معرفی و دانلود کتاب شب با آتش به پایان می‌رسد

معرفی کتاب شب با آتش به پایان می‌رسد

حس عجیبی به‌سراغ می‌لین آمده؛ حسی که طبق یادداشت‌های لیشیا، نشانه‌ی وجود جادوی اسرارآمیز است. این جادو فقط از طریق اژدهای دریا به فرد منتقل می‌شود و حالا می‌لین را در خود غرق کرده. کتاب شب با آتش به پایان می‌رسد نوشته‌ی کی. اکس. سونگ داستانی فانتزی، تخیلی و عاشقانه است که ما را به دوره‌های باستانی چین و نبرد میان امپراتورهای کهن می‌برد. می‌لین دختری جوان است که از پدر ظالم خود گریخته و به ارتش آمده. او حالا باید خود را به‌عنوان سربازی مسلط و ماهر به همه معرفی کند، اما این کار به‌سادگی انجام نخواهد شد و می‌لین را به عذاب و دردسری سخت دچار خواهد کرد.

درباره‌ی کتاب شب با آتش به پایان می‌رسد

می‌لین نباید تاوان ترس و بی‌عرضگی پدرش را بپردازد. اگر این مرد معتاد می‌ترسد که در جنگ شرکت کند و نمی‌تواند برای خود و خانواده‌اش افتخار به همراه بیاورد، چرا می‌لین باید تقاص انتخاب او را با عمر و زندگی خود بدهد؟ پدر او افیونی است و نمی‌تواند اعتیادش را رها کند و به جنگ برود. اوضاع اقتصادی شهر بسیار به‌هم‌ریخته و وضعیت مالی خانه‌ی پدر می‌لین نیز هرروز بدتر از روز قبل است. تنها راهی که این مرد بی‌مسئولیت برای عبور از بحران‌ها می‌شناسد،‌ فروختن می‌لین به پیرمردی بدخلق و بدطینت است که حاضر است در ازای گرفتن دخترک، به پدرش پول خوبی بدهد. این مرد پیر و خشن نه جهیزیه می‌خواهد و نه شرطی گذاشته، فقط می‌لین را می‌خواهد. مرگ برای این دختر جوان بهتر از این است که برای رفع ناتوانی‌های مالی پدر، با این مرد ناپاک زیر یک سقف زندگی و خود را به برده‌ی او تبدیل کند. می‌لین شبیه پدر خود نیست. او سرنوشتش را دگرگون می‌کند و به همه نشان می‌دهد هیچ کس جز خود او اجازه ندارد برای زندگی‌اش تصمیم بگیرد. کتاب شب با آتش به پایان می‌رسد (The Night Ends with Fire) نوشته‌ی کی. اکس. سونگ (K.X. Song) ما را به قرن‌های گذشته می‌برد؛ جایی که امپراتورهای چین باستان مشغول نبرد با یکدیگر هستند و در این میان یک سرباز وجود دارد که به‌خاطر او به این رزم‌گاه آمده‌ایم: می‌لین.

زمانی که می‌لین مطمئن شد پدرش بدون هیچ شک و تردیدی قرار است او را همچون کالایی بی‌ارزش به پیرمردی بدذات بفروشد،‌ با لباس مردانه از خانه گریخت و به ارتش پناه برد؛ ارتشی که در اوج جنگ قرار دارد و بدون وارسی و کندوکاو، به‌سرعت او را می‌پذیرد. حالا می‌لین در میان آن گردان است. کسی فعلاً نمی‌داند او دختر است، نه پسر، اما بدیهی است که چنین راز بزرگی نمی‌تواند در دراز مدت مخفی باقی بماند. می‌لین نمی‌خواهد به هیچ‌چیز در زندگی قبلی‌اش بیندیشد. حالا می‌خواهد فقط یک سرباز متعهد و قوی باشد. او باید بتواند مهارت‌های خود را به همه نشان دهد و برتری‌اش بر سایرین را اثبات کند؛ حتی اگر هزینه‌ی پیروزی در این رقابت ارتباط با اژدهای باستانی دریاها باشد. رمان شب با آتش به پایان می‌رسد مملو از عناصر غیرعادی و فراطبیعی است، همچون نیروی جادویی اژدها. می‌لین از زمانی که وارد ارتش شده، خواب و رویاهای عجیبی می‌بیند. انگار که نیروهای ماورائی در وجودش رسوخ کرده‌اند. با کمی تلاش می‌تواند به ذهن دیگران نفوذ و افکار آن‌ها را کنترل کند. با وجود اینکه این نیروها او را در نبرد و رزم یاری می‌دهند، اما هر بار که از آن‌ها استفاده می‌کند، ذهن و جسمش بسیار خسته می‌شود و به‌طور جدی آسیب می‌بیند. با این‌حال او از وجود نیروهای جادویی‌اش راضی است و می‌خواهد توانایی رزمی خود را تقویت کند.

