معرفی و دانلود کتاب صوتی عکس‌های فوری

معرفی کتاب صوتی عکس‌های فوری

کتاب صوتی عکس‌های فوری مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه از نویسندگانی چون ادگار لارنس دکتروف، کاترین بل، الکساندر همان، ویلیام بوید، رزی تریمین و لارا وپنیار است که همگی درون‌مایه‌ای اجتماعی دارند و برشی از زندگی روزمره‌ی شخصیت‌های خیالی مختلفی را برای مخاطب به تصویر می‌کشند.

درباره‌ی کتاب عکس‌های فوری

کتاب صوتی عکس‌های فوری اثری مشتمل بر چند داستان کوتاه است. شش قصه از شش نویسنده‌ی معاصر که اغلب آن‌ها آمریکایی هستند برای این کتاب انتخاب شده‌اند. ادگار لارنس دکتروف (Edgar Lawrence Doctorow)، کاترین بل (Katherine Bell)، الکساندر همان (Aleksandar Hemon)، ویلیام بوید (William Boyd)، رزی تریمین (Rose Tremain) و لارا وپنیار (Lara Vapnyar) نویسندگان داستان‌های این مجموعه هستند. آثار گردآوری شده برای این کتاب اغلب مضمونی اجتماعی دارند و در عین سادگی و داشتن سیر داستانی آرام و پایدار، نکات جالب و روانشناسانه‌ای را از زندگی روزمره‌ی شخصیت‌های اصلیشان نمایان می‌کنند.

داستان اول کتاب «آنچه می‌ماند» نوشته‌ی کاترین بل است. در این داستان، ماجرای زندگی پیرزنی که به تازگی همسرش را از دست داده و به دنبال چال کردن قوطی خاکسترش در باغچه، به استخوان‌های موجودی ناشناخته می‌رسد را می‌شنویم. این قصه، حال‌وهوایی انگلیسی دارد.

داستان بعدی کتاب، «عکس‌های فوری» اثر ویلیام بوید است. در این بخش از کتاب، سری به روزمره‌ی بتانی ملمات، کارمند جوان گالری پارک ممنوع می‌زنیم. او که تنها بیست‌وسه سال دارد، از شنیدن این واقعیت که هر انسان چیزی حدود هزار ماه عمر می‌کند به وحشت افتاده و حس می‌کند در دویست‌وهفتادودو ماهی که زندگی کرده، هیچ چیزی جز تجربه‌های شکست‌خورده از این زندگی عایدش نشده است...

قصه‌ی سوم، یعنی «دلقک آستاپوو» نوشته‌ی رزی تریمین، در مسکوی سال 1910 اتفاق می‌افتد و حس‌وحال سفر به روسیه را برای مخاطب تداعی می‌کند. شخصیت اصلی این داستان، ایوان آندریوویچ اوزلین، رئیس ایستگاه قطار آستاپوو است که با وجود سن بالا و متأهل بودن، عاشق بیوه‌زنی بزرگ‌تر از خودش به نام تانیا تریپووا شده. در پی ماجراهای این داستان، زندگی ایوان آندریوویچ اوزلین دچار دگرگونی شدیدی می‌شود...

چهارمین داستان، «ویکفیلد» نام دارد و از آثار ادگار لارنس دکتروف است. هاوارد ویکفیلد، شخصیت اصلی این داستان، مردی میانسال است که زندگی زناشویی موفقی ندارد. او بعد از مشاجره‌ای بی‌دلیل و بهانه‌جویانه که با همسرش داشته، شب را در اتاق تاریک و نمور بالای گاراژش می‌گذراند. صبح روز بعد در عین اینکه ارزش خانواده در نظرش زیر سوال رفته و به آرزوهای بربادرفته‌اش فکر می‌کند، به دنبال راهی است تا بتواند به شکلی موجه به خانه برگردد و غیبت شبانه‌اش را، که علت عجیبی هم دارد، توضیح دهد...

داستان پنجم که اثری از لارا وپنیار است، با نام «لودا و میلنا» شناخته می‌شود؛ قصه‌ی روزمره‌ی دو پیرزن روس به نام‌های لودا و میلنا که طی اتفاقاتی با یکدیگر آشنا می‌شوند . لودا و میلنا که زندگی پرفرازونشیبی را پشت سر گذاشته‌اند، حال با شرکت در یک کلاس زبان رایگان که آمریکایی‌ها برای غیرآمریکایی‌ها برگزار می‌کنند، بر سر راه هم قرار می‌گیرند...

ششمین و آخرین داستان کتاب، «جزیره‌ها» از الکساندر همان است. راوی ناشناس قصه، ماجرای سفر خانوادگی‌اش به ملیت و سر زدن به خانه‌ی عمو یولیوس را تعریف می‌کند. عمو یولیوس پیر که اتفاقات عجیب و گاه، وحشتناکی را در زندگی پشت سر گذاشته، از خاطره‌ی بودن در کمپ اجباری کودکان و آشنایی با دوستی به نام فانیکا در زمان استالین می‌گوید.

کتاب صوتی عکس‌های فوری اثری از ادگار لارنس دکتروف، کاترین بل، الکساندر همان، ویلیام بوید، رزی تریمین ولارا وپنیار است که با تلاش گروه مترجمان نیکا به فارسی ترجمه شده. انتشارات کتاب‌سرای نیک و نشر صوتی جیحون، ناشران این کتاب هستند و شما آن را با صدای فریبا فصیحی و کامبیز خلیلی می‌شنوید.

کتاب صوتی عکس‌های فوری برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به داستان‌های کوتاه خارجی با مضمون اجتماعی علاقه‌مندید، شنیدن این کتاب صوتی را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب صوتی عکس‌های فوری می‌شنویم

عمو در را باز کرد و ما به درون باغ کوچک و مرتبی گام گذاشتیم که پر بود از بوته‌های پربار گوجه‌فرنگی، مثل نگهبان‌هایی در امتداد مسیر. همسرش در حیاط ایستاده بود، صورتش مثل قرص نانی بود با سیب‌زمینی چاقی در وسطش، دست‌ها را به کمر زده بود و ساق‌هایش پر از کبودی و رگ‌هایش در مرز ترکیدن و قوزک‌های پایش ورم کرده بود. پابرهنه بود و انگشت‌های درشت پایش چنان تاب برداشته بودند که انگار از شدت بیزاری، از هم دور می‌شدند. کله‌ام را با کف دست‌هایش گرفت و به طرف بالا چرخاند و دهانش را بر دهانم گذاشت و لایه‌ای از آب دهان گرم برجای گذاشت که من به سرعت با شانه‌ام پاک کردم. اسمش عمه لودمیلا بود.

با کیفی پر از وسایل شن‌بازی پلاستیکی، به زحمت خودم را دنبال پدر و مادر سرحالم به بالای پلکان سیمانی نوک‌تیز کنار خانه کشاندم، گلدان‌های بی‌خیالی مثل خدمتکاران شمع‌به‌دست نقش نرده را بازی می‌کردند.

فهرست مطالب کتاب صوتی