معرفی و دانلود کتاب صوتی مزاحم نشوید!

معرفی کتاب صوتی مزاحم نشوید!

طرفداران ژانر جنایی و معمایی هر روز منتظر انتشار اثر تازه‌ای از فریدا مک فادن هستند. کتاب صوتی مزاحم نشوید! همان خبر خوب برای مشتاقان داستان‌های پر هول و هراس است. داستانی که بوی خون از هر صفحه‌ی آن به مشام می‌رسد و مخاطب را برای عبور از هر فصل، وادار به کشف رازهای بسیاری می‌کند. صورت مسئله ساده است؛ زنی دست به قتل شوهرش زده. اما ادامه‌ی ماجرا به همین سادگی پیش نخواهد رفت.

درباره‌ی کتاب صوتی مزاحم نشوید!

همیشه مجرم به صحنه‌ی جرم برمی‌گردد؟ اگر نداند با جنازه چه کند، احتمالاً چنین کاری نخواهد کرد. راوی کتاب صوتی مزاحم نشوید! (Do Not Disturb) یک قاتل حرفه‌ای نیست. بنابراین وقتی شوهرش را سر به‌نیست می‌کند، باید پیش از هر چیز برای بدن بی‌جانش فکری کند. فریدا مک فادن (Freida McFadden) استاد به‌هم‌تنیدن گره‌های پیچیده است. او درست مثل دیگر آثار پرفروش و معروف خود، در این داستان رازآلود مخاطبان را استادانه میان حدس‌های بی‌نتیجه سردرگم می‌کند!

یک آغاز انفجاری: صدای زنگ در، و دستان آغشته به خون

راوی به‌سرعت دست‌به‌کار می‌شود. او کاری را آغاز کرده که چاره‌ای جز پایان دادنش ندارد. حمام خونی در خانه‌اش به راه افتاده و در میان این حمام، کسی نیست جز شوهرش. البته تصور نکنید اوضاع به همین‌جا ختم می‌شود. در داستان‌های فریدا مک فادن همیشه برای بدتر شدن اوضاع جا هست! منظورمان وقتی است که زنگ خانه به صدا در می‌آید و پشت آن کسی نیست جز پلیس؛ آن هم در حالی که دستان زن هنوز به خون شوهر عزیزش آغشته است.

در ادامه‌ی داستان صوتی و مهیج مزاحم نشوید!، شاهد یک تعقیب‌وگریز نفس‌گیر هستیم. قاتل باید هرطور شده خود را از مخمصه خلاص کند و برای این کار چه راهی بهتر از فرار با ماشین. البته قرار نیست همیشه هم بخت با زن یار باشد. در حقیقت اگر قاتل می‌دانست در مسیر چه اتفاقاتی انتظارش را می‌کشد، شاید تصمیم می‌گرفت از همان ابتدا خودش را به پلیس تسلیم کند.

متل باکستر و شروع مصیبت‌های قاتل

حتماً داستان‌های ترسناک زیادی شنیده‌اید که حوادث آن در یک متل قدیمی و مخوف رخ می‌دهد. حال خیال کنید گذر قاتل داستان ما به یکی از همین متل‌ها بیفتد. می‌توان مطمئن بود نویسنده‌ی چیره‌دست داستان‌های جنایی، فریدا مک فادن، چه آشوبی در این موقعیت به پا خواهد کرد. اگر برای ورود به این متل مخروبه، رودررو شدن با قاتلی که مقتول خود را رها کرده و آشنایی با عجیب‌ترین فالگیر دنیا آماده هستید، پیشنهاد می‌دهیم رمان شنیدنی و معمایی مزاحم نشوید! را یک‌سره گوش کنید.

این کتاب با تلاش نشر صوتی موج کتاب و یاری انتشارات بامداد سیام روانه‌ی بازار شده. فاطمه صداقتی، انسیه سعیدی، ناهید حجت پناه و جمعی از گویندگان، روایت شنیداری کتاب را برعهده داشته‌اند و ترجمه‌ی اثر نیز کاری از شبنم کاظمی است.