یکی از موضوعاتی که رمان فانتزی شب با آتش به پایان می‌رسد را به اثری مناسب برای سلیقه‌ها و روحیات مختلف تبدیل کرده، ماجرای عاشقانه‌ای است که بر تمام وقایع داستان سایه انداخته. دو نفر از شاهزادگان به می‌لین دل‌باخته‌اند: شاهزاده اسکای و شاهزاده کائو مینگ‌لی. این دو بزرگ‌زاده در تمام زمینه‌ها با یکدیگر در تضادند به جز عشق مشترکشان نسبت به می‌لین که خود این موضوع نیز موجب اختلاف آن دو شاهزاده است؛ اما اینجا نیز می‌لین به این دو نفر اجازه نمی‌دهد که او را مانند موجودی بی‌عقل و بدون حق انتخاب در نظر بگیرند، تنها کسی که در این میان حق دارد یکی از دو جوان را برگزیند یا اینکه هر دوی آن‌ها را پس بزند، می‌لین است و او به این سادگی به آن دو پاسخ نمی‌دهد. می‌لین فعلاً اهداف بزرگ‌تری دارد و باید گوهر خفته‌ی درون خود را از میان این‌همه مانع و مشکل، پیدا کند.

داستان تخیلی شب با آتش به پایان می‌رسد ماجرایی فانتزی است که اژدها و نیروهای جادویی به‌وضوح در آن حضور دارند و در وضعیت و شرایط تأثیرگذارند. کی. اکس. سونگ خوانندگان خود را به این داستان عاشقانه - تخیلی و فانتزی دعوت می‌کند تا جنگی پرتلاطم و عاشقانه را نظاره کنند و بکوشند تا به می‌لین در حل بحران‌های شخصی و هویتی‌اش کمک کنند.

کتاب شب با آتش به پایان می‌رسد با ترجمه‌ی فاطمه حامدی‌فر در انتشارات کتاب کوله‌پشتی منتشر شده است.

جوایز و افتخارات کتاب شب با آتش به پایان می‌رسد

• نامزد جایزه‌ی بخش فانتزی گودریدز به انتخاب کاربران سال 2024
• از آثار پر فروش ساندی‌تایمز
• پرفروش‌ترین اثر نیویورک تایمز
• نامزد جایزه‌ی ALA Alex

نکوداشت‌های کتاب شب با آتش به پایان می‌رسد

• کی. اکس. سونگ یک داستان فانتزی، عاشقانه و هیجان‌انگیز جذاب روایت کرده. او با نگاهی تیزبین، به ما نشان می‌دهد بهای وفادار بودن به اعتقادات و باورهای خود تا چه اندازه می‌تواند سنگین باشد. (پاتریشیا بریگز)
• کتاب شب با آتش به پایان می‌رسد ما را به سفری هیجان‌انگیز می‌برد و شعله‌ی خاموش تخیل و رویاهایمان را روشن می‌سازد. بازی‌های قدرت، پیچیدگی‌های داستانی و شخصیت‌های ماندگار موجب می‌شوند تا این داستان در ادبیات فانتزی به اثری فراموش‌نشدنی تبدیل شود. (پیتر تیریاس)
• رمان فانتزی شب با آتش به پایان می‌رسد همچون یک فیلم سینمایی مملو از صحنه‌های هیجان‌انگیز و دارای ابعاد حماسی است. شروع این قصه مثل یک انفجار توجه خواننده را به خود جلب می‌کند و در ادامه پیچش‌های درون داستان او را به شگفتی وا می‌دارند. (اکسی اوه)
• این کتاب سرسخت و نافرمان است. (نالینی سینگ)

