کارگردانی مهدی نوربخش، محصول سال 1382
کتاب عاشق مترسک برای چه کسانی مناسب است؟
اگر از روایتهای پر از احساس و عاطفی لذت میبرید، این کتاب میتواند تجربهای فراموشنشدنی برای شما باشد. این اثر با سبک نوشتاری خاص خود، برای کسانی که به ادبیات عاشقانه و داستانهای عمیق علاقه دارند، مناسب است.
در بخشی از کتاب عاشق مترسک میخوانیم
منتظر ماندم تا غروب فرا برسد. چون در آن موقع با تمام شدن کار روز، معلوم مىشد که پدرم از مترسک راضى شده یا نه. صبر کردم تا شام به پایان برسد چون آنوقت پدرم خوشاخلاق مىشد. بعد هم باید منتظر مىماندم تا موقع خواب فرا برسد. چون مترسک در اتاق در کنار ما حضور داشت.
حالا دیگر براى به تعویق انداختن نقشه دیر شده بود. مترسک مصمم شده بود که قبل از سحر از اینجا برود. اگر موفق نمىشدم چه؟ اگر نقشهام درست از آب درنمىآمد؟ مثل بسیارى از کارهایم، آنقدر به هیجان آمده بودم که قادر نبودم بىحرکت بر جا بمانم. وقتى آنطور عصبى مىشوم، یک جاى بدنم به خارش مىافتد. به جلو و عقب مىپرم. ابتدا سرم به خارش مىافتد اما تا سرم را مىخارانم، کف پایم درد مىگیرد و بلافاصله هم دستانم به پشت مىروند تا آنجا را خارش بدهم.
پدرم یکى دو بار به من نگاهى انداخت و بعد داد زد: «بس کن!» با صداى فریادش مترسک از جا پرید و پدرم پوزخندى زد. او خیلى خوشش مىآید که مردم را بترساند و سر جاى خودشان بنشاند. پدرم سرش را به سمت من چرخاند: «من سگها را دیدهام که آنطور خودشان را مىخارانند، هرگز زنى را آنطور ندیدهام.»
مترسک به او گفت: «بشر هم مثل سگها شپش مىگیرد.»
گفتم: «شپش نیست. چون شپش که نمىتواند در عرض یک ثانیه از سر به پا بپرد.»
پدرم غرولندکنان گفت: «به هر حال هرچه هست بهتر است آرام بگیرى و اینقدر تکان نخورى.»
با عجز گفتم: «نمىتوانم.» نمىتوانستم. نگران بودم. دلم مىخواست مترسک چند دقیقهاى تنهایمان بگذارد تا بتوانم با پدرم صحبت کنم. ولى او بر جا مانده بود. من هم بهانهاى نداشتم تا او را مرخص کنم.
باید صبر مىکردم. عاقبت شب به پایان رسید و آماده خواب شدیم. به آنها شببهخیر گفتم و به اتاق خودم رفتم ولى لباسم را عوض نکردم. در را باز گذاشتم و گوش دادم و بعد به پایین خزیدم و به اتاق پدرم رفتم.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب عاشق مترسک |
نویسنده | فیلیس هستینگز |
مترجم | بهمن فرزانه |
ناشر چاپی | انتشارات ققنوس |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 248 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-311-973-7 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه خارجی |