معرفی و دانلود کتاب صوتی در کتابخانه پیدایش خواهی کرد

معرفی کتاب صوتی در کتابخانه پیدایش خواهی کرد

میچیکو آئویاما در کتاب صوتی در کتابخانه پیدایش خواهی کرد که از جمله کتاب‌های پرفروش روزنامه‌ی تایمز در سال 2023 بوده، داستان شخصیت‌هایی را تعریف می‌کند که همگی به‌نوعی در تلاطم زندگی روزمره گم شده و خود را فراموش کرده‌اند. اما کتابخانه‌ی کوچکی در خانه‌ی اجتماعات هاتوری و زن میانسالی که به‌عنوان کتابدار در آنجا کار می‌کند، به نحوی چراغ راهی می‌شوند تا آن‌ها دوباره مسیر برگشتن به خودشان را پیدا کنند.

درباره‌ی کتاب صوتی در کتابخانه پیدایش خواهی کرد

هیکل درشتش را در فضای میان پاراوان و کانتر ال‌شکل کتابخانه جا داده و در کمال آرامش سوزن قلاب‌بافی‌اش را به این‌طرف و آن‌طرف توده‌ی نخ می‌برد و از دل هیچ، اشکال جادویی در می‌آورد. سایوری کماچی، زن میان‌سالی که آرامش و لحن عجیبش مراجعان کتابخانه را کمی دستپاچه می‌کند، بدون تلاش خاصی زندگی‌های بسیاری را دگرگون کرده است. هرکسی که به کتابخانه‌ی کوچک و دنج خانه‌ی اجتماعات هاتوری سر می‌زند به دنبال چیزی می‌گردد، ولی شاید حتی خودش هم در ابتدا متوجه آن نباشد. سایوری کماچی، با آن لحن مهربان و آرام اما تحکمی‌اش، همیشه آن‌ها را راهنمایی می‌کند و حتی کمک می‌کند چیزی را پیدا کنند که خودشان هم نمی‌دانستند به دنبالش می‌گردند.

میچیکو آئویاما (Michiko Aoyama) از نویسندگان نام‌آشنای ژاپنی است که آثارش جوایز زیادی را برای او به ارمغان آورده‌اند و مخاطبان بسیاری نیز در سرتاسر دنیا، مشتاقانه انتظار کتاب‌های جدید او را می‌کشند. او این بار در کتاب صوتی در کتابخانه پیدایش خواهی کرد (What You Are Looking for is in the Library) به سراغ مفاهیم عمیقی رفته که در وقایع پیش‌پاافتاده و روزمره‌ی زندگی پنهان شده‌اند و شاید تنها یک تلنگر، یک کمک کوچک، و یا کتاب راهنمایی در ظاهر بی‌ربط لازم باشد تا یک زندگی که از مسیر درست خود خارج شده، دوباره راهش را پیدا کند.

کتاب صوتی در کتابخانه پیدایش خواهی کرد شامل پنج فصل با پنج قصه و شخصیت متفاوت است. آنچه میان این شخصیت‌ها مشترک است، سر زدن اتفاقی به کتابخانه‌ی اجتماعات هاتوری و دیدن سایوری کماچی است که مثل همیشه گوشه‌ای نشسته و بافتنی‌اش را می‌بافد. آن‌ها هر کدام به دنبال کتابی پا به آنجا می‌گذارند، اما در نهایت تنها با آن کتاب از آنجا نمی‌روند. سایوری به هرکدام از آن‌ها، یک جایزه از میان بافتنی‌هایش و همین‌طور یک کتاب پیشنهادی ظاهراً بی‌ربط می‌دهد که زمانی که آن را می‌خوانند، رازی کشف‌نشده از زندگی را پیدا می‌کنند.

فصل اول کتاب، داستان «فوجیکی» را روایت می‌کند. دختر جوان بیست‌ویک ساله‌ای که با هزاران امید و آرزو، از شهر کوچک دورافتاده‌ای به توکیو آمده تا مستقل زندگی کند. مردم در شهر فوجیکی زندگی ساده‌ای دارند؛ تا چشم کار می‌کند شالیزار است و مردم هم اغلب کشاورز هستند. شهرشان امکانات زیادی ندارد، اصلاً یکی از دلایلی که فوجیکی را هوایی زندگی در توکیو می‌کند همین است که بتواند به آسانی با مترو به هرجایی برود، در هر ساعتی از شبانه‌روز به سوپرمارکت‌هایی که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در آن‌ها پیدا می‌شود دسترسی داشته باشد و البته بتواند کار خوبی پیدا کند و درس بخواند. او حالا در یک مغازه‌ی لباس‌فروشی به‌عنوان فروشنده کار می‌کند. شغلش چندان عالی نیست ولی چون تنها جایی که رزومه‌اش را قبول کرده، همین بوتیک لباس‌فروشی بوده، ناچار شده کار در آنجا را بپذیرد.

فوجیکی مدت زیادی است که به شهر بزرگ و پیشرفته‌ی توکیو نقل مکان کرده و حالا بی‌آنکه خودش بداند، سبک زندگی شهری را هم یاد گرفته است. هر روز با خوابی ناکافی از خانه بیرون می‌زند، سر راه برای ناهارش از سوپرمارکت یک غذای آماده می‌خرد و بسته به شیفتش، تا عصر در فروشگاه کار می‌کند. به نظر فوجیکی دیگر کارمندان فروشگاه، به‌ویژه زنان میان‌سالی که به‌عنوان فروشنده‌ی پاره‌وقت در آنجا کار می‌کنند، در زندگی یک بازنده‌اند. او اصلاً نمی‌تواند تصور کند که سال‌های باقی عمرش را در آن فروشگاه بماند و به شغلی که از نظر خودش بسیار بی‌اهمیت و دم‌دستی است ادامه بدهد. برای همین هم تصمیم به تغییر شغل می‌گیرد، اما متوجه می‌شود که بسیاری از مهارت‌های عمومی، مثل کار با کامپیوتر را که در اغلب آگهی‌های شغلی خواسته شده، بلد نیست و حالا باید فکری به حال این مشکل کند.

