معرفی و دانلود کتاب مرگ تدریجی جون فارو

معرفی کتاب مرگ تدریجی جون فارو

جون فارو باردار است و این اتفاق برای او فاجعه است. جون از سرنوشت مادر و باقی زنان خاندانش آگاه است و می‌داند که زنان باردار خاندان فارو، دچار طلسم و به‌طرز مرموزی ناپدید می‌شوند. کتاب مرگ تدریجی جون فارو ما را در جریان سرنوشت زنان این خانواده و تصمیم جون فارو می‌گذارد؛ او نمی‌خواهد مانند نیاکانش، در آبشار سقوط کند. آدرین یانگ ما را به شهر جاسپر می‌برد تا بتوانیم از راز طلسم مرموز پرده برداریم و زنان این خاندان را نجات دهیم؛ البته اگر خود به آن دچار نشویم!

درباره‌ی کتاب مرگ تدریجی جون فارو

طلسم خانواده‌ی فارو غیرقابل‌شکستن است. تقدیر آن‌ها با مرگ دردناک و شوربختی گره خورده است. این سرنوشت گریبان تمام زنان این خاندان را می‌گیرد و آن‌ها را به‌سوی نیستی سوق می‌دهد؛ همچون مادر جون فارو که یک روز از خواب بیدار می‌شود و همراه فرزندی که آن را باردار است، به سمت جنگل به راه می‌افتد. این آخرین تصویری است که مردم شهرستان جاسپر از او به یاد دارند. هیچ‌کس نمی‌داند بر سر زن بینوا در آن جنگل چه رفته و مرگ چگونه جان او را تصاحب کرده است. فقط می‌دانیم مادر جون فارو، او را به دنیا آورده و خود ناپدید شده است. کلانتر شهر نیز نوزاد را به خانه‌ی مادربزرگش آورده است. البته این موضوعی نیست که مردم را شوکه کند؛ زیرا تمام زنان خاندان فارو به همین شکل، غیب شده‌اند. جون فارو نیز طبیعتاً باید به همین تقدیر دچار شود. او باید منتظر روزی باشد که از خواب بیدار شود و احساس کند که دیگر توانایی ایستادن در برابر طلسم خانوادگی را ندارد و به اعماق جنگل رود و در دل آبشار سقوط کند؛ البته این چیزی است که دیگران توقع دارند؛ اما او می‌خواهد راز طلسم را کشف کند.

جون فارو مدتی است که با ایمون ازدواج کرده و باردار است. او تصمیم ندارد در برابر فرجام خانوادگی‌اش سر خم کند. نمی‌تواند با این موضوع کنار بیاید که دخترش نیز به این طلسم شوم دچار و سربه‌نیست شود. او مطمئن است ماجرا پیچیده‌تر این‌هاست و پشت پرده‌ی مرگ مادرش و باقی زنان خاندان فارو، توطئه‌ای سربه‌مهر، پنهان است. کتاب مرگ تدریجی جون فارو (The Unmaking of June Farrow) ما را در جریان حل این معمای مرموز که رنگ و بوی خرافه دارد، همراه می‌کند. آدرین یانگ (Adrienne Young) که خود نیز همچون جون فارو نمی‌تواند ماجرای این طلسم عجیب را باور کند، سرنخ‌ها و مدارکی را در اختیار ما می‌گذارد، تا بهتر بتوانیم حدس بزنیم دلیل مرگ زنان خاندان فارو چیست و چه چیزی باعث رفتن آن‌ها به‌سوی جنگل می‌شود. نکند همه‌ی ما اشتباه می‌کنیم و زنان این خاندان جادو شده باشند؟

در شهر جاسپر آدم‌های زیادی زندگی نمی‌کنند و اغلب افراد همدیگر را می‌شناسند. یکی از معتمدترین افراد این شهر، جناب کشیش است. مردم حرف او را باور دارند. تصور می‌کنند او راست‌گوترین آدمی است که خدا برایشان نازل کرده؛ اما کسی نمی‌داند کشیش چه رازهایی را در دل خود نگه داشته و چه حقایقی را از چشم مردم پنهان کرده است. البته فعلاً نمی‌خواهیم کشیش را به جرمی متهم کنیم؛ ابتدا باید از همه‌چیز مطمئن شویم. علاوه‌بر این، ما درحال‌حاضر نمی‌توانیم درباره‌ی واقعیت داشتن یا نداشتن آن طلسم قضاوت کنیم. این موضوع، رازی است که حل آن را به عهده‌ی جون فارو و شما خوانندگان عزیز کتاب مرگ تدریجی جون فارو گذاشته‌ایم. امیدواریم به هر نتیجه‌ای که رسیدید، آن را در جهت مثبت به کار ببرید و از مرگ زنان خاندان فارو جلوگیری کنید.