نکوداشت‌های کتاب مزاحم نشوید!

• یک تریلر روان‌شناختی پرپیچ‌وخم و چشم‌گیر. (کاربر آمازون)
• عاشق خواندن داستان‌های ترسناکی هستم که در هتل‌ها و متل‌ها اتفاق می‌افتند، این کتاب برای شروع عالی بود. (کاربر گودریدز)
• به‌عنوان یک خواننده‌ی حرفه‌ای رمان‌های مهیج روان‌شناختی، فقط می‌توانم بگویم که به خودتان لطف کنید و کتاب او را بخوانید! (کاربر گودریدز)
• او با فرضیه‌های پیچیده، مهارت‌های داستان‌سرایی سریع، تعلیق جذاب و پیچش‌های غافلگیرکننده و جابه‌جایی هوشمندانه زاویه دید بین شخصیت‌ها، به طرز باورنکردنی روایت را موزون و متعادل کرده است. (کاربر گودریدز)

کتاب صوتی مزاحم نشوید! برای شما مناسب است اگر

• به رمان‌های ژانر جنایی و معمایی و تریلر روان‌شناختی علاقه دارید.
• از دنبال کردن گره‌های داستانی و تجربه‌ی ترس، هیجان و تعلیق در روایت داستانی لذت می‌برید.
• پیگیر ادبیات داستانی آمریکا و به‌ویژه نویسندگان معاصر هستید.

در بخشی از کتاب صوتی مزاحم نشوید! می‌شنویم

می‌خواهم یک چیز را روشن کنم: من او را کشتم.

نمی‌خواهم ادعا کنم که کار خدمتکار یا غریبه‌ای یک‌دست بود. من این کار را کردم. شوهرم را کشتم. تنها چیزی که در دفاع از خود می‌توانم بگویم، این است که دلیل خوبی داشتم.

به دریک که همان‌طور که رهایش کرده بودم، نگاه می‌کنم. کف آشپزخانه افتاده و خون دایره‌ای نامنظم زیر بدنش تشکیل داده است. چاقو هم خون‌آلود و پوشیده از اثر انگشت من کنارش افتاده است. به ذهنم می‌رسد که دسته‌اش را پاک کنم، اما دلیلی ندارد. اینجا خانه‌ی من است. هیچ‌کس انگیزه‌ای بهتر از من برای کشتن دریک ندارد. رد پای خونی‌ام را روی کل فرش دنبال می‌کنم. اوه، یک افسر پلیس همین حالا، درست در زمان تقریبی مرگ دریک مرا اینجا دیده است.

بنابراین فکر می‌کنم چند اثر انگشت ارزش نگرانی ندارد.

کنارش خم می‌شوم و دامنم بیشتر خونی می‌شود. حالا دیگر می‌توانم دامن را خسارت جانبی در نظر بگیرم. چشم‌های قهوه‌ای او نیمه‌بازند و به هیچ‌جا خیره شده‌اند. ترکیب تراش‌خورده‌ی صورتش کاملاً بی‌حرکت است و عضلات آن برای اولین بار از زمانی که او را شناخته‌ام، منقبض نیستند. دریک حتی وقتی خواب است، بدنش را شل نمی‌کند. همیشه از صدای دندان‌قروچه‌اش بیدار می‌شوم. شاید با مرگ توانسته باشد به آن آرامشی دست پیدا کند که در برنامه‌ی مدیتیشن گوشی‌اش جست‌وجو می‌کرد. شاید بالاخره توانسته باشد به بالاترین درجه‌ی خوشبختی و سعادت برسد.

خیلی وحشتناک است اگر بگویم که امیدوارم سعادتمند نشود؟ خیلی وحشتناک است اگر بگویم که امیدوارم همین الان در جهنم در حال سوختن باشد؟

فهرست مطالب کتاب صوتی