معرفی و دانلود کتاب صوتی به امید دل بستم
برای دانلود قانونی کتاب صوتی به امید دل بستم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی به امید دل بستم
داستان زندگیهای کوتاهی که راهشان را از میانهی درد باز میکنند! لنکالی در کتاب صوتی به امید دل بستم، داستان چند نوجوان را روایت میکند که از بچگی در کنار هم و در بیمارستان بزرگ شدهاند. آنها به واسطهی بیماریهای جدی و خاصی که دارند، در فاصلهی چند قدمی از مرگ ایستادهاند و همین هم به آنها انگیزه میدهد که دزدیده شدن زندگی و جوانیشان را با دزدی از مردم جبران کنند! این کتاب نامزد دریافت جایزهی گودریدز بوده است.
دربارهی کتاب صوتی به امید دل بستم
همه میدانیم که مرگ روزی به سراغمان خواهد آمد و این زندگی بالاخره تمام خواهد شد؛ اما اگر در جایگاه سم و دوستانش باشید، دید متفاوتی به مرگ خواهید داشت. این بچهها که حالا در سالهای نوجوانی خود هستند، بیماریهای لاعلاجی دارند که از اولین روز بهدنیاآمدنشان، همراهشان بوده. از همه مهمتر اینکه آنها از کودکی در محیط بیمارستان بزرگ شدهاند. به بیان دقیقتر، مرگ همیشه مثل یک فرشتهی کوچک روی شانهشان نشسته و همنشین لحظاتشان بوده. لحظهای از فکر مرگ بیرون نمیآمدند و با تمام معصومیت بچگانهشان، پذیرفته بودند که مرگ همیشه در اطرافشان پرسه خواهد زد. این نوجوانان عجیب و سختیکشیده، شخصیتهای اصلی کتاب صوتی به امید دل بستم (I Fell in Love with Hope) نوشتهی لنکالی (Lancali) هستند.
وقتی ترس از حد بگذرد، آدمیزاد بیحس میشود. برای همین هم هست که این بچهها با محیط بیمارستان و این واقعیت که جسمشان هرروز تحلیل میرود کنار آمدهاند و در کنارش راهشان را برای ادامهی زندگی پیدا کردهاند. داستان کتاب صوتی به امید دل بستم از یک شب برفی روی پلِ روبهروی بیمارستان شروع میشود؛ جایی که سم، دستدردست عشقش، منظرهی رودخانهی تاریکِ در جوش و خروش و دانههای برفی را که بهنرمی از آسمان فرو میافتند، تماشا میکنند.
سم میداند که وقت زیادی ندارد و چیزی به پایان عمر عشقش باقی نمانده؛ دختری که با آن چشمان آفتابی و دلربایش، از کودکی در کنار سم بوده و فضای سرد و بیروح بیمارستان را برایش شبیه به یک قلعهی جادویی و اسرارآمیز از دل قصهها کرده. سم خود را آماده میکند تا رازی را دربارهی هویتش به عشقش بگوید؛ رازی که هیچکس جز خودش و حالا دختر رویاهایش، از آن خبر ندارد!
برف میبارد و مثل ستارههایی که راهشان را از آسمان به زمین باز میکنند، بهنرمی روی سر و شانهی دختر و پسر مینشیند. دختر از درد ناشی از بیماری، چهرهاش را در هم کشیده و تلاش میکند در آغوش سم، پناهی برای این دردِ کشنده پیدا کند. دیگر زمانی باقی نمانده؛ عشقی که به سم قول داده بود تا زمانی که ستارهها در آسمان میدرخشند کنار او بماند، با فرو افتادن آنها به آرامی در آغوش سم جان میسپارد.
مدتها از آن اتفاق گذشته و سم تلاش میکند با تمام توان، در خلاف جهت گذشته و خاطراتش بدود و فراموش کند چه بر سرش آمده. حالا در جمع چهارنفرهشان، در کنار سونی، نئو و کر، که همه مثل خودش درگیر بیماری هستند، در نزدیکی بیمارستان پرسه میزنند و ماجراجویی میکنند. خروجشان از بیمارستان کاری ممنوعه بوده و بابتش توبیخ خواهند شد، برای همین هم ترجیح میدهند خیلی از فضای محوطهی بیمارستان فاصله نگیرند. در این میان سونی، دختر نوجوان بسیار زیبایی که تنها با یک ریه نفس میکشد و همیشه مجموعهای از لولههای تنفسی به صورتش چسبیده، وارد مغازهای میشود و با نمایش و دروغگویی، صاحب مغازه را راضی میکند بهخاطر دوستش که سرطان دارد و چیزی به مرگش نمانده، یک پاکت سیگار مجانی به او بدهد. حقهاش کار میکند و سیگاربهدست از مغازه خارج میشود. هیچکس در این جمع سرطان ندارد، اما اگر سرطان میتواند آنها را بیست دلار، به اندازهی یک پاکت سیگار، جلو بیندازد، چرا که نه؟
جمع چهارنفرهشان تصمیم دارد تا با آن سیگار مجانی که به دست آورده و جعبهی آبجویی که خریده خودش را به پشت بام بیمارستان برساند و یادی از زندگی زنده کند، اما در راه، توجه سم به یک جفت چشم عسلی آفتابی جلب میشود که ناخواسته تمام خاطرات گذشته را به ذهنش سرازیر میکند...
