معرفی و دانلود کتاب صوتی دخترک کبریت فروش و 53 داستان دیگر

معرفی کتاب صوتی دخترک کبریت فروش و 53 داستان دیگر

مجموعه‌ای از قصه‌های به‌یادماندنی، به قلم نویسنده‌ای بزرگ و فراموش‌نشدنی! در کتاب صوتی دخترک کبریت فروش و 53 داستان دیگر به پنجاه و چهار داستانِ کوتاه از اسطوره‌ی ادبیات کودک و نوجوان، هانس کریستین آندرسن گوش خواهید سپرد. در صدر این آثار کوتاه، داستان دخترک کبریت فروش قرار دارد؛ قصه‌ای ماندگار درباره‌ی آخرین شبِ زندگی دختربچه‌ای معصوم و فقیر...

درباره کتاب صوتی دخترک کبریت فروش و 53 داستان دیگر:

کمتر کسی هست که با هانس کریستین آندرسن (Hans Christian Andersen) و آثارش آشنا نباشد. این نویسنده‌ی محبوب و پرآوازه‌ی دانمارکی، خصوصاً در میان کودکان و نوجوانان نامی آشنا و چهره‌ای بسیار محبوب است. انبوهِ داستان‌های کوتاهِ به‌یادماندنی و قصه‌های افسانه‌ای او، حتی امروز که حدود صد و پنجاه سال از مرگ خالق‌شان می‌گذرد، هر ساله در قالب کتاب‌های متفاوت تجدید چاپ شده و در آثار نمایشی و سینماییِ گوناگون مورد اقتباس قرار می‌گیرند.

در کتاب صوتی دخترک کبریت فروش و 53 داستان دیگر (The complete fairy tales and stories) به برخی از بهترین قصه‌های این نویسنده گوش خواهید سپرد. عنوان این مجموعه از یکی از بهترین و مشهورترین آثار هانس کریستین آندرسن گرفته شده است؛ داستان دخترک کبریت فروش (Little match girl)، که نخستین بار در سال 1845 به انتشار رسید و حال، مدت‌هاست که به عنوان اثری کلاسیک از ادبیات دانمارک شناخته می‌شود. حتی شرکت والت دیزنی از روی این قصه، انیمیشنی محبوب و مشهور در سال 2006 ساخت.

همچنین این اثر، یکی از کتاب‌های جموعه چهار جلدی قصه‌های پریان و داستان‌هاست که برای اولین بار به مناسبت دویستمین سالگرد تولدش به چاپ رسیده است.

و اما خلاصه‌ای از این شاهکارِ کوتاه: شب سرد سال نو است. دخترکی با لباس‌های مندرس و ظاهرِ نزار، با نگاه خود عبور مردمی را نظاره می‌کند که بی‌اعتنا به او و سرمایی که آزارش می‌دهد، در جامه‌های گرم خود از کنارش عبور می‌کنند. انگار امشب هم قرار نیست کسی از او کبریت بخرد. دخترک بینوا ناامیدانه از مردم گوشه می‌گیرد و برای در امان ماندن از سرمای استخوان‌سوز، کبریت‌هایش را یکی پس از دیگری روشن می‌کند. ناگهان از دل روشنایی شعله‌ی آتش، تصویری رویایی بر او ظاهر می‌گردد. گویی دخترک کبریت فروش بیش از این در چنگال رنج و غم باقی نخواهد ماند...

کتاب صوتی دخترک کبریت فروش و 53 داستان دیگر مناسب چه کسانی است؟

هر مخاطبی، با هر سن و سالی می‌تواند از نوشته‌های هانس کریستین آندرسن لذت ببرد. با این حال کودکان هشت تا دوازده ساله به همراه نوجوانان دوازده تا پانزده ساله، مخاطبین اصلی داستان‌های او، و البته این کتاب صوتی‌اند.

با هانس کریستین آندرسن بیشتر آشنا شویم:

وی در سال 1805 و در خانواده‌ای سرشناس از اهالی دانمارک به دنیا آمد. یازده سال داشت که پدرش را از دست داد و علاوه تحمل فقدانی عاطفی، خیلی زود حتی پیش از آنکه روزگار کودکی‌اش به انتها برسد، برای امرار معاش، خود را ناچار از کار کردن دید.

هانس کریستین آندرسن که از همان سنین نوجوانی متوجه علاقه‌ی وافر خود به دنیای هنر شده بود، در چهارده سالگی به کپنهاگ عزیمت کرد و در یک سالن تئاتر مشغول به کار شد. در همین دوران بود که بنا به توصیه‌ی یاران و همکاران دنیادیده‌ای که داشت، نوشتن را به طور جدی آغاز کرد، و طی سالیانی که از پی آمد، آثاری را به رشته‌ی تحریر درآورد که امروزه بسیاری ادبیات دانمارک را به واسطه‌ی آنها می‌شناسند.

هانس کریستین آندرسن در سال 1875 از دنیا رفت. پیش از مرگش یکی از منتقدان ادبی به نام گئورگ براندس از او پرسید آیا روزی داستان زندگی خودش را هم می‌نویسد؟ اندرسن نیز پاسخ داد: من قبلاً آن را نوشته‌ام؛ نام آن جوجه اردک زشت است.

از آثار او می‌توان به این موارد اشاره کرد: «جوجه اردک زشت، ملکه برفی، زندگی من، دخترک کبریت فروش، بندانگشتی، پری دریایی کوچولو، لباس جدید پادشاه.»

در بخشی از کتاب صوتی دخترک کبریت فروش و 53 داستان دیگر می‌شنویم:

اتاق بچه‌ها پر از اسباب بازی بود و بالای قفسه هم یک قلک خوکی شکل دیده می‌شد. خوک گلی خپلی بود، و پشتش یک شکاف داشت که با چاقو باز شده بود تا کرون‌های نقره از آن بگذرد. دو تا از آن سکه‌های سنگین در شکم قلک به سفر رفته بودند و کنار مشتی پول سیاه بودند. قلک به قدری پر شده بود که وقتی تکانش می‌دادی، تلق و تلوق نمی‌کرد، و هیچ قلکی امکان نداشت در جایی بالاتر از آن قرار بگیرد.

قلک بالای قفسه بود و از آن بالا به همه چیز در اتاق نگاه می‌کرد و می‌دانست با پولی که در شکم دارد می‌تواند همه آنها را بخرد. و خب، این احساس بسیار آرامش‌بخشی بود. با اینکه اسباب بازی‌های دیگر هم از این امر باخبر بودند، حرفی در این مورد نمی‌زدند. یکی از کشوهای گنجه باز بود و در آن عروسکی دراز کشیده بود. کهنه بود و یک بار گردنش را شکسته بود؛ اما مرمت شده بود. بلند شد، نشست و پیشنهاد کرد: «بیایید نقش آدم‌ها را بازی کنیم...»

فهرست مطالب کتاب صوتی