معرفی و دانلود کتاب به امید دل بستم
برای دانلود قانونی کتاب به امید دل بستم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب به امید دل بستم
کتاب به امید دل بستم به قلم لنکالی، روایتگرِ داستانِ زندگیِ نوجوانانی است که با بیماریهای مختلف در بیمارستان بستری هستند و هر لحظه به مرگ نزدیکتر میشوند. آنها به دزدیهای کوچک از فروشگاهها روی میآوردند و رفتهرفته فرار از بیمارستان و برنامهریزیِ دزدیهای بزرگتر، تبدیل به تفریح و انگیزهی زندگی برای آنان میشود. این کتاب نامزد جایزهی گودریدز شده است.
دربارهی کتاب به امید دل بستم
کتاب به امید دل بستم (I Fell in Love with Hope) داستانی است دربارهی چند نوجوان که به بیماریهای مختلفی مبتلا و در بیمارستان بستری هستند. آنها حالا دیگر دوستهای خوبی شدهاند و در شیطنتها و دزدیهای بچگانه شریک یکدیگر هستند. با اینکه داستان از دید دانای کل روایت میشود، میدانیم که سَم شخصیت محوری داستان است. دوستانِ دیگرِ او سونی، نئو و کُر نام دارند، سونی دختری است که تنها با یک ریه نفس میکشد، نئو به بیماری ستون فقرات مبتلاست و روی ویلچر مینشیند. او نویسندهی قابلی است و ثبت برنامهها و پیریزی طرح نقشههای مختلف این گروه دوستانه به عهدهی اوست. کُر عضو دیگرِ این گروهِ دوستانه است که مادری فرانسوی و پدری اهل هائتی دارد و از بیماری قلبی رنج میبرد. لنکالی (Lancali) صمیمیتِ این چهار دوست را به زیبایی در محیطِ سردِ بیمارستان به نمایش میگذارد.
در اولین فصلِ کتابِ به امید دل بستم، شاهد این هستیم که سَم عشق زندگیاش را بهخاطر بیماری از دست میدهد. آندو بر پلی روی دریاچه ایستادهاند، درحالیکه برف میبارد و روی سر و شانههایشان مینسشیند. سَم رازی را دربارهی ماهیتِ واقعی خود به عشق زندگیاش میگوید. آنها از کودکی با بیماری دستوپنجه نرم میکنند و در بیمارستان همبازی و رفیق یکدیگرند. هر دو همراه هم روی تختهایشان دراز میکشند و دربارهی ماجراجوییهایی حرف میزنند که بیرون از دیوارهای بیمارستان انتظارشان را میکشند. باآنکه او به سم قول داده بود تا زمانی که ستارهها در آسمان هستند، کنار او خواهد ماند، دیگر تاب نمیآورد و بهناچار با سم وداع میکند و سَم با هر بار دیدنِ آن پل این خاطرهی غمانگیز را به یاد میآورد!
حالا پس از گذشتِ آن واقعه، سَم به همراه سونی، نئو و کُر از بیمارستان جیم زدهاند تا برای دزدی سیگار و نوشیدنی به فروشگاه بروند. سونی درحالیکه لولهی تنفسی فضای زیر بینی و روی گونههایش را اشغال کرده، از صندوقدار میخواهد تا بهخاطر نئو که سرطان دارد و روزهای آخر زندگیاش را میگذراند، یک بسته سیگار مجانی به آنها بدهد. گرچه سونی دربارهی سرطان دروغ گفته، اما به خواستهاش میرسد و حالا هر چهارتایشان روی پشت بام بیمارستان در حال سیگار کشیدن و خوردن نوشیدنی هستند. آنها با رهبری سونی تصمیم میگیرند حالا که بیماری و مرگ دارد زندگیشان را میدزدد، آنها نیز شروع به دزدیدنِ بقیهی زندگیشان کنند. این مسئله جرقهای میشود تا آنها به فرار از بیمارستان و تجربهی ماجراجوییهای بیشتر فکر کنند. اریک مسئول بیمارستان در همین لحظه سروکلهاش پیدا میشود و مچشان را میگیرد. درحالیکه دارد آنها را توبیخ میکند، دختری با چشمهایی به رنگِ آفتاب ظاهر میشود و با اولین کلامش، گویی در قلبِ سم جا خوش میکند...