سم راهش را میکشد و به همراه بقیه به بیمارستان برمیگردد. آنجا بعد از شنیدن توبیخهای مسئول بخش که حسابی بابت فرارشان از زندانِ بیمارستان سرزنششان میکند، راهشان را میکشند و پنهانی به سمت پشت بام بیمارستان میروند. آنجا میتوانند دور هم جشن بگیرند و همین اندک جانی را که در جسم بیمارشان باقی مانده نیز، خرج رویای آزادی و جوانیشان کنند. هر یک سیگاری آتش میزنند و بطری آبجو به دست، تلاش میکنند آسمان را با نوک انگشتانشان لمس کنند. میان آنها گفتوگویی شکل میگیرد که برای سنوسالشان، عمیق و پرمعنا به حساب میآید. آنها دربارهی این حرف میزنند حالا که مرگ و بیماری، زندگی و جوانیشان را از آنها ربوده، آنها چطور میتوانند این زشتیِ سرنوشت را جبران و بخشی از زندگیشان را مطالبه کنند. درنهایت به این نتیجه میرسند که میخواهند ماجراجویی بیرون از بیمارستان را تجربه کنند و با دزدی از دیگران، آنچه را که سرنوشت از آنها دزدیده پس بگیرند...
لنکالی نویسندهی کتاب صوتی به امید دل بستم، جوان بیستودو سالهی اهل فرانسه است که از کودکی به همراه خانواده به آمریکا مهاجرت کرده. او از همان سنین کم متوجه خلاقیت زیاد و استعدادش در قصهگویی شد و تلاش کرد تا این موهبت را، در کتاب صوتی به امید دل بستم به نمایش بگذارد. در حال حاضر او در رشتهی ادبیات و آثار کلاسیکِ دانشگاه فلوریدا تحصیل میکند.
کتاب صوتی به امید دل بستم کاری از نشر صوتی مجید و انتشارات داهی است. این کتاب را با ترجمهی پگاه فرهنگ مهر و روایت تایماز رضوانی در اختیار دارید.
کتاب صوتی به امید دل بستم برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به رمانهای خارجی عاشقانه با حالوهوای نوجوانی علاقه دارید و به دنبال یک داستان الهامبخش میگردید، شنیدن این کتاب میتواند برایتان جذاب باشد.
در بخشی از کتاب صوتی به امید دل بستم میشنویم
اولین باری که تصمیم گرفتیم دزدی کنیم، سونی فقط به مرحلهی دو توجه داشت. هیجان بر او غلبه کرد. آن شب روی پشتبام به آن سوی شهر اشاره کرد، به شکلاتفروشی، کتابفروشی و دستفروشها در خیابان. حقیقتِ دزدی هیچگاه برای او مطرح نبود بلکه خود عمل برایش اهمیت داشت. بهدنبال آن شور و شوق، اضطراب و تپش قلب بود.
نئو برنامهریزی را ترجیح میداد، فرضیات و حدسیات و جزئیاتِ کار. بهسمت اتاقش رفت. (این مسئله مربوط به قبل از نشستن روی صندلی چرخدار است.) جعبهی مقواییاش را زیرورو کرد و یک دفترچهی قدیمیِ سیمی پیدا کرد. روی پشتبام آن را بالای سرش گرفت. سپس زیر نور شب آن را روی بتن انداخت.
حسابِ همهچیز را کرده بود. خودش بود که این اسم را ابداع کرد. فهرست دستاوردها. چون ما فقط دزدی نمیکردیم؛ در واقع قتل میکردیم. اهدافمان را همان صفحات اول با جوهر سیاه یادداشت کردیم:
زمان. زمان همیشه باید اولین مورد باشد.
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی به امید دل بستم |
نویسنده | لنکالی |
مترجم | پگاه فرهنگ مهر |
راوی | تایماز رضوانی |
ناشر چاپی | داهی |
ناشر صوتی | انتشارات مجید |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۱۶ ساعت و ۵۴ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه خارجی |