فوجیکی، شخصیت اصلی فصل اول کتاب صوتی در کتابخانه پیدایش خواهی کرد، در کلاس‌های مربوط به مهارت‌های کامپیوتر شرکت می‌کند و در انتها به پیشنهاد معلمش، سری به کتابخانه‌ی سالن اجتماعات هاتوری می‌زند تا چند کتاب مرتبط برای یادگیری اکسل در آنجا پیدا کند. نقطه‌ی عطف داستان فوجیکی همین‌جاست که در گوشه‌ی کتابخانه، سایوری کماچی را می‌بیند و در کنار کتاب‌های اکسل، کتاب داستان کودکانه‌ی «گوری و گورا» را هم به پیشنهاد سایوری امانت می‌گیرد. گوری و گورا داستان عجیبی نیست، حتی فوجیکی هم بارها آن را در کودکی خوانده است. داستان این کتاب، قصه‌ی دو موش به نام‌های گوری و گوراست که برای پیدا کردن بلوط و درست کردن مربایش به جنگل می‌روند اما تصادفاً یک تخم‌مرغ بسیار بزرگ پیدا می‌کنند. این موهبت بزرگ که برای آن دو موش کوچک یک چالش محسوب می‌شود، باعث می‌شود تا آن‌ها با هم‌فکری یکدیگر، تصمیم بگیرند با این فرصت تازه که پیش پایشان قرار گرفته کاری بکنند. پایان داستان برای فوجیکی که تازه متوجه زندگی نابسامانش شده، شروع یک مسیر برای خودمراقبتی و زندگی در لحظه‌ی حال است.

کتاب صوتی در کتابخانه پیدایش خواهی کرد کاری از نشر صوتی موسسه فرهنگی کتاب‌یاران و انتشارات کوله‌پشتی است و شما آن را با صدای محمد ولیان و اعظم حبیبی می‌شنوید. ترجمه‌ی این اثر نیز بر عهده‌ی مژگان رنجبر بوده است.

جوایز و افتخارات کتاب در کتابخانه پیدایش خواهی کرد

• یکی از بهترین کتاب‌های سال 2023 روزنامه‌ی تایمز؛
• نامزد دریافت جایزه‌ی بهترین کتاب پرفروش ژاپن در سال 2021؛
• کتاب پرفروش تایمز در سال 2023؛
• ترجمه به 20 زبان.

نکوداشت‌های کتاب در کتابخانه پیدایش خواهی کرد

• کتاب در کتابخانه پیدایش خواهی کرد جذابیتی غم‌انگیز اما امیدوارکننده دارد. این کتاب آن‌قدر حالتان را خوب می‌کند که آن را به همه پیشنهاد خواهید کرد. (Mail on Sunday)
• این اثر باعث می‌شود حس کنید هر چیزی در زندگی ممکن است. (Daily Mail)
• رمانی گیرا! (Sunday Post)
• اگر دوست دارید ببینید شخصیت‌های توکیوی امروزی چطور معنای زندگی را پیدا می‌کنند، این کتاب را بخوانید. (Japan Times)
• میچیکو آئویاما به خوبی جادوی توصیه‌ی کتاب به دیگران را به تصویر می‌کشد. کتابی پر از جاذبه که راحت خوانده می‌شود. (Culture Fly)
• رمانی خواندنی که میچیکو آئویاما در آن به قدرت کتاب و کتابخانه ادای دین کرده است. (Irish Times)

کتاب صوتی در کتابخانه پیدایش خواهی کرد برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به داستان‌های اجتماعی با درون‌مایه‌ی فلسفی و روان‌شناختی علاقه‌مندید، این کتاب را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب صوتی در کتابخانه پیدایش خواهی کرد می‌شنویم

دارودسته‌ای که در بچگی با آن‌ها دمخور بودم چیزهای زیادی یادم دادند. آن‌ها همیشه آدمیزاد یا زمینی نبودند و از هرجایی در طول زمان می‌آمدند؛ از دوران ماقبل تاریخ گرفته تا آینده‌ای دور و حتی گاهی از سایر بُعدها، اما دوستانم بودند و برایم از هر هم‌کلاسی‌ای واقعی‌تر. وقتی همراهشان بودم، حوصله‌ام سر نمی‌رفت. جسور، شجاع و مهربان بودند و در کنار آن‌ها به من خوش می‌گذشت. با قدرت‌های خاص خود با اشرار می‌جنگیدند و دل زیباترین دختر را به ‌دست می‌آوردند. همیشه از دیدنشان به‌ وجد می‌آمدم و مهم نبود که چقدر زیاد همدیگر را می‌بینیم.

پس چه اتفاقی افتاد؟ چرا زمان فقط برای من جلو رفت؟ درنهایت وقتی سی‌ساله شدم، سن‌وسالم حتی از آن‌هایی که همیشه از من بزرگ‌تر بودند، بالاتر رفت، بدون اینکه به جایی برسم.

بعدازظهر جمعه است، روی کاناپه نشسته‌ام و سرگرم تماشای تلویزیونم. مامان کیسه‌ی سبزیجاتش را روی میز آشپزخانه خالی می‌کند.

«امروز از این ترب‌های خیلی درشت داشتن. بهشون می‌گن ترب میورا. فصلشون فوریه‌ست. خیلی بزرگن!»

فهرست مطالب کتاب صوتی