لنکالی در کتاب به امید دل بستم (Lou-Andrea Callewaert) روایتگر زندگی گروهی از بیماران است که تا پیش از آن، دیگران تنها حس ترحم نسبتبه آنان داشتهاند، اما با خواندنِ این داستانِ مهیج بیش از پیش به آنها نزدیک میشوند، درکشان میکنند و پابهپایشان اشک میریزند و میخندند. این کتاب با ترجمهی پگاه فرهنگمهر از سوی نشر مجید روانهی بازار شده است.
کتاب به امید دل بستم برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به داستانهای عاشقانه و ماجراجویانه علاقهمندید، این کتاب انتخاب مناسبی برای شماست. نوجوانان نیز میتوانند از خواندن این رمان لذت ببرند.
در بخشی از کتاب به امید دل بستم میخوانیم
از وقتی پاییز شروع شده، کمی رنگ به صورت نئو آمده. جوشهای پروانهای و حملههای دردش فروکش کردند. از روزی که سی از بیمارستان مرخص شد دیگر قرصهای خود را تف نمیکند بیرون و سرمهایش را از دستش بیرون نمیکشد. بیاشتهایی هنوز برایش مشکل بزرگی است. بعضی روزها به بشقابِ خود خیره میشود، آنقدر با آن ور میرود که در نهایت به نظرش غذا خیلی زیاد میرسد و مجبور میشود آن را کنار بزند. تنها روزهایی که غذایش را تقریباً تمام میکند وقتهایی است که همه با هم غذا میخوریم. و همچنین روزهایی که سی برایش سیب میآورد.
سی باید استراحت مطلق داشته باشد اما دائماً این مسئله را نادیده میگیرد. از آنجایی که خانهشان خیلی به بیمارستان نزدیک است، بهندرت استراحت میکند. اگر هم استراحت کند کنار نئو است، با دهان باز میخوابد و در خواب چیزهایی زیرلب زمزمه میکند. در غیر این صورت طوری رفتار میکند انگار همهچیز در جهان سر جای خودش است. انگار نه انگار که دارد به بالای لیستِ پیوند اعضا نزدیک میشود. با هیکاری قدم میزند. وقتی هیکاری یک خوراکی از نانواییهای محلی میدزدد بهجای او عذرخواهی کرده و هزینهی آن را پرداخت میکند. درحالیکه داستان نئو و خود را میخواند تندتند در اتاق قدم میزند و روی کوچکترین جزئیات حساسیت به خرج میدهد. با گربه میرقصد و همانطور که نیمی از حواسش اینجاست و نیمی جای دیگر با سونی بازیهای تختهای میکند.
فهرست مطالب کتاب
پیشگفتار
قبلاً
چشمهای گشادِ زرد
طلوع
سرسختی
هی
شور
بده و بستان
شمارش معکوس
مهربان
پُل
پوچ
امید
باران
واقعی
نهنگ
همین الان
اشکِ شوق
اِلا
بهشت
بالها
نینیِ کَرهای
چیزهای معیوب
موسیقی
هنری
آرزوهای بزرگ
تمام فرداهایِ تو
میفهمم
ناکافی
قافیهای در تاریخچهی من
بعداً
هیکاری
کلام آخر
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب به امید دل بستم |
نویسنده | لنکالی |
مترجم | پگاه فرهنگ مهر |
ناشر چاپی | انتشارات مجید |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 520 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-90137-4-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه خارجی |
از همه بیشتر برای نئو اشک ریختم. و پدرش همش منو یاد این جمله میانداخت: «همه میتونن پدر باشن، اما هر کسی نمیتونه بابا باشه..»
باورم نمیشه. بعد از اینکه این کتاب رو خوندم اتفاقات اول تا آخرش رو به هم چسپوندم و.. 🥺
⭕اسپویل⭕
اول کتاب که عشق سم داره میمیره، و آخرش که هیکاری رو از دست داد، هیکاری همون کسی بود که اول کتاب میمیره. آخر کتاب، سم خودس هم گفت دوباره اگه تو یه بدن دیگه متولد بشی و... و این یعنی هر بار سم عاشق همون کسی ک اول داستان میمیره میشه. اما اون شخص تو بدنهای مختلفی ب دنیا میاد.