معرفی و دانلود کتاب صوتی پیرمرد
برای دانلود قانونی کتاب صوتی پیرمرد و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی پیرمرد
کتاب صوتی پیرمرد اثر ویلیام فاکنر، براساس یک رویداد تاریخی یعنی طغیان رودخانه میسیسیپی در سال 1927 شکل گرفته است. طغیان رودخانه میسیسیپی در این کتاب نمادی از طغیان پیرمرد بر شمرده میشود.
مرد زندانی در کتاب پیرمرد (The Old Man) همراه با دوست زندانیاش با کاراکترهای زندانی چاق و زندانی قد بلند در منطقه مبحوس بودند که سیلاب شرایط خاص و عجیبی را برای یکی از آنها رقم میزند. این داستان که سرشار از صحنههای غمبار و تراژیک است در مکانی مشخص رخ میدهد و درست در همان جایی که داستان آغاز شده، تمام خواهد شد. یکی از زندانیان که طی اتفاقاتی جدا شده، در میانه سیلاب با زنی باردار روبرو میشود و سعی به نجات او و فرزندش دارد. در تمامی داستان جدالی نفسگیر و سخت میان زندانی و رودخانه وجود دارد، به طوری که ترسیم فضای به وجود آمده در ذهن با وجود اتفاقات پر فراز و نشیب بر جذابیت داستان میافزاید.
در رمان «پیرمرد» اسم خاصی برای شخصیتهای داستان برده نشده و ما افراد را با توصیفاتی از آنها میشناسیم که خود جای تامل دارد. در قسمتهایی از داستان، نویسنده با ظرافت خاصی و کاملا غیرمستقیم به زندگی انسانها اشاره میکند.
«پیرمرد» رمان خلافِ عادتی است. دست کم در ظاهر. قهرمان رمان و داستان معمولی میداند چه میخواهد. سعی و تلاش میکند آن را به دست آورد. دنبال پول و ثروت و معشوق و شهوت است در داستان عامیانه. در داستان جدی هم دنبال شناخت خود یا جهان خود است. اما ما تکلیفمان را با این آدم، با زندانی بلند قد نمیدانیم. او چه میخواهد؟ دنبال چه چیزی است. پول و ثروت و آزادی از زندان هم نمیخواهد. حتی نمیخواهد عملی قهرمانانه انجام دهد. انگار او در نوعی حالت بیخبری به سر میبرد. به گفته کلینت بروک او شبیه برخی دیگر از قهرمانان فاکنر است که میشود معصوم خواندشان.حالا نه معنای دینیاش. کسانی مثل سرگلاوی، هوراس بنبو، گاوین استیونس، توماس ساتپن، کونتین کامپسون.
او حتی نمیداند با نجات زن و نوزادش بعد از هفت هفته رویارویی با رودخانهای غران و دیوانه و بهیمی و توراتی یا همان لجه آغازین خلقت، کاری کارستان کرده است؛ ضمن این با سایر عناصر طبیعی هم جنگیده است؛ با شاهین و مار و تمساح. تنها چیزی که ظاهرا حتی به سطح آگاهیاش هم نمیآید سماجت و پایداری اوست در انجام تکلیفاش. او فقط میخواهد وظیفهاش را انجام دهد. اما حتی این را هم نمیداند. وقتی هم بعد برای همبندهایش داستان را میگوید اصلا لحن قهرمانانه ندارد. او کم گوست.
ویلیام کاتبرت فاکنر (William Faulkner) رماننویس آمریکایی در سال 1897 در نیو آلبانی میسیسیپی به دنیا آمد. او دانشجوی یگان پرواز دانشگاه افسری سلطنتی در تورنتوی کانادا بود و بهعنوان ستوان دومی نائل آمده بود. او به ایتالیا و آلمان رفت و سپس رهسپار فرانسه شد. ویلیام پس از سفرهایی که به هالیوود داشت چند نمایشنامه و فیلمنامه را به رشته تحریر درآورد.