کتاب مرگ تدریجی جون فارو به کوشش امید حسینی به زبان فارسی ترجمه و در نشر کتابسرای همراز منتشر شده است.

جوایز و افتخارات کتاب مرگ تدریجی جون فارو

• از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک‌ تایمز
• نامزد جایزه گودریدز در بخش کتاب‌های فانتزی سال 2023
• از پرفروش‌ترین کتاب‌های ساندی تایمز

نکوداشت‌های کتاب مرگ تدریجی جون فارو

• این داستان پرتنش، عمیق، آهنگین و عاشقانه است. من توصیفات این کتاب راجع‌به بوی دود را استشمام و نمک را روی پوستم حس می‌کنم. (روث امی لنگ، نویسنده)
• آدرین یانگ با نثر ارزشمند خود، ماجرایی رازآلود و پر پیچ‌وخم را با روایتی عاشقانه ترکیب می‌کند و همچون باد سوزناک در غروب پاییز، شما را شوکه می‌کند. (سارا ادیسون آلن، نویسنده)
• این داستان رازآلود و هیجان‌انگیز می‌تواند خوانندگان خود را جادو کند و مخاطب را به تأمل وادارد. (استفانی گاربر، نویسنده)

کتاب مرگ تدریجی جون فارو برای چه کسانی مناسب است؟

مهم نیست چه چیزی واقعیت دارد و چه چیزی تخیل است؛ آن‌چه مهم است برداشت و نتیجه‌ای است که ما از پدیده‌ها به دست می‌آوریم. طلسم خانواده‌ی فارو ماجرایی تخیلی و اسطوره‌ای است، اما آن‌چه ما را به فکر فرو می‌برد، تصمیم جون فارو برای شکستن این طلسم است. این کتاب تخیلی به ما نشان می‌دهد که یک تصمیم متفاوت و تن ندادن به سنت‌های قدیم، چگونه می‌تواند زندگی ما را دگرگون سازد.

در بخشی از کتاب مرگ تدریجی جون فارو می‌خوانیم

میزی چوبی و چهار صندلی وسطش گذاشته بودند. جعبۀ بازنشده‌ای هم روی میز بود. کنار جعبه، ضبط‌صوتی بزرگ با نوار کاست قدیمی گذاشته بودند. مدل کوچک‌تری از ضبط هم روی میز کوچکی گوشۀ اتاق بود.

«جون؟» کالب یکی از صندلی‌ها را عقب کشید و منتظرم ماند. وارد شدم و در را بستم، ترس داشت همۀ جان و تنم را می‌گرفت. پشت صندلی نشستم و دست‌های لرزانم را روی پایم گذاشتم. نمی‌دانستم از چی می‌ترسم، فقط می‌دانستم الان باید از چیزی بترسم.

چشمم به سه پنجرۀ مستطیلی بالای دیوار افتاد. آن‌قدر مرتفع و کوچک بودند که هیچ‌کس نمی‌توانست ازشان رد شود. کالب روبه‌رویم نشست و روی صندلی جابه‌جا شد. سم کنار میزِ گوشۀ اتاق ایستاد. بعد از چند ثانیۀ عذاب‌آور، کالب دکمۀ قرمز را روی ضبط‌صوت زد و نوار چرخید.

«کالب روثرفورد، کلانتر، مصاحبه با جون استون به تاریخ بیستم ژوئن 1951.» دستش را کشید و سریع ساعتش را نگاه کرد. «ساعت 1: 11 ظهر. معاون ساموئل فرگوسن هم در جلسه حاضر است.»

روی صندلی جابه‌جا شدم، حرف‌هایش را درست نمی‌فهمیدم. خوب نگاهم کرد. به چشم‌هایم، شانه‌ام، گلویم. دستم را بالا آوردم و یقه‌ام را صاف کردم تا زنجیر گردنبند پیدا نباشد. داشت به همین نگاه می‌کرد؟

گلویش را صاف کرد و گفت «خب، جون، می‌دونم ایمون بهت گفته احتمالاً می‌خوایم در چه موردی حرف بزنیم. ولی بذار خیالت رو راحت کنم، هدفمون فقط اینه که تیکه‌های پازل رو کنار هم بذاریم. می‌تونی کمکمون کنی؟»

بهش زل زدم. لحن صدایش به حرف‌هایی که از دهانش بیرون می‌آمد، نمی‌خورد. جواب دادم «حتماً.»