معرفی و دانلود کتاب صوتی صف مردگان

معرفی کتاب صوتی صف مردگان

سه حقیقت کوتاه و کوبنده، پیکره‌ی اصلی رمان جنایی فریدا مک فادن یعنی کتاب صوتی صف مردگان را می‌سازد: حقیقت اول آن است که راوی به قتل شوهرش متهم شده؛ دوم آن که چیزی تا اجرای حکم نمانده؛ و حقیقت سوم آن که این اتهام دروغی بیش نیست. در آغاز این رمان کوتاه که در لیست پرفروش‌های آمازون نیز قرار دارد، شاهد این اعتراف تکان‌دهنده از یک متهم به قتل هستیم. در ادامه هر آن چه که پیش خواهد آمد، مرگ یا زندگی این زن را تعیین می‌کند.

درباره‌ی کتاب صوتی صف مردگان

همان‌طور که راوی کتاب صوتی صف مردگان (Death Row) در سلول سرد و نمور خود سر می‌کند، ثانیه‌ها به لحظه‌ی اعدام او نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوند. فریدا مک فادن (Freida McFadden) خالق و نابغه‌ی داستان‌های معمایی و جنایی، یک پرونده‌ی کوتاه و به همان‌اندازه پرتب‌وتاب و سریع‌السیر را پیش چشم مخاطب قرار می‌دهد. پرونده‌ای که هر ذره خطا رفتن در آن به معنی یک قدم نزدیک‌تر شدن به مرگ است.

حکم تجدیدنظر دادگاه، آخرین امید «تالیا کمپر» برای رهایی از دام مرگ بود. اما وقتی قاضی، حکم قبل را تایید کرد گویی تمام درها به سوی خارج از زندان بسته شد. تالیا باید روزهای باقی‌مانده‌ی عمر خود را در سلول انفرادی می‌گذراند تا درست دو هفته‌ی بعد نوبت به حکم مرگ او برسد، مرگی که به‌آرامی و با تزریق کشنده انجام می‌شد.

رازهایی که صف مردگان را در هم خواهد ریخت

صف اعدام کوتاه و کوتاه‌تر می‌شود و نفس‌ها به شماره می‌افتد. با این که بر همگان ثابت شده هیچ دلیلی برای قتل شوهر تالیا به دست او وجود نداشته اما همچنان تمامی شواهد علیه او شهادت می‌دهند. از طرفی به نظر این حکم از پیش صادر شده است زیرا هیچ‌یک از توجیه و دلایل تالیا به گوش کسی نمی‌رسد. اما لحظه‌ای صبر کنید! اگر ماجرا از اساس دروغ باشد چطور؟

روزی مردی غریبه به دیدار تالیا می‌آید؛ شاید همان مردی که تالیا بابت او روزهای آخر عمر خود را می‌شمارد. اگر ذره‌ای امید هم برای رهایی تالیا از مرگ وجود داشته باشد، آن امید در دست همین مرد غریبه قرار دارد. ادامه‌ی داستان معمایی صف مردگان از این نیز نفسگیرتر خواهد شد. زیرا تالیا که تا قبل از این نیز کسی ادعاهایش را قبول نداشت، نمی‌تواند به راحتی ثابت کند که نوئل یعنی شوهر او هنوز زنده است!

فریدا مک فادن، ترس و تعلیق می‌آفریند!

رمان صوتی صف مردگان روایتی کوتاه و میخکوب‌کننده است که از ابتدا تا انتهایش را می‌توان یک‌سره گوش کرد. خط داستان دائماً بین گذشته و حال حاضر در نوسان است و داده و یافته‌ها ذره‌ذره از بین واگویه‌های تالیا بر مخاطب روشن می‌شود. همین نکته است که حس تعلیق و جذابیت روایت را تا لحظه‌ی آخر حفظ می‌کند و مخاطب را به کشف پاسخ این سوال وامی‌دارد: متهم داستان فریدا مک فادن تا کجا می‌تواند از مجازات خود فرار کند؟ اگر برای حضور در لحظات پرتپش یک متهم محکوم به مرگ، هراسی ندارید، پیشنهاد می‌کنیم با روایت سراسر هیجان این داستان همراه شوید.

این کتاب با تلاش نشر صوتی موج کتاب و یاری انتشارات بامداد سیام روانه‌ی بازار شده است. گوینده‌ی آن فاطمه آل عباس است و مریم حسین‌نژاد ترجمه‌ی اثر را برعهده دارد. بازیگران این داستان شنیداری، سروش محمدی، انسیه سعیدی، سپیده مستوفی پور، مهدی شهپری و مرجان عابدینی هستند.

در نکوداشت کتاب صف مردگان

• فریدا مک فادن، نویسنده‌ای که رمان‌هایش در رتبه‌ی اول فهرست نیویورک تایمز قرار می‌گیرد، بابت پیچش‌های شوکه‌کننده و موقعیت‌های خانوادگی پرالتهاب شناخته می‌شود. او همین انرژی را به داستان کوتاه تازه‌ی خود یعنی کتاب صف مردگان نیز آورده است. زنی که به‌خاطر قتل همسرش در صف اعدام قرار دارد، دوباره او را می‌بیند، در اتاق ملاقات زندان! و او هیچ ایده‌ای ندارد که او کیست، یا شاید هم می‌داند؟ (لیز پیرسونز، ویراستار)

کتاب صوتی صف مردگان برای شما مناسب است اگر

• از تجربه‌ی حس ترس و هیجان در داستان‌های تریلر و جنایی لذت می‌برید.
• تلفیق سبک رمان‌های معمایی با ریزلایه‌های روانشناختی را می‌پسندید.
• به دنبال یک داستان پرتعلیق و میخکوب‌کننده هستید که بتوان آن را در یک جلسه گوش داد.

در بخشی از کتاب صوتی صف مردگان می‌شنویم

زمان گذشته

«گند زدی، نوئل.»

نوئل تازه از حمام بیرون آمده و حوله‌ای دور کمرش پیچیده است. موهایش هنوز نم دارد. حوله را روی زمین می‌اندازد و در کشوی بالای کمدمان دنبال لباس زیر می‌گردد.

از روی تخت دونفره، نگاهم را از بدنش می‌دزدم و سعی می‌کنم حواسم را از دلخوری‌ام پرت نکند.

«آره؟ چه گندی زدم؟»

پاهایش را در شلوارک فرو می‌برد و نزدیک است تعادلش را از دست بدهد.

«هنوز برای رزرو اول ژوئن به اون مزرعه زنگ نزدی؟»

«نه هنوز. اما می‌زنم. کلی وقت داریم.»

«کلی وقت نداریم.» با آهی عصبی نفسم را بیرون می‌دهم. «نوئل! بهت گفتم سالن‌های مراسم عروسی رو باید یک سال زودتر رزرو کرد. گفتم باید فوراً رزروش کنی. و حالا دیگه دیر شده.»

وقتی سرش را از توی پیراهنی که پوشیده است، بیرون می‌آورد، لب‌هایش پایین افتاده‌اند.

«جدی می‌گی؟ یکی دیگه رزروش کرده؟»

«کاملاً جدی‌ام. از دست دادیمش....» تکه‌کاغذ مچاله‌شدۀ روی پاتختی را برمی‌دارم، «... به‌خاطر ماری ماچودو و آلبرت سِوِکر.»

«لعنتی!» روی تخت، کنارم می‌نشیند، سرش را پایین انداخته است.

«خیلی متأسفم، تالیا. می‌دونم خیلی دلت می‌خواست اون‌جا عروسی بگیریم.»

فهرست مطالب کتاب صوتی