ویلیام فاکنر یکی از برجستهترین نویسندگان آمریکا و جهان است. قهرمانان داستانهای او افرادی معمولی هستند با قهرمانیهای خاص و شگفتانگیز خود. ماجرای بیشتر رمانهای او در یوکناپاتافا روی میدهد. بیشتر منتقدان آثار او را عظیمترین آفرینش خیالی در ادبیات میدانند.
مشهورترین اثر او خشم و هیاهوست که بیشک جزو برجستهترین آثار ادبی در دنیاست. حماسهای کم نظیر و پر رمز و راز که قدرت نویسندگی او را به طور کامل نمایش میدهد. خشم و هیاهو از طرف موسسه کتابخانه نوین ششمین کتاب از مجموعه صد کتاب برتر انگلیسی در قرن بیستم انتخاب شد. کتابهای روشنایی در ماه اوت و گور بهگور هم در همین لیست قرار دارند. فاکنر نویسندهای است که هم زمان هم محتاط است در به کار بردن کلمات و هم جسور و بیپروا در ساخت مضامین و خلق جملات شگفتانگیز و بیشک همین ویژگیهاست که قلم او را کمنظیر جلوه میدهد. فاکنر نویسندهای است صاحب سبک که امروزه سبک نویسندگی او را به نام خودش یعنی سبک فاکنر میشناسیم.
داستانهای او معمولا دارای ویژگی سیلان ذهن است و نحوه روایت ماجراها از نظم زمانی خاصی برخوردار نیست. او در سال 1943 موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد و در سال 1954 جایزه پولیتز را دریافت کرد. فاکنر در ششم ژوئیه سال 1962 بر اثر سکته قلبی در بیهالیا، میسیسیپی از دنیا رفت او سه هفته پیش از آن در سانحهای از اسب افتاده بود.
در قسمتی از کتاب صوتی پیرمرد میشنویم:
یکی از زندانیها گفت: «به گمانم معنی این حرف این است که همین امشب خاکریز به کلی درب و داغان میشود.»
زندانی دیگری گفت: «خب خدا را چه دیدی، بلکه این باران همینطور ببارد تا سیلاب به اینجا هم برسد.» همه زندانیها با این حرف موافق بودند، چون که مقصود آنها، فکر جاندار و بر زبان نیامدهشان این بود که اگر هوا مساعد بشود، حالا تو بگو خاکریز هم بشکند و کشتگاه را سیلاب فرا بگیرد، باز هم ناچار باید به کشتزارها برمیگشتند و کار ناگزیر را از سر میگرفتند. در این خواست آنها هیچ تناقضی نبود، گو اینکه قادر نبودند دلیل آن را بیان کنند، اما آن را به طور غریزی درک میکردند، آنها میفهمیدند زمینی که کشت میکنند و محصولی که از آن میدروند، نه به آنها تعلق دارد که روی زمین کار میکنند و نه به کسانی که به زور تفنگ آنها را به کار وا میدارند، و تا آنجا که به هر یک از آنها (زندانی و زندانبان) مربوط بود، تو بگو ریگ بکار و سنگ درو کن. زندانیها در این حال و هوا بودند، امیدی تند و نامنتظر داشتند، و از طرفی تمام روز را عاطل و باطل گذرانده و شب هم تیترهای روزنامه را شنیده بودند، و زیر آوای باران که بر سقف حلبی زندان میبارید به خوابی ناراحت فرو رفته بودند، که یکباره در نیمههای شب چراغهای برق روشن شد و صدای نگهبانان آنها را بیدار کرد و صدای تپتپ موتور کامیونهای منتظر به گوششان خورد.
یکی از زندانبانها فریاد زد: «از آنجا بیایید بیرون.» لباسش را تمام و کمال پوشیده بود، از چکمه لاستیکی گرفته تا بارانی و تفنگ. زندانبان باز گفت: «یک ساعت پیش توی موندزلندینگ خاکریز خراب شده. فوراً از آنجا بیایید بیرون.»
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی پیرمرد |
نویسنده | ویلیام فاکنر |
مترجم | تورج یاراحمدی |
راوی | افشین اعتماد، فرهاد اتقیایی |
ناشر چاپی | انتشارات کتابسرای نیک |
ناشر صوتی | نشر صوتی نیک |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۵ ساعت و ۴۳ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای ادبیات کلاسیک |