کتاب شب با آتش به پایان می‌رسد برای چه کسانی مناسب است؟

آینده قابل پیش‌بینی نیست و شاید همه‌ چیز به‌گونه‌ای پیش برود که مجبور شدیم برای محافظت از خود، با روح اژدهای باستانی ارتباط برقرار کنیم و فنون فراطبیعی را بیاموزیم؛ به‌همین دلیل باید بدانیم سبک زندگی یک جنگجوی باستانی و نحوه‌ی تعامل با اژدها و دنیای دیگر و... چگونه است. داستان تخیلی و فانتزی شب با آتش به پایان می‌رسد در قالب ماجرایی هیجان‌انگیز و عاشقانه، این مهارت‌های ماورائی را با شما در میان می‌گذارد.

در بخشی از کتاب شب با آتش به پایان می‌رسد می‌خوانیم

خورشید تازه داشت طلوع می‌کرد. پرتوهای کم‌جان سحرگاهی از میان شاخ‌وبرگ‌ها نفوذ می‌کردند و بر کف جنگل سایه می‌افکندند. پرندگان نیز کم‌کم بیدار می‌شدند و با آوازهای صبحگاهی‌شان نغمۀ خوش‌وبش سر می‌دادند.

نمی‌دانستم آیا دیر رسیده‌ام یا نه. بدنم در حال فروپاشی بود، پاهایم به سوزش افتاده بودند و التماس می‌کردند آرام راه بروم؛ اما با سماجت، سرعت سرسام‌آورم را حفظ کردم و دست‌به‌دعا شدم که قبل از پیدا کردن اسکای از حال نروم. در آستانۀ فروپاشی، صدای افرادی را از دور شنیدم. مسیرم را به‌سمت صدا تغییر دادم و با دیدن جمعیتی در حال افزایش، قدم‌هایم را آهسته کردم.

همان راهزنانی آن جا بودند که ابتدا از حضورشان خبر نداشتم. از میان درختان نمی‌توانستم دقیق تخمین بزنم، اما به نظر می‌رسید دست‌کم بیست نفری باشند. آن‌ها زندانی‌ای را دنبال خود می‌کشیدند؛ کسی که لباس‌های ابریشمی فاخر بر تن داشت و موهای بلند و سیاهش راحت و آزاد بر کمرش رها شده بود. نگاهی گذرا به صورتش انداختم... مثل ماه، رنگ‌پریده بود. اسکای! نزدیک بود قلبم از سینه بیرون بپرد.

اما ناگهان، متوجه شدم دسته‌ای دیگر آن‌ها را تعقیب می‌کنند. این دسته تقریباً دوبرابر تعداد راهزن‌ها نیرو داشت. در جلو، اسکای را دیدم که سوار بر اسبش به‌سمت راهزن‌ها می‌تاخت و محافظان شخصی‌اش او را احاطه کرده بودند.

گیج و سردرگم، نزدیک‌تر رفتم و زیر بوته‌ای متراکم از گل شمعی پنهان شدم.

صدای اسکای در جنگل طنین‌انداز شد: «بایستین!» از این فاصله نمی‌توانستم چهره‌اش را ببینم، اما صدایش خشمگین به نظر می‌رسید.

«فکر نمی‌کنم توی موقعیتی باشی که به من فرمان بدی، شاهزاده.» یکی از راهزنان که اسیر را نگه داشته بود و چاقویی را روی گلویش می‌فشرد، این را گفت. خونم در رگ‌هایم یخ زد.

همین لحظه بود که اسیر را شناختم. او برادر اسکای، وینتر، بود.